بخش ۲۵ - مقاله ارشاد کردن شیخ مریدان را
بعد لقمان شیخ محمد شد پدید
آن در اسرار معنی را کلید
مرشدی بود او بغایت با کمال
دائماً در قرب بودی و جمال
سر الاالله بجان بشناخته
مرکب معنی در این ره تاخته
من رآنی را به جان بگرفته بود
سر احمد را به جانان گفته بود
در اناالحق بوددائم آن همام
عاشقان و عارفان را بد امام
سر سبحانی عیان میکرد او
جسمها را همچو جان میکرد او
سالکان را ره نمود آن پیشوا
طالبان را جان نمود آن رهنما
عارفان جمله از او کامل شدند
عاشقان از صحبتش واصل شدند
زاهدان را ره نمود از مرگ و برگ
اختیار خویش کرده ترک ترک
جسم خود را در ریاضت سوخته
دیدهٔ نفس بهیمی دوخته
غیر حق در پیش او فانی شده
دائماً در عین حق بینی شده
در حقیقت سر پنهان یافته
در شریعت راه ارکان داشته
در ره تحقیق بد مردان مرد
بود او صاحب دلی بسیار درد
بس کرامات و مقامات قوی
داشت آن مرد خدای معنوی
بس ریاضتهای مشکل کرده بود
تا کمال خویش حاصل کرده بود
روز و شب در خدمت کردار بود
زان سبب از عشق برخوردار بود
یک زمان غافل نبود آن پاکباز
دائماً در قرب بود و در نیاز
واصل حق بود آن مرد خدا
عاشق صافی بد آن بحر صفا
در ره معنی ریاضت برده بود
گوی از مردان مردان برده بود
سالها در راه حق بد پیشوا
آن ولی سر حق کان وفا
صدهزاران خلق را در ره نمود
صد هزاران درد دل را برگشود
مرشدی بود او به وقت خویشتن
مثل او مرشد نبد در انجمن
بیعدد بودش مریدان در جهان
با کرامات و مقامات عیان
چارصد مرد مرید معتبر
بود اندر خدمت ان راهبر
هر یکی در راه دین مردانهای
در طریق عاشقی فرزانهای
در ریاضت نفسها را سوخته
دیده اغیار بر هم دوخته
جمله یکتا گشته اندر بحرجان
سیر کرده در فضای لامکان
از خودی خود بکل ببریدهاند
شربت معنی به جان نوشیدهاند
در شریعت موی می بشکافتند
در طریقت سر دین بشناختند
در طریقت جان خود بگداختند
سالها با سوختن در ساختند
بود پیری درمیانشان با حجب
می نیاسود از ریاضت روز و شب
شیخ را پیوسته با او کار بود
زانکه پیش شیخ او سردار بود
بود نام او ابوبکر آن فقیر
هم به معنی و به صورت بینظیر
یک شبی در پیش شیخ آمد به راز
گفت ای شیخ جهان پاکباز
من در این ره سالها رفتم بدرد
خود ندیدم اندر این ره هیچ گرد
هر زمان این راه بیپایان تراست
هر زمان این درد بیدرمان تراست
عقل من زین راه دیوانه شده است
از خودی خویش بیگانه شده است
هر دمم حیرت فرو گیرد بتر
کردهام گم اندر این ره پا و سر
من ندانم تا در این ره چون روم
هر نفس از عشق غرق خون روم
چند منزل باشد این ره را بگو
کی رسم در کام خود این نیکخو
گفت ما را پنج منزل در ره است
چار بگذشتی و پنجم در گهست
منزل اول بود کون وفساد
ای بسا کس کاندر این ره سر نهاد
پس دوم منزل بود خوف و رجا
شد بسی جانها در این منزل فدا
سیمین از جان گذر کن ای فقیر
چون گذشتی رستی از نار و سعیر
چارمین باشد انیس و یا جلیس
اندر این منزل بود روح نفیس
منزل پنجم جمال ذوالجلال
اندر این منزل بود عین کمال
چون فرود آئی تو در کون و فساد
صدهزاران خلق بینی کیقباد
هر یکی حکمی دگر کرده ز خود
هر یکی را بینشی در نیک وبد
هر یکی راهی گرفته اختیار
روز و شب با همدگرشان کار و بار
این همی گوید که ره راه من است
و آن همی گوید که چه جای منست
این همی گوید که رهبر آمدم
وان همی گوید که مهتر آمدم
این همی گوید که اندر راه ما
هر که ناید نیست او مرد خدا
