گنجور

بخش ۴ - حکمت حق سبحانه وتعالی عز اسمه در بیرون آوردن آدم را از بهشت برای رموز حقیقی

ای برادر حکمت حق گوش دار
تا شوی از هر دو عالم مرد کار
دست لطف حق چو آدم آفرید
از برای سر عشقش پرورید
چل صباح او آن گلش تخمیر کرد
بعد از آنش برکشید و میر کرد
پس بفرمودش بفوق تخت باش
سر وحدت یاب عالی بخت باش
بعد از آن فرمود ای افلاکیان
سجده آرید پیش آدم این زمان
سر نهادن جملگی در پیش او
سرکشیده آن لعین از کیش او
حق تعالی گفت ای ملعون راه
تو چرا سر می‌کشی از پیش شاه
ز آدم معنی تو آگه نیستی
سخت مغروری که در ره نیستی
ای لعین گنجی است آدم در صور
تو چه دانی زانکه هستی بی‌خبر
تا که تو سر می‌کشی از راه دین
لعنت ما بر تو بادا ای لعین
آن زمان آدم نشسته در بهشت
بود با روحانیان درباغ و کشت
صدهزاران حور هر دو در برش
صدهزاران نور هر دم بر سرش
صد هزاران لطف حق دریافته
صد هزاران حله در بر یافته
صدهزاران عز و شادی و طرب
نه در آنجا رنج دید و نه تعب
سلسبیل و زنجبیل و می روان
شیر و شهد و میوه‌های جاودان
جمله از لطف خداآدم بدید
هر زمانی گفته اوهل من مزید
حق تعالی خواست تا اسرار را
فاش گردانید سر خود ترا
آدم از جنت برون آورده‌اند
صدهزاران سر حق آورده‌اند
صورت ابلیس را تلبیس دان
وسوسه کرده به آدم هر زمان
آدم معنی توئی ای بی‌خبر
سر ببین و سر بدان ای راهبر
نفس شوم تست ابلیس لعین
سر کشیده او ز روح نازنین
روح را فرمان نبرده است آن فضول
لاجرم ابلیس نام و بوالفضول
بازگو تو سر اسرار جنان
از چه آمد آدم اندر خاکدان
بود گنجی بی‌نهایت در عدم
رو نمود آن جایگه او دم به دم
گاه آنجا آدم و حوا شده
شیث‌وار اندر جهان شیدا شده
نوح گشته در جهان سال هزار
دعوت حق کرده هر دم آشکار
باز ابراهیم بوده درجهان
بت شکسته پیش حق هر دم عیان
باز اسماعیل همچون جان شده
در ره حق هر زمان قربان شده
باز یعقوب نبی بوده بدرد
بوده در عشق خدا آزاد و فرد
باز یوسف بوده اندر مصر جان
پادشاهی کرده در عالم عیان
باز موسی آمده در بر و آب
کرده او فرعون را مات و خراب
باز داود نبی بوده یقین
در تضرع پیش رب العالمین
باز آمد چون سلیمان در جهان
تخت را بر باد کرده خوش روان
باز ذکریا شده اندر درخت
اره کرده زان درختش لخت لخت
باز یحیی آمده اندر یقین
سر فدا کرده برای راه دین
باز عیسی آمده از سرحق
صدهزاران خلق را داده سبق
باز احمد آمده از لامکان
صد هزاران نور او اندر جهان
باز احمد آمده از عشق کل
عاشقان جمله از او یابند مل
باز احمد آمده از عشق نور
خلق عالم یافته از وی حضور
باز آمد مرتضی با صد بیان
از برای طالبان و عارفان
باز حیدر آمده باصد کمال
آفتاب شرع و نور ذوالجلال
از حسین وز حسن تو راز بین
صدهزاران سر حق را باز بین
باز آمد با یزید اندر مزید
هر زمان گفته زجان هل من مزید
باز آمد آن جنید سر فراز
با دلی پردرد و جان بی‌نیاز
باز منصور آمده ز اسرار عشق
از ره عشق آمده بر دار عشق
صدهزار اعمای صرف از دشمنان
آمدند از جهل و کوری آن زمان
جمله کوران قصد آن عین الیقین
در عداوت گشته آن منصور بین
کی توانم جمله را تکرار کرد
عشق ناگه در دل من کار کرد
گر بگویم صدهزاران خود یکی است
مرد حق را اندر این ره کی شکی است
آدم از جنت برون آمد چو جان
تا جمال دوست را بیند عیان
آدم معنی جمال دوست دان
هرچه حیوانی بود آن پوست دان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای برادر حکمت حق گوش دار
تا شوی از هر دو عالم مرد کار
هوش مصنوعی: ای برادر، به علم و دانش الهی توجه کن تا در هر دو دنیا شخصیتی مؤثر و کارآمد شوی.
