گنجور

بخش ۲۱ - رفتن ورقه به یمن

چو از مسکن خویش دل را بتافت
به بدرود کردن به گل شه شتافت
به گل شه سبک مادر تیز مهر
چنین گفت برخیز ایا خوب چهر
مر آن خسته دل را تو بدرود کن
بخوی خودش زود خوشنود کن
سراسیمه گلشاه دل گشته ریش
خروشان بیامد بر یار خویش
زخیمه تن خویش بیرون فگند
پراشید بر سرو مشکین کمند
بدو نرگس از درد گسترد نم
بسرو سهی اندر آورد خم
ز پیشش بلغتید بر تیره خاک
بمالید بر خاک رخسار پاک
به فندق همی کند از ماه مشک
می افگند آن سرو بر خاک خشک
همی گفت فریاد ازین تیره بخت
کی افگند بر جان من بند سخت
ز هجران بر آتش فگند این تنم
ندانم چه خواهد همی زین دلم
بزاری سوی آسمان کرد سر
همی گفت ای داور دادگر
تو دانی که بی صبر و بی طاقتم
توده سیدی زین بلا راحتم
گرفت آن سهی سرو را در کنار
ببوسید رخسار آن نوبهار
به گل شه چنین گفت بدرود باش
ازین خستهٔ دل تو خشنود باش
همی بایدم زار زایدر شدن
ندانم که چون باشدم آمدن
همی گفت از غم شده های های
همی راند بیجاده بر کهربای
یکی خانم آورد و یکی زره
نگین پرنگار و زره پر گره
به گل شاه داد از پی یادگار
نشست از بر بارهٔ راهوار
همی شد بره ورقه زاری کنان
خروشید گلشاه گیسو کنان
چو یک چند باره بپیمود دشت
جگر خسته گلشاه از او بازگشت
بره در شده بارگی پوی پوی
برو ورقه نالنده و موی موی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو از مسکن خویش دل را بتافت
به بدرود کردن به گل شه شتافت
هوش مصنوعی: زمانی که دل از خانه‌اش بیرون می‌رود و قصد وداع دارد، به سمت گلستان می‌رود.
به گل شه سبک مادر تیز مهر
چنین گفت برخیز ایا خوب چهر
هوش مصنوعی: گل زیبای بهاری، با نرمی و محبت، به مادرش گفت: «بپاخیز، ای چهره نیکو!»
مر آن خسته دل را تو بدرود کن
بخوی خودش زود خوشنود کن
هوش مصنوعی: مرد دلشکسته را با مهربانی وداع کن و به او بگو که زود خوشحال شود.
سراسیمه گلشاه دل گشته ریش
خروشان بیامد بر یار خویش
هوش مصنوعی: دل عاشق به شدت مضطرب و نگران است و با هیجان و شور و حال به سمت معشوق خود می‌شتابد.
زخیمه تن خویش بیرون فگند
پراشید بر سرو مشکین کمند
هوش مصنوعی: پوشش و لباس خود را به دور بینداز و آن را بر موهای سیاهش بپاش.
بدو نرگس از درد گسترد نم
بسرو سهی اندر آورد خم
هوش مصنوعی: نرگس به خاطر دردش، خود را به درخت سرو آویزان کرده و خمیده است.
ز پیشش بلغتید بر تیره خاک
بمالید بر خاک رخسار پاک
هوش مصنوعی: از پیش او به زمین افتادم و بر خاک صورت پاکش مالیدم.
به فندق همی کند از ماه مشک
می افگند آن سرو بر خاک خشک
هوش مصنوعی: سرو بلند و زیبا مانند فندق، با زیبایی و دلربایی خود، دانه‌ای از عطر و لطافت را به خاک خشک می‌پاشد.
همی گفت فریاد ازین تیره بخت
کی افگند بر جان من بند سخت
هوش مصنوعی: او می‌گفت که از این بخت ناخوش و تیره نمی‌دانم چه کسی این چنگال سخت را بر جان من می‌زند.
ز هجران بر آتش فگند این تنم
ندانم چه خواهد همی زین دلم
هوش مصنوعی: از دوری محبوب، تنم در آتش است و نمی‌دانم دل تا چه زمانی چنین خواهد بود.
بزاری سوی آسمان کرد سر
همی گفت ای داور دادگر
هوش مصنوعی: شخصی سرش را به سمت آسمان بلند کرد و با صدای بلند گفت: ای خدایی که عدالت را برقرار می‌کنی، به کمک من بیایید.
تو دانی که بی صبر و بی طاقتم
توده سیدی زین بلا راحتم
هوش مصنوعی: تو می‌دانی که من چقدر بی‌صبر و دلتنگ هستم، و از این مشکل خسته شده‌ام.
گرفت آن سهی سرو را در کنار
ببوسید رخسار آن نوبهار
هوش مصنوعی: آن سهی سرو را در آغوش گرفت و صورت آن نوبهار را بوسید.
به گل شه چنین گفت بدرود باش
ازین خستهٔ دل تو خشنود باش
هوش مصنوعی: به گل گفت: خداحافظ، امیدوارم از این دل شکسته و خسته‌ام راضی باشی.
همی بایدم زار زایدر شدن
ندانم که چون باشدم آمدن
هوش مصنوعی: باید به حال خودم زاری کنم، زیرا نمی‌دانم چگونه به وجود آمده‌ام و به زندگی آمدم.
همی گفت از غم شده های های
همی راند بیجاده بر کهربای
هوش مصنوعی: او از شدت اندوه به شدت ناله می‌کرد و در جستجوی راهی بود که بر روی سنگی شفاف و درخشان حرکت کند.
یکی خانم آورد و یکی زره
نگین پرنگار و زره پر گره
هوش مصنوعی: یک خانم آمد و زره‌ای با نگین‌های زیبا و تزئینات فراوان بر تن داشت.
به گل شاه داد از پی یادگار
نشست از بر بارهٔ راهوار
هوش مصنوعی: شاه برای یادگاری از گل داد، و کنار و بارهٔ راه تر که نشسته است.
همی شد بره ورقه زاری کنان
خروشید گلشاه گیسو کنان
هوش مصنوعی: چوپانی در حال رفتن به مرتع، به آرامی و با صدای دلنشین فریاد می‌زند. گلشاه با موهای زیبایش، به آرامی و با شادی به او پاسخ می‌دهد و همه چیز را زیبا و دلپذیر می‌سازد.
چو یک چند باره بپیمود دشت
جگر خسته گلشاه از او بازگشت
هوش مصنوعی: پس از اینکه گلشاه مدتی را در دشت سپری کرد و با دل‌سختی و رنج راه را پیمود، بلاخره به نقطه‌ای رسید که دوباره به عقب برگشت.
بره در شده بارگی پوی پوی
برو ورقه نالنده و موی موی
هوش مصنوعی: بره‌ای که در حال راه رفتن است، صداهایی از خود خارج می‌کند و به نرمی ناله می‌کند. در اینجا به حالت و حرکات نرم و ملایم او اشاره شده است.