بخش ۲۳ - مطلب در اسرار توحید و رموز عشق
ای برادر غیر حق خود نیست کس
اهل معنی را همین یک حرف بس
گر تو غیر حق به بینی درجهان
بر تو روشن گردد اسرار نهان
گر تو اندر راه یک بینی شوی
از وجود خویشتن فانی شوی
آن رزمان ز اسرار حق یا بیخبر
خودشوی از جسم وجان کلی بدر
عقل از این گفتن چه سودا میکند
عشق هر دم خانه یغما میکند
پیراین راهت یقین تو عشق دان
تا رسی اندر مقام لامکان
عقل را بگذار در راه ای پسر
تا نمانی اندر این ره کور و کر
عقل شیطان را براه آوردنست
زان سبب در راه او سر تافتن است
عقل و شیطان گفت ما زادیم بهم
عقل و شیطان فکر روحانی بهم
حق تعالی گفت ای ملعون راه
از طریق عشق بیرونی ز راه
آدم معنی ندیدی ای لعین
روح پاکست رحمة للعالمین
او من است و من ویم ای بیخبر
لاجرم نادیده گشتی کور و کر
گر ترا دیده بدی در راه ما
آدم ما را بدیدی همچو ما
چون ندیدی آدم ما را یقین
نام تو کردند ابلیس لعین
ای برادر در کمال خویش باش
در ره توحید حق بیکیش باش
بگذر از کیش ونفاق وکفر و دین
تا رسی در قرب رب العالمین
این نه راه تست ای طفل نژند
راه شیرانست و مرد هوشمند
زاد این ره نیستی میدان یقین
شک بسوزان و ببر از کفر و دین
خودپرستان اندر این ره گمرهند
از طریق نیستی آگه نیند
نفس ایشان رد راه عشق شد
عارفان را راه پیش از عشق شد
عقل را بگزین ونفسک را بسوز
نفس تاریکت بگردد همچو روز
نفس را بت دان و بت را برشکن
تا رسی در بارگاه ذوالمنن
نفس را اینجا حجاب راه دان
این سخن را از دل آگاه دان
هر که اندر بند نفس خویش ماند
از ره حق همچو کافر کیش ماند
این نه تقلید است نه راه هوا
راه تحقیقست و راه مصطفی
راه احمد بود توحید ای پسر
از ره توحید حق شد باخبر
در ره توحید جان ایثار کرد
دیده با دیدار حق دیدار کرد
د رجلال حق جمال حق بدید
در صفاتش ذات خود را حق بدید
اندر این ره کاملی باید شگرف
تا کند غواصی این بحر ژرف
صدهزاران طالب اینجا سرنهاد
تا که یک کس اندر این ره پا نهاد
صدهزاران خلق حیران ماندهاند
اندر این ره زار و گریان ماندهاند
صدهزاران عارفان درگفتگو
اندر این ره لوح دل در شستشو
عاشقانه آتشی زن در دو کون
تا رهی از نقشهای لون لون
نقشها را جمله در آتش بسوز
بعد از آن شمع وصالت برفروز
چون نماند نقشها اندر میان
آن زمان نقاش را بینی عیان
بازگویم سر اسرار نهان
ای برادر نقش را نقاش دان
چون ترا باشد کمال دین حق
خویش را هرگز نبینی جز بحق
چون ترا معلوم گردد آن عیان
غیر حق هرگز نبینی در میان
هرچه بینی آن تو باشی بیشکی
چه صداست و چه هزار و چه یکی
جمله اجزای تواند ای بیخبر
ذات کلی این جهان را سر بسر
عرش و فرش و لوح و کرسی و قلم
از توشان شد علم در عالم عَلَم
نور تو از هر دو عالم برتر است
این جهان و آن جهان را برتر است
گر شود چشمت بنور خویش باز
قدسیان پایت ببوسند از نیاز
جوهر تو جملهٔ کروبیان
چون بدیدند سجده کردند آن زمان
جهد کن تا جوهرت آید به چنگ
تا رهی از گیر ودار و صلح و جنگ
جوهر جان در هوس گم کردهای
با هوای نفس خود خو کردهای
دادهای بر باد عمر جاودان
یک زمان آگه نهای از سرّ جان
گر شوی آگه ز جان خویشتن
ترک گیری این حدیث ما و من
جمله را یک رنگ بین مرد خدا
تا نبینی غیر او راتو جدا
دو مبین ذاتش تو ای مرد ولی
تا نباشی در مقام احولی
گر تو راه عشق را مایل شوی
یک ره و یک قبله و یک دل شوی
ننگری از هیچ سوای مرد کار
دائماً از عشق باشی بیقرار
عشق جانان جوهر جان آمده است
زان سبب از خلق پنهان آمده است
هست پیدا لیک پنهان از شما
کی شود خفاش را تاب ضیاء
