گنجور

بخش ۵ - الحکایت الرموز سئوال کردن مردی از حضرت شاه اولیا که در بهشت روز هست

بیامد پیش حیدر مرد دانا
که تو سر باز گو اسرار ما را
که اندر جنت المأوی بود روز
بود این شمس آنجا مجلس افروز
علی گفتش نه روز است ونه شب هم
نه شمس است ونه بدر است و نه مظلم
همین آدم که اینجا سرفراز است
همین آدم در آنجا شاهباز است
همین آدم بود سلطان عالم
همین آدم بود برهان عالم
همین آدم که بد سالار افلاک
از آن آدم شده معمور این خاک
همین آدم که بد کرسی یزدان
از این آدم شده است این چرخ گردان
همین آدم که بد عقل مصفا
از این آدم شده است اسرار پیدا
همین آدم بود روح مطهر
از این آدم شده عالم منور
همین آدم بود عرش الهی
از این آدم بدانی هرچه خواهی
همین آدم بود سر معانی
از این آدم خدا را باز دانی
همین آدم بود جبریل معنی
نه فتوی گنجد اینجا ونه دعوی
همین آدم بود جنات اکبر
همین آدم بود جنات اخضر
ز بهر آدم است این حور و غلمان
ز بهر آدم است جنات و رضوان
ز بهر آدم است این هر دو عالم
ز بهر آدم است این بیش و این کم
ز بهر آدم است اشجار جنت
ز بهر آدم است انوار جنت
همین آدم بود معبود عالم
همین آدم بود مقصود عالم
همین آدم بود گر باز دانی
همین عالم توئی گر راز دانی
بکرمنا ترا تشریف داده
در معنی بر وی تو گشاده
از آن بنمود تا دانا بباشی
به معنی گر رسی الله باشی
اگر یابی از این ره خام گردی
بزیر پای کالانعام گردی
زهی توحید حق توحیددان کو
در این ره عاشقان توحید خوان کو
کسی کز غیر حق بیزار باشد
یقین میدان که مرد کار باشد
بغیر او مبین در هر دو عالم
اگر هستی ز ذریات آدم
در این ره غیر حق را میل درکش
بداغ عشق خود را نیل درکش
که اندر هر دو عالم جز یکی نیست
در این معنی که گفتم من شکی نیست
یکی است این جمله در انجام و آغاز
یکی بین جمله را و گوش کن باز
یکی دان جملهٔ عالم سراسر
یکی دان جملهٔ اشیا برادر
اگرچه صدهزاران رنگ بنگاشت
بهر جانی دو صد آیینه بگماشت
ولیکن اصل او بی‌رنگ آمد
از آن هر دم در اینجا تنگ آمد
نبینی آب را هر دم برنگی
درختان کرده او هر دم برنگی
هزاران رنگ گوناگون شده آب
گهی زرد و گهی سبز و گه عناب
ببین بر خاک رنگ افزونتر است آن
که قرب و بعد او کامل‌تر است آن
نبینی این همه تقریر کردم
ببین این جملگی تفسیر کردم
ببین برهان و آیت جمله یکی است
اصول جملگی ذرات یکی است
حیات جملگی از نور آن ذات
بدان این جمله را بیشک همان ذات

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیامد پیش حیدر مرد دانا
که تو سر باز گو اسرار ما را
هوش مصنوعی: مرد با دانش و دانا به سراغ حیدر آمد و از او خواست که رازهای ما را بیان کند.
که اندر جنت المأوی بود روز
بود این شمس آنجا مجلس افروز
هوش مصنوعی: در بهشت جاودانی، روزی وجود دارد که این خورشید در آنجا، باعث روشنایی و شادابی مجلس است.
علی گفتش نه روز است ونه شب هم
نه شمس است ونه بدر است و نه مظلم
هوش مصنوعی: علی به او گفت که نه روز است و نه شب، نه خورشید وجود دارد و نه ماه، و نه تاریکی.
همین آدم که اینجا سرفراز است
همین آدم در آنجا شاهباز است
هوش مصنوعی: همین فردی که در اینجا با عزت و سربلندی قرار دارد، در جایی دیگر به مانند یک پرنده‌ی آزاد و شجاع است.