دست لطف حق چو آدم آفرید
از برای سر عشقش پرورید
هوش مصنوعی: نشانه‌های مهربانی خداوند وقتی که آدم را خلق کرد، به خاطر عشقش به انسان است که او را پرورش داد.
چل صباح او آن گلش تخمیر کرد
بعد از آنش برکشید و میر کرد
هوش مصنوعی: چهل روز او در باغ به پرورش آن گل پرداخت و بعد از آن، آن را برداشت و به دنیای دیگر رفت.
پس بفرمودش بفوق تخت باش
سر وحدت یاب عالی بخت باش
هوش مصنوعی: پس به او دستور داد که بر فراز تخت نشسته و به سر وحدت دست یابد و از بخت عالی بهره‌مند باشد.
بعد از آن فرمود ای افلاکیان
سجده آرید پیش آدم این زمان
هوش مصنوعی: سپس فرمود: ای فرشتگان، در این زمان برای آدم سجده کنید.
سر نهادن جملگی در پیش او
سرکشیده آن لعین از کیش او
هوش مصنوعی: همه بر سر تعظیم در برابر او خم شده‌اند و آن موجود شیطانی از مذهب و ایمان او سرپیچی کرده است.
حق تعالی گفت ای ملعون راه
تو چرا سر می‌کشی از پیش شاه
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: ای نفرین‌شده، چرا از مقابل پادشاه فرار می‌کنی؟
ز آدم معنی تو آگه نیستی
سخت مغروری که در ره نیستی
هوش مصنوعی: تو از حقیقت انسانی خبر نداری و به خودت مغروری که در مسیر حقیقت قرار نداری.
ای لعین گنجی است آدم در صور
تو چه دانی زانکه هستی بی‌خبر
هوش مصنوعی: ای دشمن، در چهره‌ی تو گنجینه‌ای از انسانیت نهفته است. تو چه می‌دانی از این که بی‌خبر از آن هستی؟
تا که تو سر می‌کشی از راه دین
لعنت ما بر تو بادا ای لعین
هوش مصنوعی: هر زمان که تو از مسیر حق و دین سرپیچی کنی، لعنت‌های ما بر تو باد ای نفرین‌شده.
آن زمان آدم نشسته در بهشت
بود با روحانیان درباغ و کشت
هوش مصنوعی: در آن زمان، آدم در بهشت بود و با روحانیان در باغ و زمین مشغول به کار و فعالیت بود.
صدهزاران حور هر دو در برش
صدهزاران نور هر دم بر سرش
هوش مصنوعی: هزاران زیبایی در کنارش هستند و هر لحظه نور و روشنی بر سر او می‌تابد.
صد هزاران لطف حق دریافته
صد هزاران حله در بر یافته
هوش مصنوعی: بسیاری از نعمت‌های الهی را دریافت کرده و هزاران لباس زیبای معنوی بر تن کرده است.
صدهزاران عز و شادی و طرب
نه در آنجا رنج دید و نه تعب
هوش مصنوعی: صدها هزار شادی و خوشحالی و سرور در آنجا وجود دارد، نه کسی رنج می‌کشد و نه دچار زحمت می‌شود.
سلسبیل و زنجبیل و می روان
شیر و شهد و میوه‌های جاودان
هوش مصنوعی: آب زلال و شیرینی طبیعت و نوشیدنی‌های خوشمزه و میوه‌های همیشه‌سبز و دل‌چسب.
جمله از لطف خداآدم بدید
هر زمانی گفته اوهل من مزید
هوش مصنوعی: همه چیز از رحمت خداوند به آدم داده شده است و در هر لحظه، او از ما درخواست می‌کند که آیا چیز بیشتری می‌خواهید؟
حق تعالی خواست تا اسرار را
فاش گردانید سر خود ترا
هوش مصنوعی: خداوند خواست تا رازها را آشکار کند، اما این کار را به خود تو واگذار کرد.
