شمارهٔ ۱۱۶
ای ساربان خدا را، آهسته رو به منزل
کز هر طرف اسیری مانده است پای در گل
جمعی ز وصل سوزند، خلقی ز هجر میرند؛
ای وای اگر زمانی، بیرون روی ز محفل
با آن لبِ شکرریز، با آن نهال نوخیز؛
تا رفتهای ز گلشن، ای نازنینشمایل
هر غنچه ز اشتیاقت، چشمی است مانده در ره
هر سرو از فراقت، پایی است رفته در گل
خواهد گر آن ستمگر، جان و دلی ز آذر
هم دست شوید از جان هم چشم پوشد از دل!
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ساربان خدا را، آهسته رو به منزل
کز هر طرف اسیری مانده است پای در گل
هوش مصنوعی: ای راننده، لطفا به آرامی به سمت منزل برو، چون در هر طرف افرادی هستند که گرفتار و در زحمتند.
جمعی ز وصل سوزند، خلقی ز هجر میرند؛
ای وای اگر زمانی، بیرون روی ز محفل
هوش مصنوعی: عدهای از عشق و وصال میسوزند و عدهای دیگر از جدایی میمیرند؛ وای بر ما اگر روزی تو از این جمع بیرون بروی.
با آن لبِ شکرریز، با آن نهال نوخیز؛
تا رفتهای ز گلشن، ای نازنینشمایل
هوش مصنوعی: با آن لبهای شیرین و با آن جوانی تازهرسیدهات؛ وقتی که از باغ گل رفتهای، ای زیبای دلربا.
هر غنچه ز اشتیاقت، چشمی است مانده در ره
هر سرو از فراقت، پایی است رفته در گل
هوش مصنوعی: هر غنچهای از عشق تو، چشمی است که در انتظار تو مانده، و هر درختی که از دوری تو رنج میبرد، پایش را به درون گلها فرو برده است.
خواهد گر آن ستمگر، جان و دلی ز آذر
هم دست شوید از جان هم چشم پوشد از دل!
هوش مصنوعی: اگر آن ستمگر بخواهد، جان و دل را از آتش بگیرد و از جان چشم بپوشد و از دل هم دوری کند!