این جهان و آن جهان با هم ببین
بگذر از راه گمان میبین یقین
عشق باعشاق بین آمیخته
روح اندر خاک دان آویخته
چندگویم ای پسر در من نگر
تا ببینی خویش را در خود مگر
گفت پیغمبر که ما اخوان شدیم
همدگر را آینه از جان شدیم
جسم واحد خواند ما را آن زمان
انبیا و اولیا را این زمان
وانمود او سر اسرار عدم
آوریده درمعنی از قدم
سر حق را وانمود از لطف حق
آورید از بحر معنی این سبق
راه را بنموده آن بحر صفا
تا شود عارف به حق خیرالورا
عارفان زین معرفت دریافتند
سالکان مرکب در این ره تاختند
طالبان در جستجوی او بدند
عالمان در گفتگوی او شدند
زاهدان یک شمه از او یافتند
سالها با سوختن در ساختند
عاشقان دیدند روی او عیان
دستها شستند در ساعت ز جان
راه بر علم محمد(ص) آمد است
اسم او محمود و احمد آمد است
راه از وی جو اگر تو رهروی
تا نمانی در بلای کجروی
گر به فقرت نیست فخری چون رسول
هست راهت کفر و دینت بیاصول
گر ز دنیا ور ز عقبی نگذری
در ره احمد تو هم کور و کری
راه راه اوست هم دنیا ودین
سر حقست رحمة للعالمین
هر که از راه محمد راه یافت
سر حق را از دل آگاه یافت
احمدآنجا بد احد ای مرد کار
سر حق را با تو کردم آشکار
میم را بر دار احمد شد احد
فهم کن تحقیق الله الصمد
هست این اسرار از جای دگر
سر این را کی شناسد کور و کر
کور را خود از رخ زیبا چه سود
گرچه داند لذت آواز عود
کور و کر از راه عقبی ماندهاند
روز و شب در بند دنیا ماندهاند
راه بینا عین توحید آمد است
منزلش تجرید و تفرید آمد است
بگذر از هستی خود یکبارگی
تا زوصلش برخوری یکبارگی
خودپرستی راه شیطان آمد است
بت شکستن راه یزدان آمد است
بت شکن در راه حق ای مرد کار
تا نباشی در قیامت شرمسار
گر ز خود نتوانی این بت را شکست
کی بیاری راه وصلت را به دست
بخش ۲۲ - ادامه: جملهٔ مردان ز خود فانی شدندبخش ۲۴ - المکاتب و الرموز در رفتن سلطان محمود به سومنات و فتح کردن او: پادشاهی پاکباز و سر فراز
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای برادر غیر حق خود نیست کس
اهل معنی را همین یک حرف بس
هوش مصنوعی: ای برادر، کسی که به حقیقت نیاورد، غیر از حق خود چیز دیگری ندارد. اهل理解 و معنویت برای شناختن حقیقت همین یک نکته برایشان کافی است.
گر تو غیر حق به بینی درجهان
بر تو روشن گردد اسرار نهان
هوش مصنوعی: اگر در جهان جز حقیقت را ببینی، اسرار پنهان برایت روشن خواهد شد.
گر تو اندر راه یک بینی شوی
از وجود خویشتن فانی شوی
هوش مصنوعی: اگر در راهی که میروی، یک حقیقت را ببینی، از وجود خود محو میشوی.
آن رزمان ز اسرار حق یا بیخبر
خودشوی از جسم وجان کلی بدر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان باید به عمق اسرار وجود و حقایق عالم توجه کند و از سطح ظاهری جسم و جان خود فراتر رود. به عبارت دیگر، اگر کسی از حقیقت و اسرار الهی بیخبر باشد، باید خود را از محدودیتهای جسمی و سطحی رها کند و به درک و شناخت عمیقتری از وجود برسد.
عقل از این گفتن چه سودا میکند
عشق هر دم خانه یغما میکند
هوش مصنوعی: عقل با این صحبتها چه فکر و خیالی میکند، در حالی که عشق هر لحظه چیزی را از دست میدهد و به یغما میبرد.
پیراین راهت یقین تو عشق دان
تا رسی اندر مقام لامکان
هوش مصنوعی: در این مسیر، باید به عشق به عنوان یک عامل مطمئن تکیه کنی تا به جایی برسی که هیچ مرز و محدودهای ندارد.
عقل را بگذار در راه ای پسر
تا نمانی اندر این ره کور و کر
هوش مصنوعی: عقل خود را در مسیر درست قرار بده، زیرا در غیر این صورت در این راه گمراه و نابینا میمانی.