اندر این منزل بسی درماندهاند
هر یکی در کار خود واماندهاند
باز بعضی قال کرده بحثشان
از ره تقلید کاذب صد نشان
باز بعضی حکمت نوساخته
از ره حکمت سخن پرداخته
باز بعضی در نجوم و در بروج
غافلند و فارغ از سیر و عروج
باز بعضی در طبیعت ماندهاند
همچو کوران در ودیعت ماندهاند
باز بعضی در تناسخ ماندهاند
در خیال نفس خود درماندهاند
باز بعضی کور دهری همچو خر
از ره توحید و معنی بیخبر
باز بعضی ملحد راه آمدند
از ره حق کور و گمراه آمدند
باز بعضی زرق و سالوس آمدند
روز و شب در بند ناموس آمدند
باز بعضی در پی ناموس وننگ
بازمانده درگل و در خار و سنگ
باز بعضی در پی پندار خویش
روز و شب درماندهاندر کار خویش
باز بعضی مکر و تلبیس آمدند
اندر این ره همچو ابلیس آمدند
باز بعضی در نفاق و کین شده
در ره حق مرتد و بیدین شده
باز بعضی در پی جاه آمده
در ره عشاق گمراه آمده
باز بعضی در غرور این جهان
همچو خر کوشیده اندر خاکدان
باز بعضی در خیالات و هوس
برنجاست جمع گشته چون مگس
باز بعضی در تکبر ماندهاند
همچو خرسی در تکدر ماندهاند
باز بعضی را بخیلی ره زده
صد نحوست بردلش اندر زده
باز بعضی گمره و کافر شده
از ره توحید حق خاسر شده
باز بعضی فاسق و پیچ آمده
در ره مردان حق هیچ آمده
باز بعضی در تنعم ماندهاند
تختهٔ لهو طرب برخواندهاند
باز بعضی در عمارات جهان
عمر خود بر باد داده رایگان
باز بعضی با غلامان ظریف
بوده درخمارخانه با حریف
باز بعضی از خیالات گزاف
خوش بخفته فارغ ازحج و طواف
باز بعضی پادشاه ملک دار
بازمانده هم ز لطف کردگار
باز بعضی چاکرند و لشگری
در ره حق بازمانده از خری
باز بعضی فاسقان ره شده
بیخبر از راه حق گمره شده
باز بعضی عامهٔ مسکین شده
اندر این ره جاهل و غمگین شده
باز بعضی عقلشان شد پای بند
بیخبر از عاشقان دردمند
باز بعضی عاشق دُرّ و گهر
از ره حق بازمانده کور و کر
باز بعضی عاشق باغ و سرا
بیخبر از بارگاه کبریا
باز بعضی عاشق ملک و جهان
کی کند پرواز اندر لامکان
باز بعضی در علوم و در بیان
فضل خود را گفته از لذت عیان
باز بعضی درتذکر ماندهاند
روز و شب غرق تفکر ماندهاند
باز بعضی در رکوع ودر سجود
راه میجویند در دریای جود
باز بعضی واله و حیران شده
اندر این دریای بیپایان شده
باز بعضی صوفیان با حضور
راه حق رفتند بیکبر و غرور
باز بعضی صادقان در ره شده
در طریق عشق خود آگه شده
باز بعضی زاهدان از ترک خود
گفته و فارغ شده از نیک و بد
باز بعضی عاشقان سوخته
جبهٔ وصل حقیقی دوخته
صدهزاران ره در این منزل بود
هر رهی را صد چنان حاصل بود
این نه کارتست مردانه درآی
عقل بر هم سوز و دیوانه درآی
بگذر از کون ومکان ای مرد دین
تا رسی در قرب رب العالمین
چند مانی اندر این کون و فساد
عمر خود ضایع کنی در ترهات
همچو مردان بگذر از کون و فساد
بنده باشد پیش تو صد کیقباد
آتشی زن همچو مردان در دو کون
تا بسوزد رنگهای لون لون
چون نماند رنگها یک دل شوی
آن زمان زین راه در حاصل شوی
بخش ۲۴ - المکاتب و الرموز در رفتن سلطان محمود به سومنات و فتح کردن او: پادشاهی پاکباز و سر فرازبخش ۲۶ - الحکایت و الرموز و شرح حال آن جوان که عزم کعبه کرد: بود برنائی بغایت ماهرو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بعد لقمان شیخ محمد شد پدید
آن در اسرار معنی را کلید
هوش مصنوعی: پس از لقمان، شیخ محمد به ظهور آمد و او به عنوان کلید اسرار معانی شناخته شد.
