بخش ۲ - در ستایش سلطان محمود رحمه الله
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
اولگ گرابر، ورقه و گلشاه فارسی را در کنار صورالکواکب عربی، قدیمیترین نسخههای برجایماندۀ ایرانی با نگارگری میداند (همو، 1390: 58ـ59). حتی هنرپژوهانی چون ارنست کونل نیز که سمک عیار کتابخانۀ بادلیان را سرآغاز نقاشی سلجوقی معرفی میکنند، دیرینگی ورقه و گلشاه را یادآور میشوند (همو، 1387: 2096 به بعد). ورقه و گلشاه استانبول، 71 نگاره دارد. بدون تاریخ است اما رقم نقاش بر یکی از صفحات آن دیده میشود: عبدالملکبن محمد الخوئی. پژوهشگران، تاریخ تولید نسخه را گوناگون بیان کردهاند؛ برای نمونه، اولگ گرابر، آن را برجایمانده از 596 ه.ق. میداند (همو، 1390: 58)؛ علی تجویدی تاریخ درست را سدههای 4ـ5 ه.ق. مینویسد (همو، 1386: 71)؛ و یعقوب آژند، سدۀ 7 ه.ق. را تاریخ پرداخت این نسخه مینگارد (همو، 1389: 107). همانندیهای شیوۀ اجرا در این نسخه با سفالینههای منقوش برجایمانده از آن دوران سبب شده است، سبک نسخه را پیشامغول (سلجوقی) بدانند. نگارههای این نسخه، در کادربندیهای کشیدۀ افقی اجرا شده است. گاه بیرونزدگی میلههای پرچم، تنۀ درختان و ... کادربندی فشرده و محدود را شکسته است و نگاه را به فراتر از کادربندی میکشاند. رنگهای چیره قرمز و آبی است. پیکرهها و اسبها بیشترین فضای تصویری را پُر کردهاند و گاه برخی عناصر فرعی، مانند دروازۀ شهر، خیمه و سراپرده و ... نیز دیده میشود. تزیینات گیاهی در بیشتر نگارهها غیرحقیقی و پُرکنندۀ فضاست و به طبیعتپردازی راه نمیبرد. گاه نیز تنها اسلیمیهای پیچان و درشت، تمامی پسزمینه را پوشانده است. اشیاء و اجسام بسیار گزیده و به فراخور نیاز اجرا شده است؛ درعینحال، گرابر این اجسام را «انعکاس مشاهدۀ مستقیم» میداند که نقاش، پیرامون خود دیده است (همو، 1390: 59). نگارههای هر صفحه، بازگوکنندۀ عینبهعین داستان است و مانند بیشتر نسخهنگارههای آن دوران به موضوعی فراتر از متن ادبی اشاره ندارد. گرابر مینویسد: «به ندرت چیزی بیش از متنی که این نقاشیها را در میان گرفته، برای فهم آنها ضرورت پیدا میکند» (همو، 1390: 59).
هالههای زرین و تزیینی که از هنر پیشااسلامی برجایمانده است، گرچه از مفهوم قداست تهی شده، بهمانند سفالینهها، چون عنصری تزیینی گرداگرد سر افراد نقشاندازی شده است. کونل در شرح بهرهمندی و اجرای این هالههای زینتی در نسخۀ مشابهی ـ نسخۀ خطی جالینوس در کتابخانۀ سلطنتی وین ـ مینویسد: «تمامی پیکرهها و حتی پرندگان در پرواز، هالهای بر گرد خود دارند که نشانۀ دیگری از توجه نقاش به تأکید بخشیدن بر جنبۀ تزیینی اثر» است (همو، 1387: 2097). هالههای تزیینی، درست با همین هدف در ورقه و گلشاه نیز اجرا شده است. تزیینات پارچهها و سراپردهها بسیار ریزپردازانه و دقیق اجرا شده است و از گوناگونی نقشمایههای بافتههای آن دوران نشان دارد. شاید بتوان آرایهبندیهای تزیینی در ورقه و گلشاه استانبول را نمونهای از کهنترین ریزپردازیهای نگارگری ایرانی به شمار آورد. تأکید بر نمایش چادرها و سراپردهها ـ بیش از فضاهای ساختمانی ـ شاید یادآور متن داستان ـ دو دلدادۀ قبیلهنشین عرب ـ یا حتی بازنمود فرهنگی باشد که نسخه را پرداخته است.
داستان ورقه و گلشاه را عیوقی از شاعران دورۀ نخست غزنوی ـ همروزگار سلطان محمود ـ سروده است. عیوقی را تا چند دهۀ پیش، تنها برپایۀ دو بیت شعری که از وی در لغت فرس آمده بود، میشناختند؛ تا اینکه دکتر احمد آتش، استاد دانشگاه استانبول، این نسخۀ خطی را از او یافت.1 استاد صفا دربارۀ داستان ورقه و گلشاه مینویسد: «سرگذشتی عاشقانه است از اصل عربی. ورقه پسر شیخ قبیله بنی شیبه و گلشاه دختر عم او بود که از کودکی یکدیگر را دوست داشتند و داستان پرحادثه عشق آنان تا دورۀ رسالت پیغامبر اسلام(ص) به طول انجامید و با آنکه این عاشق و معشوق در حرمان مرده بودند پیغامبر آنان را زنده و با یکدیگر تزویج کرد و هر دو عاشق به سعادت عمر گذرانیدند» (همو، 1366: 602). داستان عاشقانۀ ورقه و گلشاه در آثار سوزنی و مولوی نیز آمده است. یوسف مداح، شاعر ترکزبان در سال 770 ه.ق. این داستان را به ترکی سرود و کتابی دیگر با نام حکایه عجیبه از احوال گلشاه و ورقه از فارسی به ترکی ترجمه و در سال 1324 در تاشکند منتشر شد