شمارهٔ ۱۰۵
بستهای پای من و گویی: برو جای دگر
رفتمی جای دگر، گر بودمی پای دگر
ریختی خونم تماشا را و روز بازخواست
این تماشا را بود از پی، تماشای دگر
سایه ی خود وامگیر ای سرو قد از من، مباد
بر سر افتد سایه ام از سرو بالای دگر
وعده ی قتل بفردا داد و، من بس ناتوان
ترسم آن روز افتد این فردا بفردای دگر
گر برد بخت از پی مشکم سوی صحرای چین
آهوی مشکین رود ز آنجا بصحرای دگر
هیچ مرغی را نباشد ناله بی تأثیر، لیک
بوستان جای دگر دارد، قفس جای دگر!
غیر یار آذر امیدی نیست از عالم مرا
نیست جز معشوق عاشق را تمنای دگر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بستهای پای من و گویی: برو جای دگر
رفتمی جای دگر، گر بودمی پای دگر
هوش مصنوعی: تو پایم را بستهای و میگویی که برو به جایی دیگر، اگر پای دیگری داشتم، به جایی دیگر میرفتم.
ریختی خونم تماشا را و روز بازخواست
این تماشا را بود از پی، تماشای دگر
هوش مصنوعی: تو باعث بههمریختن روح و احساسات من شدی و روزی خواهد رسید که باید بابت این احساسات پاسخگو باشی، زیرا تماشای دیگری در پی خواهد آمد.
سایه ی خود وامگیر ای سرو قد از من، مباد
بر سر افتد سایه ام از سرو بالای دگر
هوش مصنوعی: ای سرو بلند، لطفا سایهی خود را از من نگیر، نکند روزی سایهام بر سر سایهی دیگری بیفتد.
وعده ی قتل بفردا داد و، من بس ناتوان
ترسم آن روز افتد این فردا بفردای دگر
هوش مصنوعی: او قول داد که فردا میکشد، اما من به شدت ناتوانم و میترسم که این فردا به فردای دیگری منتقل شود.
گر برد بخت از پی مشکم سوی صحرای چین
آهوی مشکین رود ز آنجا بصحرای دگر
هوش مصنوعی: اگر شانس و اقبال مرا به سمت دشتهای چین ببرد، آهویی با پشم مشکی از آنجا به دشت دیگری خواهد رفت.
هیچ مرغی را نباشد ناله بی تأثیر، لیک
بوستان جای دگر دارد، قفس جای دگر!
هوش مصنوعی: هیچ پرندهای نیست که صدایش تأثیری نداشته باشد، اما باغ و قفس هر کدام جایگاه خاص خود را دارند.
غیر یار آذر امیدی نیست از عالم مرا
نیست جز معشوق عاشق را تمنای دگر
هوش مصنوعی: غیر از محبوبم امیدی دیگر در این دنیا برایم نیست و عاشق هیچ خواستهای غیر از عشق معشوقش ندارد.