مرشدی بود او بغایت با کمال
دائماً در قرب بودی و جمال
هوش مصنوعی: او مرشدی بود با کمال و بسیار کامل که همیشه در نزدیکی و زیبایی قرار داشت.
سر الاالله بجان بشناخته
مرکب معنی در این ره تاخته
هوش مصنوعی: سر این کار را تنها خدا میداند و تو باید با جان و دل به درک معانی بپردازی و با تمام وجود در این راه قدم برداری.
من رآنی را به جان بگرفته بود
سر احمد را به جانان گفته بود
هوش مصنوعی: شخصی که مرا دیده است، جان خود را فدای او کرده است و سر احمد را برای محبوبش به جانان سپرده است.
در اناالحق بوددائم آن همام
عاشقان و عارفان را بد امام
هوش مصنوعی: در حقیقت، همواره عشق و معرفت، راهنمای عاشقان و عارفان به سوی امام حق است.
سر سبحانی عیان میکرد او
جسمها را همچو جان میکرد او
هوش مصنوعی: او مانند روح که به جسمها جان میبخشد، وجودهای مختلف را به وضوح نمایش میدهد.
سالکان را ره نمود آن پیشوا
طالبان را جان نمود آن رهنما
هوش مصنوعی: رهبران روحانی، راه را به سالکان نمایان کردند و با هدایت خود، جان تازهای به جویندگان بخشیدند.
عارفان جمله از او کامل شدند
عاشقان از صحبتش واصل شدند
هوش مصنوعی: کسانی که به علم و معرفت دست یافتند، از او بهرهمند شدند و عاشقان نیز به واسطهی صحبت و همنشینی با او به حقیقت و وصل رسیدند.
زاهدان را ره نمود از مرگ و برگ
اختیار خویش کرده ترک ترک
هوش مصنوعی: زاهدان به وسیلهٔ مرگ و انتخابهای خود را ترک کردهاند، مسیر خود را مشخص کردند.
جسم خود را در ریاضت سوخته
دیدهٔ نفس بهیمی دوخته
هوش مصنوعی: بدن خود را در زحمت و سختی از دست داده و نگاهش به نفس وحشی و سرکش خود دوخته شده است.
غیر حق در پیش او فانی شده
دائماً در عین حق بینی شده
هوش مصنوعی: غیر از حقیقت در نظر او از بین رفته و همیشه در درون حقیقت دیده میشود.
در حقیقت سر پنهان یافته
در شریعت راه ارکان داشته
هوش مصنوعی: در واقع، حقیقتی وجود دارد که در قوانین و آیینها مخفی است و این حقیقت به اصول و ارکان اساسی مرتبط است.
در ره تحقیق بد مردان مرد
بود او صاحب دلی بسیار درد
هوش مصنوعی: در راه جستجو و پژوهش، تنها مردان بزرگ هستند که با دلهای پر درد و احساس عمیق، میتوانند بر مشکلات فائق آیند.
بس کرامات و مقامات قوی
داشت آن مرد خدای معنوی
هوش مصنوعی: آن مرد بزرگوار دارای صفات و مقامهای عالی و روحانی زیادی بود.
بس ریاضتهای مشکل کرده بود
تا کمال خویش حاصل کرده بود
هوش مصنوعی: او سالها زحمتهای دشواری کشیده بود تا به رشد و کمال ذاتی خود برسد.
روز و شب در خدمت کردار بود
زان سبب از عشق برخوردار بود
هوش مصنوعی: او در تمام روز و شب در خدمت عمل و کار بوده و به همین دلیل از عشق بهرهمند شده است.