همین آدم بود سلطان عالم
همین آدم بود برهان عالم
هوش مصنوعی: این فرد، همان کسی است که حاکم بر جهان است و همان فرد است که دلایل و توجیهات جهان را ارائه می‌دهد.
همین آدم که بد سالار افلاک
از آن آدم شده معمور این خاک
هوش مصنوعی: این انسان، که به عنوان فرمانروا و رئیس آسمان‌ها شناخته می‌شود، به خاطر این انسان، زندگی و کارش را در این زمین ادامه می‌دهد.
همین آدم که بد کرسی یزدان
از این آدم شده است این چرخ گردان
هوش مصنوعی: این فردی که در حال حاضر به مقام و موقعیت بالایی رسیده، در گذشته نیز همین انسان بوده است که به خاطر تقدیر و سرنوشتش به این جایگاه رسیده است.
همین آدم که بد عقل مصفا
از این آدم شده است اسرار پیدا
هوش مصنوعی: این شخصی که به نظر می‌رسد دارای عقل و درک نادرستی است، از درون خود به واقعیاتی دست یافته که برای دیگران پنهان مانده است.
همین آدم بود روح مطهر
از این آدم شده عالم منور
هوش مصنوعی: این شخص همان کسی است که روح پاکش باعث شده تا این دنیا روشن و پر از علم و دانش شود.
همین آدم بود عرش الهی
از این آدم بدانی هرچه خواهی
هوش مصنوعی: این فرد همان کسی است که آسمان‌های الهی به خاطر او وجود دارد. اگر می‌خواهی هر چیزی را دریابی، ابتدا او را بشناس.
همین آدم بود سر معانی
از این آدم خدا را باز دانی
هوش مصنوعی: این فرد بود که به عمق معانی پی برد و از طریق این انسان می‌توان به شناخت خدا رسید.
همین آدم بود جبریل معنی
نه فتوی گنجد اینجا ونه دعوی
هوش مصنوعی: این فرد همان کسی است که معنی عمیق و واقعی را درک کرده است و نه نظرهایی سطحی و نه ادعاهای بی‌پایه در اینجا جا می‌گیرد.
همین آدم بود جنات اکبر
همین آدم بود جنات اخضر
هوش مصنوعی: این شخص بود که بهشت بزرگ وجود داشت و همین شخص باعث بهشت کوچک و سرسبز هم شد.
ز بهر آدم است این حور و غلمان
ز بهر آدم است جنات و رضوان
هوش مصنوعی: این حور و پسران زیبا و همچنین باغ‌های بهشت و نعمت‌ها برای آدمی خلق شده‌اند.
ز بهر آدم است این هر دو عالم
ز بهر آدم است این بیش و این کم
هوش مصنوعی: این دنیا و آن دنیا به خاطر آدم آفریده شده‌اند، همه چیز در اینجا و آنجا برای انسان است، چه زیاد و چه کم.
ز بهر آدم است اشجار جنت
ز بهر آدم است انوار جنت
هوش مصنوعی: درختان و نورهای بهشت برای آدم و انسان‌ها خلق شده‌اند.
همین آدم بود معبود عالم
همین آدم بود مقصود عالم
هوش مصنوعی: این انسان، خدایِ همه‌ی عالم است و هدف و مقصد تمامی موجودات نیز همین انسان است.
همین آدم بود گر باز دانی
همین عالم توئی گر راز دانی
هوش مصنوعی: اگر تو دوباره او را بشناسی، همین فرد است. اگر رازها را بدانی، این دنیای توست.
بکرمنا ترا تشریف داده
در معنی بر وی تو گشاده
هوش مصنوعی: به خاطر پاکی و نجابتت، برای تو ارزشی قائل شده‌اند و در معنای وجودت، در برابر تو گشوده و پذیرا شده‌اند.
از آن بنمود تا دانا بباشی
به معنی گر رسی الله باشی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به حقیقت و دانایی برسی، باید به معنای عمیق زندگی و مبدأ آن پی ببری.
اگر یابی از این ره خام گردی
بزیر پای کالانعام گردی
هوش مصنوعی: اگر از این مسیر پیش بروی و خام و ناآگاه باشی، به زیر پاهای دیگران و بی‌اهمیت تبدیل خواهی شد.
