گنجور

شمارهٔ ۱۳۲

بود طریقهٔ هوش، اینکه سر عشق بپوشم
ولی چه سود که کرده است عشق، غارت هوشم!
گرم به هیچ خرید و، گرم به هیچ فروشد
به جان دوست که من دوست را به جان نفروشم
جفای خویش ببین و وفای من، که همیشه
تو همزبان رقیبی و من ز شکوه خموشم
شکنج سلسلهٔ عنبرین و، طرهٔ مشکین
نهاد بند به پایم، کشید حلقه به گوشم
اگر به چشمهٔ حیوان، فتد چو خضر گذارم
به خاک پای تو سوگند کآب بی تو ننوشم
بکُشت بی تو مرا دوش فُرقت تو و امشب
کُشد به بزم تو از رشک غیر، حسرت دوشم!
کسی نگفته که بلبل ننالد از ستم گل
چو دارم از تو خراشی به سینه، چون نخروشم!
رهینِ باده اگر خرقه را ز دوشِ منِ آذر
نمی‌گرفت، نمیداد باده باده فروشم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود طریقهٔ هوش، اینکه سر عشق بپوشم
ولی چه سود که کرده است عشق، غارت هوشم!
هوش مصنوعی: راه و رسم عقل این بوده که عشق را از دید مخفی نگه‌دارم، اما چه فایده که عشق خود موجب از دست رفتن هوش و درک من شده است!
گرم به هیچ خرید و، گرم به هیچ فروشد
به جان دوست که من دوست را به جان نفروشم
هوش مصنوعی: اگر انسان به خاطر بی‌اهمیتی چیزی را پاسخ ندهد و حتی در فروش آن هم بی‌تفاوت باشد، اما به خاطر دوستش حاضر نیست هیچ چیز را به جانش بفروشد.
جفای خویش ببین و وفای من، که همیشه
تو همزبان رقیبی و من ز شکوه خموشم
هوش مصنوعی: به رنج و آزاری که به من می‌زنی نگاه کن و به وفاداری من فکر کن. تو همیشه در کنار رقیب من هستی و من فقط در سکوت از خودم شکایت می‌کنم.
شکنج سلسلهٔ عنبرین و، طرهٔ مشکین
نهاد بند به پایم، کشید حلقه به گوشم
هوش مصنوعی: زنجیرهایی که از عطر و زیبایی موهای سیاه او ساخته شده، به پایم بسته شده و گوشواره‌ای به گوشم آویخته است.
اگر به چشمهٔ حیوان، فتد چو خضر گذارم
به خاک پای تو سوگند کآب بی تو ننوشم
هوش مصنوعی: اگر در چشمهٔ حیات قرار بگیرم، حتی اگر مانند خضر از پای تو بگذرم، به تو سوگند که بدون تو آبی نخواهم نوشید.
بکُشت بی تو مرا دوش فُرقت تو و امشب
کُشد به بزم تو از رشک غیر، حسرت دوشم!
هوش مصنوعی: دیشب جدایی تو مرا از پا درآورد و امشب حسرتی که از برای تو در دل دارم، مرا در جمع دوستان به تنگنا می‌آورد.
کسی نگفته که بلبل ننالد از ستم گل
چو دارم از تو خراشی به سینه، چون نخروشم!
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نگفته که بلبل از ظلم گل نالان نباشد. حالا که من از تو زخم بر دل دارم، چرا نباید نالان شوم؟
رهینِ باده اگر خرقه را ز دوشِ منِ آذر
نمی‌گرفت، نمیداد باده باده فروشم
هوش مصنوعی: اگر اثر مشکلی که نوشیدن شراب بر روح و روانم دارد از دوش من نمی‌افتاد، هیچگاه شراب را نمی‌فروختم.