یک زمان غافل نبود آن پاکباز
دائماً در قرب بود و در نیاز
هوش مصنوعی: زمانی او از خواب غفلت بیدار بود و همواره در نزدیکی و نیاز به خداوند قرار داشت.
واصل حق بود آن مرد خدا
عاشق صافی بد آن بحر صفا
هوش مصنوعی: آن مرد خدا که وصل به حق است، عاشق پاکی و صفای روحانی است، همانند دریایی که آرامش و صفا را در خود دارد.
در ره معنی ریاضت برده بود
گوی از مردان مردان برده بود
هوش مصنوعی: در مسیری که به شناخت و درک عمیق میانجامد، گوی (و میدان) از کسانی موفقیت کسب کرده بود که از شجاعت و قدرت خاصی برخوردار بودند.
سالها در راه حق بد پیشوا
آن ولی سر حق کان وفا
هوش مصنوعی: سالها در راستای حق، آن ولی به عنوان پیشوایی وفادار، گام برداشته است.
صدهزاران خلق را در ره نمود
صد هزاران درد دل را برگشود
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم را در مسیر زندگی نشان داد و بسیاری از گوشههای ناگفته و مشکلات درونشان را روشن کرد.
مرشدی بود او به وقت خویشتن
مثل او مرشد نبد در انجمن
هوش مصنوعی: او در زمان خودش راهنمایی بود که مانند او در جمع وجود نداشت.
بیعدد بودش مریدان در جهان
با کرامات و مقامات عیان
هوش مصنوعی: در دنیا، مریدان او به قدری زیاد بودند که با کارهای شگفتانگیز و مقامهای روشن خود، خود را نمایان کرده بودند.
چارصد مرد مرید معتبر
بود اندر خدمت ان راهبر
هوش مصنوعی: چهارصد مرد معتبر و شاگرد در خدمت آن راهنما بودند.
هر یکی در راه دین مردانهای
در طریق عاشقی فرزانهای
هوش مصنوعی: هر کسی با شجاعت در مسیر دین قدم میزند و در راه عشق با حکمت و درایت حرکت میکند.
در ریاضت نفسها را سوخته
دیده اغیار بر هم دوخته
هوش مصنوعی: در تلاش و زحمت برای کنترل نفسها، افرادی که به این موضوع آگاه نیستند، به هم مینگرند و دچار حیرت هستند.
جمله یکتا گشته اندر بحرجان
سیر کرده در فضای لامکان
هوش مصنوعی: تعداد بسیار زیادی به یک حقیقت واحد تبدیل شدهاند و در دنیای بینهایت در حال حرکت و گشت و گذار هستند.
از خودی خود بکل ببریدهاند
شربت معنی به جان نوشیدهاند
هوش مصنوعی: آنها از خود بیرون آمده و کاملاً جدا شدهاند و به جان و دل، مفهوم این شربت را نوشیدهاند.
در شریعت موی می بشکافتند
در طریقت سر دین بشناختند
هوش مصنوعی: در دین و شریعت، به ظواهر و جزئیات بنیادین توجه میکنند، اما در معنای عمیقتر و طریقت، به حقیقت و روح دین پی میبرند.
در طریقت جان خود بگداختند
سالها با سوختن در ساختند
هوش مصنوعی: سالها در مسیر خود، جان و وجودشان را با سوز و حسرت فدای عشق و هدف کردند و از این سوختن، به کمال و ساختن خود رسیدند.
بود پیری درمیانشان با حجب
می نیاسود از ریاضت روز و شب
هوش مصنوعی: در میان آنها پیرمردی وجود داشت که به خاطر پرهیزگاری و تلاشهای روزانه و شبانهاش هرگز از شرم و حیا فروگذار نمیکرد.
شیخ را پیوسته با او کار بود
زانکه پیش شیخ او سردار بود
هوش مصنوعی: شیخ همیشه با او در کار بود زیرا نزد شیخ، او مقام بالایی داشت.
بود نام او ابوبکر آن فقیر
هم به معنی و به صورت بینظیر
هوش مصنوعی: نام او ابوبکر بود، او انسانی فقیر و بینظیر به لحاظ معنا و ظاهر بود.
