گنجور

شمارهٔ ۱۱۱

دلم، از بی‌کسی می‌نالد و، کس نیست دمسازش؛
چو مرغی کو جدا افتاده باشد از هم‌آوازش!
همانا، نامهٔ قتل مرا آورده از کویی
که خون می‌ریزد از بال کبوتر وقت پروازش
بر آن در شب ز غوغای سگان بودم به این خوشدل
که در بزمش چو غیری خنده زد نشنیدم آوازش
به ظاهر از لبش خوردم فریب خنده، زین غافل
که پنهان خون مردم می‌خورد چشم فسون‌سازش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم، از بی‌کسی می‌نالد و، کس نیست دمسازش؛
چو مرغی کو جدا افتاده باشد از هم‌آوازش!
هوش مصنوعی: دل من از تنهایی و بی‌کسی رنج می‌برد و کسی نیست که با او هم‌دردی کند؛ مثل پرنده‌ای که از هم‌صدایش جدا مانده باشد.
همانا، نامهٔ قتل مرا آورده از کویی
که خون می‌ریزد از بال کبوتر وقت پروازش
هوش مصنوعی: به وضوح، نامه‌ای به من رسیده که خبر از مرگم می‌دهد، از جایی که در زمان پرواز کبوتر، خون ریخته می‌شود.
بر آن در شب ز غوغای سگان بودم به این خوشدل
که در بزمش چو غیری خنده زد نشنیدم آوازش
هوش مصنوعی: در آن شب که سر و صدا و سر و صدای سگان وجود داشت، من با دلی شاد در آن مجلس نشسته بودم و آنقدر غرق شادی و خوشی بودم که اصلاً صدای او را نشنیدم، حتی وقتی که در جمع دیگران خندید.
به ظاهر از لبش خوردم فریب خنده، زین غافل
که پنهان خون مردم می‌خورد چشم فسون‌سازش
هوش مصنوعی: خنده‌اش به نظر شیرین و فریبنده می‌آید، اما در واقع چشمانش با زیبایی‌اش مردم را به زحمت می‌اندازد و آن‌ها را متأثر می‌کند.