شمارهٔ ۱۳۴
فقیرم، غیر آن درگاه، درگاهی نمیدانم!
غریبم، غیر راه کوی او، راهی نمیدانم؟!
قدی داری خرامان، نخل یا سروی نمییابم؟!
رخی داری فروزان، مهر یا ماهی نمیدانم؟!
نهانم کشت غیر و، دانم آگاهی ازین یارا
که از آگاهیت آگاهم، آگاهی نمیدانم؟!
به کام دل، چو با اغیار عمری همنشین باشی
ز ناکامی من، یاد آیدت گاهی نمیدانم؟!
به اهل دل، دلت را دانم آهی کرده گرم، اما
به جز آه خود، این تأثیر از آهی نمیدانم؟!
به زیر خاک هم، از آتش عشق تو میسوزد؛
به آذر، تا کجا ای دوست همراهی نمیدانم؟!
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فقیرم، غیر آن درگاه، درگاهی نمیدانم!
غریبم، غیر راه کوی او، راهی نمیدانم؟!
هوش مصنوعی: من بینوا هستم و جایی جز آن درگاه را نمیشناسم. من غریبم و غیر از مسیر کوی او، راه دیگری نمیشناسم.
قدی داری خرامان، نخل یا سروی نمییابم؟!
رخی داری فروزان، مهر یا ماهی نمیدانم؟!
هوش مصنوعی: تو قدی داری که چون نخل یا سرو ایستاده و زیباست، اما من هیچ یک از آنها را نمیبینم. چهرهات درخشان و تابناک است، اما نمیتوانم آن را با خورشید یا ماه مقایسه کنم.
نهانم کشت غیر و، دانم آگاهی ازین یارا
که از آگاهیت آگاهم، آگاهی نمیدانم؟!
هوش مصنوعی: من در دل خود چیزی را پنهان کردهام که دیگران نسبت به آن بیخبرند، و میدانم که تو از این موضوع باخبری. اما آیا واقعاً از آگاهی خود آگاه نیستی؟
به کام دل، چو با اغیار عمری همنشین باشی
ز ناکامی من، یاد آیدت گاهی نمیدانم؟!
هوش مصنوعی: اگر در کنار دیگران، به دلخواه و به خوشی روزگار بگذرانی، گاهی در یاد تو خاطرهای از ناکامی من زنده میشود. نمیدانم چرا؟
به اهل دل، دلت را دانم آهی کرده گرم، اما
به جز آه خود، این تأثیر از آهی نمیدانم؟!
هوش مصنوعی: میدانم که برای افرادی که دارای دل و احساس هستند، دل تو از درد و ناراحتی پر شده است. اما به جز این حسی که از دل خودم دارم، نمیتوانم از هیچ چیز دیگری تأثیری را حس کنم.
به زیر خاک هم، از آتش عشق تو میسوزد؛
به آذر، تا کجا ای دوست همراهی نمیدانم؟!
هوش مصنوعی: حتی در زیر خاک، از حرارت عشق تو میسوزم؛ نمیدانم تا کجا باید این درد را تحمل کنم، ای دوست!