یک شبی در پیش شیخ آمد به راز
گفت ای شیخ جهان پاکباز
هوش مصنوعی: یک شب، به نزد شیخ آمد و در دل خود رازهایی را با او مطرح کرد و گفت: ای شیخ، دنیا را معصوم و پاک میدانم.
من در این ره سالها رفتم بدرد
خود ندیدم اندر این ره هیچ گرد
هوش مصنوعی: من سالها در این مسیر حرکت کردم، ولی در این راه هیچ چیزی برای درمان درد خود نیافتم.
هر زمان این راه بیپایان تراست
هر زمان این درد بیدرمان تراست
هوش مصنوعی: هر وقتی که در این مسیر گام برمیداری، به نظر میرسد که هیچ انتهایی برای آن وجود ندارد و هر لحظه احساس میکنی که این درد هیچگاه درمان نخواهد شد.
عقل من زین راه دیوانه شده است
از خودی خویش بیگانه شده است
هوش مصنوعی: عقل من به خاطر این مسیر دیوانه شده و از خود واقعیام فاصله گرفتهام.
هر دمم حیرت فرو گیرد بتر
کردهام گم اندر این ره پا و سر
هوش مصنوعی: در هر لحظه از زندگیام، شگفتی و حیرت مرا در بر میگیرد و من احساس میکنم که بیشتر از پیش در این مسیر گم شدهام، هم در فکر و هم در عمل.
من ندانم تا در این ره چون روم
هر نفس از عشق غرق خون روم
هوش مصنوعی: نمیدانم در این مسیر چگونه باید پیش بروم؛ هر لحظه از عشق، در خون خود غوطهور میشوم.
چند منزل باشد این ره را بگو
کی رسم در کام خود این نیکخو
هوش مصنوعی: چقدر راه پیش رو داریم؟ بگو چه زمانی به هدفم که یک فرد خوشخلق و نیکوست، میرسم؟
گفت ما را پنج منزل در ره است
چار بگذشتی و پنجم در گهست
هوش مصنوعی: گفتند که در راه، پنج مرحله وجود دارد. تو چهار مرحله را پشت سر گذاشتی و هنوز مرحله پنجم باقی مانده است.
منزل اول بود کون وفساد
ای بسا کس کاندر این ره سر نهاد
هوش مصنوعی: در آغاز، وجود و فساد به هم آمیختند و بسیاری از افراد بودند که در این مسیر جان خود را فدای آن کردند.
پس دوم منزل بود خوف و رجا
شد بسی جانها در این منزل فدا
هوش مصنوعی: پس از آن، مرحله دوم ترس و امید است؛ بسیاری از جانها در این مرحله فدای این احساسات میشوند.
سیمین از جان گذر کن ای فقیر
چون گذشتی رستی از نار و سعیر
هوش مصنوعی: ای فقیر، تمام وجودت را به خاطر سیمین بگذار و از دوزخ و سختیها رها شو.
چارمین باشد انیس و یا جلیس
اندر این منزل بود روح نفیس
هوش مصنوعی: در این خانه چهارمین همراه و هم صحبت، روحی با ارزش و محترم است.
منزل پنجم جمال ذوالجلال
اندر این منزل بود عین کمال
هوش مصنوعی: خانه پنجم زیبایی خدای بزرگ در این مکان وجود دارد که نشانهی کمال است.
چون فرود آئی تو در کون و فساد
صدهزاران خلق بینی کیقباد
هوش مصنوعی: وقتی به این دنیا وارد میشوی و با نابسامانیها روبهرو میشوی، افرادی را میبینی که به شدت درگیر مشکلات و چالشها هستند.
هر یکی حکمی دگر کرده ز خود
هر یکی را بینشی در نیک وبد
هوش مصنوعی: هر فردی با توجه به دیدگاه و نگرش خود، حکم و قضاوتی متفاوت درباره نیک و بد دارد.
هر یکی راهی گرفته اختیار
روز و شب با همدگرشان کار و بار
هوش مصنوعی: هر کس راه خود را انتخاب کرده و در زندگیاش به طور مستقل از روز و شب، به کار و تلاش مشغول است.
این همی گوید که ره راه من است
و آن همی گوید که چه جای منست
هوش مصنوعی: این فرد میگوید که این مسیر، مسیر من است و آن فرد دیگر میگوید اینجا چه جایی برای من است.
