گنجور

شمارهٔ ۱۲۰

در قفس خود را بیاد آشیان انداختم
ناله سر کردم که آتش در جهان انداختم
با کمال ناامیدی، حرف وصل یار را
آنقدر گفتم، که خود را در گمان انداختم
مطرب از فرهاد و مجنون، حرف عشقی میزند
من هم از خود داستانی در میان انداختم
ترک مطلب تا نکردم، ناله تأثیری نکرد
چشم پوشیدم، خدنگی بر نشان انداختم
وای بر حال ملایک امشب آذر کز غمش
ناوک آهی بسوی آسمان انداختم!

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در قفس خود را بیاد آشیان انداختم
ناله سر کردم که آتش در جهان انداختم
هوش مصنوعی: من در قفس خود زندانی شده‌ام و به یاد خانه‌ام به ناله‌ زدم که به خاطر درد و رنجی که در جهان ایجاد کرده‌ام، دلم آتش می‌گیرد.
با کمال ناامیدی، حرف وصل یار را
آنقدر گفتم، که خود را در گمان انداختم
هوش مصنوعی: با تمام ناامیدی، آنقدر از ارتباط با معشوق صحبت کردم که خودم باور کردم به آن دست یافته‌ام.
مطرب از فرهاد و مجنون، حرف عشقی میزند
من هم از خود داستانی در میان انداختم
هوش مصنوعی: خواننده از داستان‌های فرهاد و مجنون سخن می‌گوید و من نیز برای خودم داستانی را به میان آورده‌ام.
ترک مطلب تا نکردم، ناله تأثیری نکرد
چشم پوشیدم، خدنگی بر نشان انداختم
هوش مصنوعی: تا زمانی که موضوع را مطرح نکردم، ناله و شکایت من هیچ تأثیری نداشت. چشمم را بستم و به نشانه‌ای که فرستاده بودم، توجه کردم.
وای بر حال ملایک امشب آذر کز غمش
ناوک آهی بسوی آسمان انداختم!
هوش مصنوعی: امشب به خاطر غم آذر، ناخواسته ناله‌ای به آسمان فرستادم که ملائکه را تحت تاثیر قرار داد.