شمارهٔ ۱۳۱
خوش آنکه از غم دل، حرفیش گفته باشم؛
حرفیش گفته باشم، حرفی شنفته باشم
خواهم ز بخت بیدار، روز و شبی که با یار
تا شب نشسته باشم، تا روز خفته باشم
چون میکشیم باری، جرمم بپرس؛ شاید
کاری نکرده باشم، حرفی نگفته باشم
چون سرمه ی سلیمان، آذر کشم بدیده
زان آستان بمژگان گردی که رفته باشم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آنکه از غم دل، حرفیش گفته باشم؛
حرفیش گفته باشم، حرفی شنفته باشم
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که از درد دل خودش با کسی صحبت کرده باشد و آن شخص نیز حرفهای او را شنیده باشد.
خواهم ز بخت بیدار، روز و شبی که با یار
تا شب نشسته باشم، تا روز خفته باشم
هوش مصنوعی: من میخواهم از شانس خوبم، روز و شبی را داشته باشم که با محبوبم تا دیروقت نشسته باشم، تا اینکه صبح خوابم ببرد.
چون میکشیم باری، جرمم بپرس؛ شاید
کاری نکرده باشم، حرفی نگفته باشم
هوش مصنوعی: وقتی که مورد بازخواست قرار میگیرم، از من بپرسید که چه چیزی بر دوش دارم؛ شاید هیچ کار بدی نکردهام یا سخنی نگفتهام.
چون سرمه ی سلیمان، آذر کشم بدیده
زان آستان بمژگان گردی که رفته باشم
هوش مصنوعی: چون سرمهی سلیمان، چشمانم را با درد میسوزانم، به خاطر آن درگاه که میخواهم با مژگانم غم را به آغوش بکشم.

آذر بیگدلی