این همی گوید که رهبر آمدم
وان همی گوید که مهتر آمدم
هوش مصنوعی: این شخص میگوید که من به عنوان رهبر آمدهام و او هم میگوید که من به عنوان بزرگتر یا برتر آمدهام.
این همی گوید که اندر راه ما
هر که ناید نیست او مرد خدا
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هر کسی که در مسیر ما قرار نمیگیرد، در واقع انسانی مؤمن و صحیحالعمل نیست. به عبارت دیگر، کسانی که به راه و هدف ما نمیپیوندند، نمیتوانند خداوندی را داشته باشند.
اندر این منزل بسی درماندهاند
هر یکی در کار خود واماندهاند
هوش مصنوعی: در این خانه، افراد زیادی هستند که هر کدام به نوعی در کار خویش ناتوان مانده و درماندهاند.
باز بعضی قال کرده بحثشان
از ره تقلید کاذب صد نشان
هوش مصنوعی: برخی بهخاطر تقلید نادرست و بیاساس، در بحثها و نظرات خود نشانهای زیادی از اشتباهات و ناواضحیها دارند.
باز بعضی حکمت نوساخته
از ره حکمت سخن پرداخته
هوش مصنوعی: برخی افراد به تازگی حکمتهایی را خلق کرده و از طریق آن درباره حکمت سخن میگویند.
باز بعضی در نجوم و در بروج
غافلند و فارغ از سیر و عروج
هوش مصنوعی: برخی هنوز در مورد علم نجوم و نشانههای آسمانی بیخبرند و از حرکت و پیشرفت زندگی غافلند.
باز بعضی در طبیعت ماندهاند
همچو کوران در ودیعت ماندهاند
هوش مصنوعی: برخی از افراد در طبیعت و احساسات خود گیر کردهاند و مانند افرادی هستند که در تاریکی به سر میبرند و از حقیقت اطرافشان بیخبرند.
باز بعضی در تناسخ ماندهاند
در خیال نفس خود درماندهاند
هوش مصنوعی: برخی هنوز در فکر تناسخ به سر میبرند و از وجود خود درماندهاند.
باز بعضی کور دهری همچو خر
از ره توحید و معنی بیخبر
هوش مصنوعی: عدهای از مردم بیخبر از حقیقت و معنای واقعی وجود، مانند الاغی کور به مسیر خود ادامه میدهند و به راه روشن هدایت توجهی ندارند.
باز بعضی ملحد راه آمدند
از ره حق کور و گمراه آمدند
هوش مصنوعی: برخی از کسانی که به خدا اعتقادی ندارند، به رغم اینکه در جستجوی راه حق هستند، به طور ناخواسته و نادرست به سمت اشتباه میروند و از مسیر درست دور میشوند.
باز بعضی زرق و سالوس آمدند
روز و شب در بند ناموس آمدند
هوش مصنوعی: برخی افراد با تظاهر و نمایش در روز و شب به دنبال نام و شهرت هستند و به قوانین و اصول اخلاقی پایبند نیستند.
باز بعضی در پی ناموس وننگ
بازمانده درگل و در خار و سنگ
هوش مصنوعی: برخی هنوز در پی حفظ آبرو و عزت خود هستند و در گرفتاریها و سختیها همچنان میکوشند.
باز بعضی در پی پندار خویش
روز و شب درماندهاندر کار خویش
هوش مصنوعی: برخی از افراد به خاطر افکار و تصورات خود، روز و شب در تلاش و سردرگمی هستند و نمیتوانند به نتیجهای برسند.
باز بعضی مکر و تلبیس آمدند
اندر این ره همچو ابلیس آمدند
هوش مصنوعی: برخی دیگر با نیرنگ و تزویر به این راه آمدهاند و همچون ابلیس عمل میکنند.
باز بعضی در نفاق و کین شده
در ره حق مرتد و بیدین شده
هوش مصنوعی: برخی از افراد به خاطر نفاق و کینهتوزی، از مسیر حقیقت دور شده و به نوعی بیدینی رسیدهاند.
باز بعضی در پی جاه آمده
در ره عشاق گمراه آمده
هوش مصنوعی: برخی از افراد برای دستیابی به مقام و عشق، به اشتباه در مسیر نادرست افتادهاند.
