گنجور

بخش ۳۰ - چو گلشه سوی شام شد مستمند

چو گلشه سوی شام شد مستمند
بیاورد بابش یکی گوسفند
ز بهر حیل سرش ببرید زود
به کرباس اندر بپیچید زود
بخوابید در خیمه چون مردگان
شب تیره برداشت بانگ و فغان
برآورد با زن به یک جا خروش
که آوخ ز گلشاه ببرید هوش
همه اهل حی جمله گرد آمدند
سلبها دریدند و گریان شدند
بشد باب گلشاه گوری بکند
نهادش به گور اندرون گوسفند
همه اهل حی راست پنداشتند
سراسر همه نوحه برداشتند
همه جملگی زار و گریان شدند
چو ماهی ابر تابه بریان شدند
دل خلق با درد پیوسته شد
بریشان در خرمی بسته شد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو گلشه سوی شام شد مستمند
بیاورد بابش یکی گوسفند
هوش مصنوعی: زمانی که گلشه به سوی شام حرکت کرد، به شدت نیازمند شد و پدرش به او یکی گوسفند هدیه داد.
ز بهر حیل سرش ببرید زود
به کرباس اندر بپیچید زود
هوش مصنوعی: برای اینکه به سرعت از دست او خلاص شوند، سرش را بریدند و به سرعت در پارچه‌ای پیچیدند.
بخوابید در خیمه چون مردگان
شب تیره برداشت بانگ و فغان
هوش مصنوعی: بخوابید در خیمه مانند مردگان، زیرا شب تاریک شده و صدای ناله و فریاد به گوش می‌رسد.
برآورد با زن به یک جا خروش
که آوخ ز گلشاه ببرید هوش
هوش مصنوعی: با زن به یک جا صدایی بلند شد که افسوس از باغ گل که حواسم را پرت کرد.
همه اهل حی جمله گرد آمدند
سلبها دریدند و گریان شدند
هوش مصنوعی: همه مردم دور هم جمع شدند، لباس‌ها را پاره کردند و به گریه افتادند.
بشد باب گلشاه گوری بکند
نهادش به گور اندرون گوسفند
هوش مصنوعی: در باغ گلشاه، درختی بزرگ شده که در زیر آن، گوسفندی را به خاک سپرده‌اند.
همه اهل حی راست پنداشتند
سراسر همه نوحه برداشتند
هوش مصنوعی: تمام کسانی که در اینجا هستند، به درستی فهمیدند که همه چیز غم‌انگیز است و در نتیجه، همه به صدای نوحه‌خوانی گوش فرا دادند.
همه جملگی زار و گریان شدند
چو ماهی ابر تابه بریان شدند
هوش مصنوعی: همه به شدت ناراحت و اشکبار شدند، مانند ماهی که در اثر گرما کباب می‌شود.
دل خلق با درد پیوسته شد
بریشان در خرمی بسته شد
هوش مصنوعی: دل مردم به درد همدیگر پیوسته است، در حالی که زندگی آن‌ها در خوشی ادامه دارد.