بخش ۹ - شعر گفتن ورقه
بگفت ای چراغ دل و جان من
بت گل رخ و جان و جانان من
به هجر اندرون کرد نتوان درنگ
شود نرم از عشق پولاد و سنگ
نگارم شد و شد ز هجرش مرا
هم از دل نشاط و هم از روی رنگ
کنون کم قضا سوی اوره نمود
نگیرم دگر در صبوری درنگ
ز جان و ز خون معادی کنم
هوا تیره فام و زمین لاله رنگ
نیارم شبیخون، نسازم کمین
کزین هر دو بر مرد عارست و ننگ
بتم گر بکام نهنگ اندرست
برون آرم او را ز کام نهنگ
بخون ربیع ابن عدنان کنون
بشویم دل و جان به شمشیر جنگ
بخش ۸ - سخن گفتن ورقه با پدر و جواب دادن پدرش: چو از شعر فارغ شد آمد بپایبخش ۱۰ - شدن لشکر بنی شیبه به حی بنی ضبه: همی گفت چونین و چون تفته برق
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.