باز بعضی در غرور این جهان
همچو خر کوشیده اندر خاکدان
هوش مصنوعی: بعضی از افراد در این دنیا به غرور و وسوسههای مادی مشغولاند و مانند الاغ در خاک و زمین کار میکنند.
باز بعضی در خیالات و هوس
برنجاست جمع گشته چون مگس
هوش مصنوعی: برخی از مردم در خیالات و آرزوهای افراطی خود غرق شدهاند و مانند مگس، دور و بر آنها جمع شدهاند.
باز بعضی در تکبر ماندهاند
همچو خرسی در تکدر ماندهاند
هوش مصنوعی: برخی افراد هنوز در حال خودبرتریجویی و غرور هستند، مانند خرسی که در دَمی پر از ناراحتی و پریشانی به سر میبرد.
باز بعضی را بخیلی ره زده
صد نحوست بردلش اندر زده
هوش مصنوعی: برخی افراد به دلیل کینه و حسادت دیگران، به اشتباه تحت تأثیر قرار میگیرند و حس منفی در دلشان شکل میگیرد.
باز بعضی گمره و کافر شده
از ره توحید حق خاسر شده
هوش مصنوعی: برخی از مردم به اشتباه و انحراف دچار شدهاند و از مسیر درست ایمان به خدا دور افتادهاند و در نتیجه متضرر شدهاند.
باز بعضی فاسق و پیچ آمده
در ره مردان حق هیچ آمده
هوش مصنوعی: برخی از افراد فاسد و منحرف، در مسیر راست و درست زندگی مردان حق، هیچ پیشرفتی ندارند و به بیراهه رفتهاند.
باز بعضی در تنعم ماندهاند
تختهٔ لهو طرب برخواندهاند
هوش مصنوعی: برخی هنوز در خوشگذرانی و لذتطلبی غرق شدهاند و مشغول بازی و سرگرمی هستند.
باز بعضی در عمارات جهان
عمر خود بر باد داده رایگان
هوش مصنوعی: بعضی افراد در هر جا که زندگی میکنند، وقت و زندگی خود را بیجهت هدر میدهند.
باز بعضی با غلامان ظریف
بوده درخمارخانه با حریف
هوش مصنوعی: برخی دیگر با خادمهای نازکدل در میخانه با دوستان خود در حال خوشگذرانی هستند.
باز بعضی از خیالات گزاف
خوش بخفته فارغ ازحج و طواف
هوش مصنوعی: برخی از خیالهای نادرست و بیاساس در آرامش و بیخیالی به سر میبرند و از مراسم مذهبی و طواف کعبه بیخبرند.
باز بعضی پادشاه ملک دار
بازمانده هم ز لطف کردگار
هوش مصنوعی: باز هم برخی از پادشاهان که به حکومت خود ادامه میدهند، به لطف و رحمت خداوند زنده ماندهاند.
باز بعضی چاکرند و لشگری
در ره حق بازمانده از خری
هوش مصنوعی: برخی از افراد در مسیر حقیقت پابرجا هستند، حتی اگر از وسوسهها یا فشارها فاصله بگیرند.
باز بعضی فاسقان ره شده
بیخبر از راه حق گمره شده
هوش مصنوعی: برخی افراد ناپاک، در حالی که از مسیر صحیح و درست غافلاند، در بیراههها گام برمیدارند.
باز بعضی عامهٔ مسکین شده
اندر این ره جاهل و غمگین شده
هوش مصنوعی: برخی از افراد بیخبر و بیخبر از حقیقت، در این مسیر دچار فقر و غم شدهاند.
باز بعضی عقلشان شد پای بند
بیخبر از عاشقان دردمند
هوش مصنوعی: برخی افراد، عقل و فکرشان به چیزهای بیمعنا و بیارزش محدود شده است و از حال عاشقان و دردمندان بیخبرند.
باز بعضی عاشق دُرّ و گهر
از ره حق بازمانده کور و کر
هوش مصنوعی: برخی از عاشقان که به دنبال ثروت و جواهرات هستند، از مسیر درست دور مانده و به بیخبری و نابینایی دچار شدهاند.
