گنجور

شمارهٔ ۱۴۴

گرش این جفاست امسال، همان بیار گویم
سخنی که پاس یاری نگذاشت پار گویم
نشود دریغ یک دم تهی از رقیب بزمت
که غم نهانی خود، بتو آشکار گویم
ننشست روز وعده نفسی و، رفت عمدا
نگذاشت سرگذشت شب انتظار گویم
بودم فزون ز عالم، غم روزگار؛ اما
غم یار کی گذارد؛ غم روزگار گویم؟!
گله ها که از تو دارم، مه من نگفتنم به
چو تو نشنوی چه حاصل که هزار بار گویم؟!

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرش این جفاست امسال، همان بیار گویم
سخنی که پاس یاری نگذاشت پار گویم
هوش مصنوعی: اگرچه این سال هم پر از سختی و مشکل است، اما من باز هم همانند سال‌های قبل سخنی می‌گویم که نشان‌دهنده‌ی قدردانی من از کمک‌ها و حمایت‌ها باشد.
نشود دریغ یک دم تهی از رقیب بزمت
که غم نهانی خود، بتو آشکار گویم
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که از رقیب خالی است، دریغی نیست؛ چون این فرصت را غم پنهانی خود را به تو بگویم.
ننشست روز وعده نفسی و، رفت عمدا
نگذاشت سرگذشت شب انتظار گویم
هوش مصنوعی: در روز موعود، نفس گذاشتن بر من سخت بود و عمداً رفت تا نتوانم داستان شب انتظار را بازگو کنم.
بودم فزون ز عالم، غم روزگار؛ اما
غم یار کی گذارد؛ غم روزگار گویم؟!
هوش مصنوعی: من از دنیای خود بیشتر غم دارم؛ اما غم یار چطور اجازه می‌دهد که به غم روزگار فکر کنم؟
گله ها که از تو دارم، مه من نگفتنم به
چو تو نشنوی چه حاصل که هزار بار گویم؟!
هوش مصنوعی: من از تو ناراحتی‌هایی دارم، اما چرا به تو بگویم وقتی که تو به حرف‌هایم گوش نمی‌کنی؟ اگر هزار بار هم بگویم، چه فایده‌ای دارد؟