آدم از جنت برون آورده‌اند
صدهزاران سر حق آورده‌اند
هوش مصنوعی: انسان را از بهشت بیرون کردند و به او صدها راز الهی را بخشیدند.
صورت ابلیس را تلبیس دان
وسوسه کرده به آدم هر زمان
هوش مصنوعی: ابلیس در هر زمانی با ترفندها و نیرنگ‌های خود، آدم را وسوسه می‌کند.
آدم معنی توئی ای بی‌خبر
سر ببین و سر بدان ای راهبر
هوش مصنوعی: ای بی‌خبر، تو جزء معنای وجود آدمی هستی؛ فقط کمی دقت کن و به سرنوشت خودت توجه کن، ای راهنمای زندگی.
نفس شوم تست ابلیس لعین
سر کشیده او ز روح نازنین
هوش مصنوعی: نفس بد تو مانند ابلیس فاسد است و از روح پاک و نازنین سرکشی کرده است.
روح را فرمان نبرده است آن فضول
لاجرم ابلیس نام و بوالفضول
هوش مصنوعی: روح انسان تحت تأثیر وسوسه‌های شیطان قرار نگرفته و به همین دلیل ابلیس و وابستگانش نمی‌توانند بر آن تسلط پیدا کنند.
بازگو تو سر اسرار جنان
از چه آمد آدم اندر خاکدان
هوش مصنوعی: بگو که چه رازی در بهشت وجود دارد که آدمی به این دنیای خاکی پا گذاشته است.
بود گنجی بی‌نهایت در عدم
رو نمود آن جایگه او دم به دم
هوش مصنوعی: در جایی که هیچ چیز وجود ندارد، گنجی بی‌پایان وجود دارد که به طور مداوم خود را نشان می‌دهد.
گاه آنجا آدم و حوا شده
شیث‌وار اندر جهان شیدا شده
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، آدم و حوا به شکل شیث در دنیا ظاهر می‌شوند و به حالت شیدایی درمی‌آیند.
نوح گشته در جهان سال هزار
دعوت حق کرده هر دم آشکار
هوش مصنوعی: نوح به مدت هزار سال در دنیا زندگی کرده و در هر لحظه دعوت خدا را به مردم اعلام کرده است.
باز ابراهیم بوده درجهان
بت شکسته پیش حق هر دم عیان
هوش مصنوعی: هر لحظه در جهان، ابراهیم دوباره به عنوان شکافنده‌ی بت‌ها ظاهر می‌شود و در پیشگاه حق، حقیقت خود را به وضوح نمایش می‌دهد.
باز اسماعیل همچون جان شده
در ره حق هر زمان قربان شده
هوش مصنوعی: اسماعیل بار دیگر مانند جان در راه حق فدای محبت و حقیقت می‌شود.
باز یعقوب نبی بوده بدرد
بوده در عشق خدا آزاد و فرد
هوش مصنوعی: یعقوب نبی دوباره به رنج عشق خدا دچار شده و در این عشق، آزاد و فرد است.
باز یوسف بوده اندر مصر جان
پادشاهی کرده در عالم عیان
هوش مصنوعی: یوسف دوباره در مصر ظاهر شده و در دنیای آشکار، جان پادشاهی را حفظ کرده است.
باز موسی آمده در بر و آب
کرده او فرعون را مات و خراب
هوش مصنوعی: موسی دوباره به کنار فرعون آمده و او را به شدت متعجب و ویران کرده است.
باز داود نبی بوده یقین
در تضرع پیش رب العالمین
هوش مصنوعی: داود نبی به طور قطع در درگاه خداوند متعال به دعا و درخواست پرداخته است.
باز آمد چون سلیمان در جهان
تخت را بر باد کرده خوش روان
هوش مصنوعی: او به دنیا برگشته و مانند سلیمان، تخت خود را که بر باد رفته است، با دلی شاد و خوشحالی به دست آورده است.
باز ذکریا شده اندر درخت
اره کرده زان درختش لخت لخت
هوش مصنوعی: ذکریا درختی را مشاهده کرده که از آن، بخش‌هایی جدا شده و به صورت تکه‌تکه درآمده است.
