شمارهٔ ۱۱۹
منت جفا ز وفا برگزیده آمدهام!
تو را گمان که وفایت شنیده آمدهام؟
مرا چه بیم ز کشتن دهی که من خود را
بر آستانهٔ تو کشته دیده آمدهام!
ز دست من چه کشی دامن، این همان دست است
که من ز دامن خوبان کشیده آمدهام
درِ قفس به رخ من مبند، آن مرغم
که فصل گل، ز گلستان پریده آمدهام!
مرا به گوشهٔ چشمی، نمی نوازی و من
ز جلوهگاه غزالان رمیده آمدهام
به لب نمیرسدت خنده بر من، این ظلم است
که جان ز شوق تو بر لب رسیده آمدهام!
مپوش چاک گریبان ز من، که من همه جا
به این امید گریبان دریده آمدهام!
شنیدهام ز ستم کشتهای تو آذر را
ز اضطراب دلم، آرمیده آمدهام
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منت جفا ز وفا برگزیده آمدهام!
تو را گمان که وفایت شنیده آمدهام؟
هوش مصنوعی: به خاطر بدیهایی که در وفا دیدهام، به سراغ تو آمدهام! آیا تو فکر میکنی که از وفای تو خبری دارم؟
مرا چه بیم ز کشتن دهی که من خود را
بر آستانهٔ تو کشته دیده آمدهام!
هوش مصنوعی: مرا از کشتن تو ترسی نیست، چون من پیش از این، خود را در مقابل تو قربانی کردهام.
ز دست من چه کشی دامن، این همان دست است
که من ز دامن خوبان کشیده آمدهام
هوش مصنوعی: من چه بلایی میتوانم به تو بیاورم؟ این همان دستی است که از دامن بهترینها به سمت تو آمده است.
درِ قفس به رخ من مبند، آن مرغم
که فصل گل، ز گلستان پریده آمدهام!
هوش مصنوعی: مرا در قفس نگه ندار؛ من پرندهای هستم که در زمان شکوفهها، از باغ گل بیرون آمدهام!
مرا به گوشهٔ چشمی، نمی نوازی و من
ز جلوهگاه غزالان رمیده آمدهام
هوش مصنوعی: تو حتی با یک نگاه هم به من توجه نمیکنی، در حالی که من از جایی آمدهام که غزالها فراری هستند و زیباییهای زیادی وجود دارد.
به لب نمیرسدت خنده بر من، این ظلم است
که جان ز شوق تو بر لب رسیده آمدهام!
هوش مصنوعی: به من خنده نکن؛ این بیانصافی است، چون به خاطر شوق تو، جانم به لبم رسیده و به اینجا آمدهام!
مپوش چاک گریبان ز من، که من همه جا
به این امید گریبان دریده آمدهام!
هوش مصنوعی: لباس خود را پاره نکن، چون من به خاطر امید و آرزو در هر جا آمدهام و نیازی به این کار نیست!
شنیدهام ز ستم کشتهای تو آذر را
ز اضطراب دلم، آرمیده آمدهام
هوش مصنوعی: شنیدهام که تو آذر را به خاطر ستم، کشتهای و این موضوع باعث شده که دل من از اضطراب به آرامش برسد. به خاطر همین، به سوی تو آمدهام.

آذر بیگدلی