باز بعضی عاشق باغ و سرا
بیخبر از بارگاه کبریا
هوش مصنوعی: برخی از عاشقان به زیباییهای باغ و خانه مشغولند و از عظمت و مقام الهی غافل هستند.
باز بعضی عاشق ملک و جهان
کی کند پرواز اندر لامکان
هوش مصنوعی: برخی از عاشقان نسبت به دنیا و مادیات وابستهاند و نمیتوانند روح خود را به سوی آسمانها و دنیای بینهایت پرواز دهند.
باز بعضی در علوم و در بیان
فضل خود را گفته از لذت عیان
هوش مصنوعی: برخی از افراد دربارهی دانش و فضیلتهای خود صحبت کرده و از لذت و آگاهی خود بهرهمند میشوند.
باز بعضی درتذکر ماندهاند
روز و شب غرق تفکر ماندهاند
هوش مصنوعی: برخی افراد همچنان در تفکر و یادآوری غرق شدهاند و روز و شب را صرف اندیشه کردن میکنند.
باز بعضی در رکوع ودر سجود
راه میجویند در دریای جود
هوش مصنوعی: برخی از افراد در حالتی از عبادت و فروتنی، به دنبال نعمت و generosity الهی هستند.
باز بعضی واله و حیران شده
اندر این دریای بیپایان شده
هوش مصنوعی: برخی از افراد در این دریای بیپایان گیج و حیران شدهاند.
باز بعضی صوفیان با حضور
راه حق رفتند بیکبر و غرور
هوش مصنوعی: برخی از عارفان واقعاً با تواضع و بیغرور به سمت حق و حقیقت قدم برداشتند.
باز بعضی صادقان در ره شده
در طریق عشق خود آگه شده
هوش مصنوعی: برخی از کسانی که در مسیر عشق به راستی و صداقت قدم گذاشتهاند، در این راه به آگاهی و شناخت رسیدهاند.
باز بعضی زاهدان از ترک خود
گفته و فارغ شده از نیک و بد
هوش مصنوعی: برخی از زاهدان از خود راضی شده و دیگر به خوب و بد توجهی ندارند.
باز بعضی عاشقان سوخته
جبهٔ وصل حقیقی دوخته
هوش مصنوعی: برخی از عاشقانی که به عشق واقعی دست یافتهاند، لباس عشق را بر تن کردهاند.
صدهزاران ره در این منزل بود
هر رهی را صد چنان حاصل بود
هوش مصنوعی: در این مکان، راههای بسیاری وجود دارد و برای هر راه، به اندازهی کافی دستاورد و کامیابی وجود دارد.
این نه کارتست مردانه درآی
عقل بر هم سوز و دیوانه درآی
هوش مصنوعی: اینجا مکان مناسبی برای کارهای جدی نیست، عقل خود را کنار بگذار و با احساسات و شور و شوق در اینجا حاضر شو.
بگذر از کون ومکان ای مرد دین
تا رسی در قرب رب العالمین
هوش مصنوعی: ای مرد خدا، از دنیا و مکانهای مادی بگذر تا به نزدیکی پروردگار جهانیان برسی.
چند مانی اندر این کون و فساد
عمر خود ضایع کنی در ترهات
هوش مصنوعی: چند وقت را در این دنیا و در این وضعیت نابسامان صرف میکنی و عمر خود را در بیمحتوا و حرفهای بیفایده هدر میدهی؟
همچو مردان بگذر از کون و فساد
بنده باشد پیش تو صد کیقباد
هوش مصنوعی: چنانکه مردان بزرگ از دنیای فانی و فساد میگذرند، تو نیز باید بر این مسائل فائق آيی؛ چراکه در پیش تو، بزرگی و مقام باارزشی همچون کیقباد وجود دارد.
آتشی زن همچو مردان در دو کون
تا بسوزد رنگهای لون لون
هوش مصنوعی: شعلهای بر پا کن مثل مردان در این دو جهان تا رنگهای مختلف را بسوزاند.
چون نماند رنگها یک دل شوی
آن زمان زین راه در حاصل شوی
هوش مصنوعی: زمانی که رنگها و حالتها دیگر معنا و تاثیر خود را از دست بدهند، و همه چیز به یک حال و دل یکسان درآید، آن وقت است که میتوانی از این مسیر به حقیقت و پایانی واقعی دست یابی.