باز یحیی آمده اندر یقین
سر فدا کرده برای راه دین
هوش مصنوعی: یحیی دوباره با یقین و باور قوی آمده است و جان خود را فدای راه حق و دین کرده است.
باز عیسی آمده از سرحق
صدهزاران خلق را داده سبق
هوش مصنوعی: عیسی دوباره به زمین آمده و به صد هزار نفر از انسان‌ها پیشی داده و آن‌ها را هدایت کرده است.
باز احمد آمده از لامکان
صد هزاران نور او اندر جهان
هوش مصنوعی: احمد دوباره به دنیا آمده و از مکان‌های ناشناخته آمده است. او در جهان پر از نور است و این نور به تعداد بسیار زیاد است.
باز احمد آمده از عشق کل
عاشقان جمله از او یابند مل
هوش مصنوعی: احمد دوباره به میان آمده و عشق او باعث شده که همه‌ی عاشقان از او کمک و الهام بگیرند.
باز احمد آمده از عشق نور
خلق عالم یافته از وی حضور
هوش مصنوعی: احمد دوباره به دنیا آمده و از عشق به نور وجود آمده است و به برکت او، عالم وجود را درک کرده و حضورش را احساس می‌کند.
باز آمد مرتضی با صد بیان
از برای طالبان و عارفان
هوش مصنوعی: مرتضی دوباره بازگشته است و با زبانی شیوا و پرمعنا، برای کسانی که در جستجوی علم و حقیقت هستند، سخن می‌گوید.
باز حیدر آمده باصد کمال
آفتاب شرع و نور ذوالجلال
هوش مصنوعی: حیدر دوباره با تمام ویژگی‌های برجسته و درخشانی که دارد، مانند خورشید و نور خالق بزرگ آمده است.
از حسین وز حسن تو راز بین
صدهزاران سر حق را باز بین
هوش مصنوعی: از حسین و حسن، تو می‌توانی رازهای عمیق حق را که در دل هزاران سر پنهان است، کشف کنی و برملا کنی.
باز آمد با یزید اندر مزید
هر زمان گفته زجان هل من مزید
هوش مصنوعی: او دوباره به یزید برگشته و هر بار می‌گوید: آیا چیزی بیشتر از جان می‌خواهی؟
باز آمد آن جنید سر فراز
با دلی پردرد و جان بی‌نیاز
هوش مصنوعی: جنید دوباره بازگشته است، با سر بلندی و دلی پر از درد و روحی که به هیچ چیز نیاز ندارد.
باز منصور آمده ز اسرار عشق
از ره عشق آمده بر دار عشق
هوش مصنوعی: منصور دوباره از عمق عشق به میان آمده است، او با عشق آمده و در مسیر عشق قرار گرفته است.
صدهزار اعمای صرف از دشمنان
آمدند از جهل و کوری آن زمان
هوش مصنوعی: صدها هزار نفر از دشمنان به دلیل جهل و نادانی در آن زمان، به شکل کورکورانه به سوی ما آمدند.
جمله کوران قصد آن عین الیقین
در عداوت گشته آن منصور بین
هوش مصنوعی: همه کسانی که نابینا هستند، در دشمنی به دنبال حقیقت مطلق هستند و آن را همانند منصور (حلاج) می‌بینند.
کی توانم جمله را تکرار کرد
عشق ناگه در دل من کار کرد
هوش مصنوعی: عشق ناگهان در دل من تاثیر گذاشت و حالا نمی‌توانم همه چیز را دوباره بگویم.
گر بگویم صدهزاران خود یکی است
مرد حق را اندر این ره کی شکی است
هوش مصنوعی: اگر بگویم که صدها هزار نفر در حقیقت یکی هستند، کسی که در مسیر حق قرار دارد، در این موضوع هیچ شکی ندارد.
آدم از جنت برون آمد چو جان
تا جمال دوست را بیند عیان
هوش مصنوعی: انسان از بهشت خارج شد تا زیبایی معشوق را به‌وضوح ببیند.
آدم معنی جمال دوست دان
هرچه حیوانی بود آن پوست دان
هوش مصنوعی: انسان فقط زیبایی دوست را درک می‌کند و هر آنچه را که در خارج از انسانیت وجود دارد، فقط پوسته‌ای از آن زیبایی می‌داند.