زهی توحید حق توحیددان کو
در این ره عاشقان توحید خوان کو
هوش مصنوعی: ای وای بر توحید، که چه آگاهی عجیبی در دل عاشقان وجود دارد. در این مسیر، توحید در دل آن عاشقان خوانده می‌شود.
کسی کز غیر حق بیزار باشد
یقین میدان که مرد کار باشد
هوش مصنوعی: کسی که از ناحق و ناراستی متنفر است، به طور قطع می‌توان گفت که او آدمی است که به اصول و کارهای درست پایبند است.
بغیر او مبین در هر دو عالم
اگر هستی ز ذریات آدم
هوش مصنوعی: غیر از او را در هیچ یک از دو جهان نبین، اگر تو هم هستی، از نسل آدم به شمار می‌آیی.
در این ره غیر حق را میل درکش
بداغ عشق خود را نیل درکش
هوش مصنوعی: در این مسیر، متمایل به غیرحق نباش و در زیر فشار عشق، خود را غرق کن.
که اندر هر دو عالم جز یکی نیست
در این معنی که گفتم من شکی نیست
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از این است که در هر دو دنیا، هیچ چیز جز یک حقیقت وجود ندارد و در این موضوع که بیان کردم، هیچ تردیدی وجود ندارد.
یکی است این جمله در انجام و آغاز
یکی بین جمله را و گوش کن باز
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در پایان و آغاز همه چیز، یک حقیقت مشترک وجود دارد. به این نکته توجه کن که این حقیقت را در تمام مراحل زندگی می‌توان دید.
یکی دان جملهٔ عالم سراسر
یکی دان جملهٔ اشیا برادر
هوش مصنوعی: همهٔ موجودات و پدیده‌ها در نهایت به یک حقیقت واحد تعلق دارند و مانند برادر به هم مرتبط‌اند.
اگرچه صدهزاران رنگ بنگاشت
بهر جانی دو صد آیینه بگماشت
هوش مصنوعی: با وجود اینکه هزاران رنگ به تصویر کشیده شده و صدها آیینه برای نمایاندن صورت‌ها قرار داده شده، هنوز هم حقیقت و عمق وجود انسان‌ها قابل بیان نیست.
ولیکن اصل او بی‌رنگ آمد
از آن هر دم در اینجا تنگ آمد
هوش مصنوعی: اما او از اصل خود بی‌رنگ است و به همین دلیل هر لحظه در اینجا دچار تنگنا و محدودیت می‌شود.
نبینی آب را هر دم برنگی
درختان کرده او هر دم برنگی
هوش مصنوعی: آب را هر لحظه می‌بینی که درختان با او تاب و تماشا دارند.
هزاران رنگ گوناگون شده آب
گهی زرد و گهی سبز و گه عناب
هوش مصنوعی: آب به هزاران رنگ مختلف درآمده است، گاهی زرد می‌شود، گاهی سبز و گاهی به رنگ عناب می‌شود.
ببین بر خاک رنگ افزونتر است آن
که قرب و بعد او کامل‌تر است آن
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که بیشتر از رنگ و زیبایی که در خاک وجود دارد، اهمیت و ارزش نزدیکی یا دوری از کسی است که مقام و جایگاهش کامل‌تر و بالاتر است. به عبارتی دیگر، نزدیکی به افراد با ویژگی‌های برجسته و کامل، ارزش بیشتری دارد.
نبینی این همه تقریر کردم
ببین این جملگی تفسیر کردم
هوش مصنوعی: من بارها و بارها در مورد این موضوع صحبت کرده‌ام، حالا همه‌ی آنچه را که گفته‌ام، به‌طور کامل توضیح داده‌ام.
ببین برهان و آیت جمله یکی است
اصول جملگی ذرات یکی است
هوش مصنوعی: به تماشا بنشین که همه نشانه‌ها و دلایل یکی هستند و اساس تمام موجودات نیز یکسان است.
حیات جملگی از نور آن ذات
بدان این جمله را بیشک همان ذات
هوش مصنوعی: تمام زندگی و وجود افراد از نور آن ذات الهی است و این واقعیت را به وضوح می‌توان مشاهده کرد.