بخش ۳۰ - چو گلشه سوی شام شد مستمند
 چو گلشه سوی شام شد مستمند 
 بیاورد بابش یکی گوسفند 
 ز بهر حیل سرش ببرید زود 
 به کرباس اندر بپیچید زود 
 بخوابید در خیمه چون مردگان 
 شب تیره برداشت بانگ و فغان 
 برآورد با زن به یک جا خروش 
 که آوخ ز گلشاه ببرید هوش 
 همه اهل حی جمله گرد آمدند 
 سلبها دریدند و گریان شدند 
 بشد باب گلشاه گوری بکند 
 نهادش به گور اندرون گوسفند 
 همه اهل حی راست پنداشتند 
 سراسر همه نوحه برداشتند 
 همه جملگی زار و گریان شدند 
 چو ماهی ابر تابه بریان شدند 
 دل خلق با درد پیوسته شد 
 بریشان در خرمی بسته شد 
بخش ۲۹ - بردن گلشاه به شام: شه شام از آن جایگه نیم شببخش ۳۱ - بازگشتن ورقه به حی بنی شیبه: نبد ورقه را ز آن حدیث آگهی 
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 چو گلشه سوی شام شد مستمند 
 بیاورد بابش یکی گوسفند 
هوش مصنوعی: زمانی که گلشه به سوی شام حرکت کرد، به شدت نیازمند شد و پدرش به او یکی گوسفند هدیه داد.
 ز بهر حیل سرش ببرید زود 
 به کرباس اندر بپیچید زود 
هوش مصنوعی: برای اینکه به سرعت از دست او خلاص شوند، سرش را بریدند و به سرعت در پارچهای پیچیدند.
 بخوابید در خیمه چون مردگان 
 شب تیره برداشت بانگ و فغان 
هوش مصنوعی: بخوابید در خیمه مانند مردگان، زیرا شب تاریک شده و صدای ناله و فریاد به گوش میرسد.
 برآورد با زن به یک جا خروش 
 که آوخ ز گلشاه ببرید هوش 
هوش مصنوعی: با زن به یک جا صدایی بلند شد که افسوس از باغ گل که حواسم را پرت کرد.
 همه اهل حی جمله گرد آمدند 
 سلبها دریدند و گریان شدند 
هوش مصنوعی: همه مردم دور هم جمع شدند، لباسها را پاره کردند و به گریه افتادند.
 بشد باب گلشاه گوری بکند 
 نهادش به گور اندرون گوسفند 
هوش مصنوعی: در باغ گلشاه، درختی بزرگ شده که در زیر آن، گوسفندی را به خاک سپردهاند.
 همه اهل حی راست پنداشتند 
 سراسر همه نوحه برداشتند 
هوش مصنوعی: تمام کسانی که در اینجا هستند، به درستی فهمیدند که همه چیز غمانگیز است و در نتیجه، همه به صدای نوحهخوانی گوش فرا دادند.
 همه جملگی زار و گریان شدند 
 چو ماهی ابر تابه بریان شدند 
هوش مصنوعی: همه به شدت ناراحت و اشکبار شدند، مانند ماهی که در اثر گرما کباب میشود.
 دل خلق با درد پیوسته شد 
 بریشان در خرمی بسته شد 
هوش مصنوعی: دل مردم به درد همدیگر پیوسته است، در حالی که زندگی آنها در خوشی ادامه دارد.

عیوقی