گنجور

بخش ۴۵ - شکوهٔ شاعر

دریغا که بد مهر گردان جهان
ندارد وفا با کسی جاودان
نباید همی بست دل را در اوی
که بس نابکارست و بس زشت روی
بسا مهر پیوسته و بسته دل
که او کرد بی کام دل زیر گل
بس امّیدها را که در دل شکست
بسی بندها کو گشاد و ببست
اگر من بگویم که با من چه کرد
چه آورد پیشم ز داغ و ز درد
بماند عجب هر کس از کار من
خورد تا به جاوید تیمار من
مرا قصه زین طرفه تر اوفتاد
ولیکن نیارم گذشتن به یاد
اگر زندگانی بود، آن سمر
بگویم که چون بد همه سر بسر
چه کردند با من ز مکر و حیل
کسانی که‌شان بود دل پر دغل
ز مرد و زن و پیر و برنا به هم
ز شهری و ترک و ز بیش و ز کم
سپردم به یزدان من آن را تمام
که یزدان کند حکم روز قیام
ستاند ز هر ناکسی داد من
رسد روز محشر به فریاد من

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دریغا که بد مهر گردان جهان
ندارد وفا با کسی جاودان
هوش مصنوعی: افسوس که مهر و محبت گرداننده‌ی دنیا با هیچ‌کس به‌طور دائم وفادار نیست.
نباید همی بست دل را در اوی
که بس نابکارست و بس زشت روی
هوش مصنوعی: نباید دل خود را به کسی بسپاریم که نیکوکار نیست و چهره‌ای زشت دارد.
بسا مهر پیوسته و بسته دل
که او کرد بی کام دل زیر گل
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که به عشق و علاقه مشغولند، در دل خود آرزوهایی دارند، اما در نهایت آنچه را که می‌خواهند به دست نمی‌آورند و آرزوهایشان زیر فشار یا غم پنهان می‌ماند.
بس امّیدها را که در دل شکست
بسی بندها کو گشاد و ببست
هوش مصنوعی: بسیاری از آرزوها و امیدها در دل انسان شکسته می‌شوند، مانند بندهایی که گاهی باز و گاهی بسته می‌شوند.
اگر من بگویم که با من چه کرد
چه آورد پیشم ز داغ و ز درد
هوش مصنوعی: اگر من بگویم که با من چه کردند و چه بار سنگینی از درد و رنج بر دوشم گذاشتند.
بماند عجب هر کس از کار من
خورد تا به جاوید تیمار من
هوش مصنوعی: هر کس که از کار من دچار حیرت شده، تا ابد در فکر و التهاب من خواهد ماند.
مرا قصه زین طرفه تر اوفتاد
ولیکن نیارم گذشتن به یاد
هوش مصنوعی: داستانی برایم پیش آمده است که خیلی جالب است، اما نتوانم از یاد آن بگذرم.
اگر زندگانی بود، آن سمر
بگویم که چون بد همه سر بسر
هوش مصنوعی: اگر زندگی ادامه داشته باشد، من آن میوه شیرین را بیان می‌کنم که هر زمان در آنجا مشترک است.
چه کردند با من ز مکر و حیل
کسانی که‌شان بود دل پر دغل
هوش مصنوعی: با من چه کار کردند از نیرنگ و حقه بازی افرادی که دل‌های پر از نیرنگ و فریب داشتند.
ز مرد و زن و پیر و برنا به هم
ز شهری و ترک و ز بیش و ز کم
هوش مصنوعی: از بین مردان و زنان، از پیران و جوانان، از اهالی شهر و ترک‌ها، و از کسانی که در وضعیت‌های مختلف هستند، همه به هم پیوسته‌اند.
سپردم به یزدان من آن را تمام
که یزدان کند حکم روز قیام
هوش مصنوعی: من کارهایم را به خدا سپردم و از او خواستم که در روز قیامت، سرنوشت همه چیز را تعیین کند.
ستاند ز هر ناکسی داد من
رسد روز محشر به فریاد من
هوش مصنوعی: هر کس از من کم‌اهمیت‌تر است، چیزی از من نخواهد گرفت و در روز قیامت، فریاد من شنیده خواهد شد.