عقل شیطان را براه آوردنست
زان سبب در راه او سر تافتن است
هوش مصنوعی: عقل انسان میتواند او را به سوی شیطان و وسوسههایش هدایت کند، بنابراین باید از این راه دوری جست و به آن پاسخ نداد.
عقل و شیطان گفت ما زادیم بهم
عقل و شیطان فکر روحانی بهم
هوش مصنوعی: عقل و شیطان به هم میگویند که ما با هم متفاوت هستیم. عقل به جنبههای فکری و عقلانی انسان اشاره دارد، در حالی که شیطان نماد وسوسهها و تمایلات منفی است. این دو به نوعی با هم در تضاد هستند و هر کدام در نوع تفکر و روحیات انسانی نقشی دارند.
حق تعالی گفت ای ملعون راه
از طریق عشق بیرونی ز راه
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: ای دشمن، تو با عشق ظاهری گمراه شدهای و از راه درست دور افتادهای.
آدم معنی ندیدی ای لعین
روح پاکست رحمة للعالمین
هوش مصنوعی: ای انسان، تو معنای واقعی را درک نکردی؛ ای بدکار، روح پاک آن رحمت برای جهانیان است.
او من است و من ویم ای بیخبر
لاجرم نادیده گشتی کور و کر
هوش مصنوعی: آن شخص، همان من است و من نیز او هستم. ای کسی که بیخبر هستی، به همین دلیل نادیده گرفته شدی و همچون فردی ناشنوا و نابینا گشتهای.
گر ترا دیده بدی در راه ما
آدم ما را بدیدی همچو ما
هوش مصنوعی: اگر در مسیر ما به تو نگاهی شود، ممکن است ما را مانند خودت ببینی.
چون ندیدی آدم ما را یقین
نام تو کردند ابلیس لعین
هوش مصنوعی: وقتی تو ما را ندیدی، به یقین نام تو را ابلیس نادان گذاشتند.
ای برادر در کمال خویش باش
در ره توحید حق بیکیش باش
هوش مصنوعی: ای برادر، در نهایت کمال خود قرار بگیر و در مسیر همسویی با حقیقت واحد، بدون اعتقاد به اعتقادات مختلف حرکت کن.
بگذر از کیش ونفاق وکفر و دین
تا رسی در قرب رب العالمین
هوش مصنوعی: از باورها و تفرقهها و عدم ایمان و اعتقادات مختلف عبور کن تا به نزدیکی و ارتباط با خداوند جهانیان برسی.
این نه راه تست ای طفل نژند
راه شیرانست و مرد هوشمند
هوش مصنوعی: این مسیر برای تو نیست ای کودک دلشکسته، بلکه راهی است برای شیران و مردان دانا و باهوش.
زاد این ره نیستی میدان یقین
شک بسوزان و ببر از کفر و دین
هوش مصنوعی: از آموزش خود در این مسیر ناپیدا آگاه باش. شک و تردید را کنار بگذار و از محدودیتهای باورهای دینی رها شو.
خودپرستان اندر این ره گمرهند
از طریق نیستی آگه نیند
هوش مصنوعی: خودپسندان در این مسیر گمراهاند، زیرا از حقیقت عدم آگاهی ندارند.
نفس ایشان رد راه عشق شد
عارفان را راه پیش از عشق شد
هوش مصنوعی: نفس آنها به عنوان مانع و مشکل در مسیر عشق عمل میکند، ولی عارفان قبل از رسیدن به عشق، راه و شناختی دارند.
عقل را بگزین ونفسک را بسوز
نفس تاریکت بگردد همچو روز
هوش مصنوعی: عقل و خرد را انتخاب کن و بگذار نفس خودت بسوزد. در این صورت گمراهی و تاریکیات مثل روز روشن خواهد شد.
نفس را بت دان و بت را برشکن
تا رسی در بارگاه ذوالمنن
هوش مصنوعی: خودت را مانند مجسمهای فرض کن که باید بشکنی و از بین ببری تا بتوانی به مقام و منزلت بالایی دست پیدا کنی.
نفس را اینجا حجاب راه دان
این سخن را از دل آگاه دان
هوش مصنوعی: در اینجا، نفس انسان مانع درک حقیقت است، پس باید بپذیریم که تنها دل و احساسات میتوانند ما را به فهم عمیق تر راهنمایی کنند.
هر که اندر بند نفس خویش ماند
از ره حق همچو کافر کیش ماند
هوش مصنوعی: هر کس که گرفتار نفس خود باشد و نتواند از آن رهایی یابد، مانند کسی است که در حقایق مذهبی و معنوی به کفر برسد.
این نه تقلید است نه راه هوا
راه تحقیقست و راه مصطفی
هوش مصنوعی: این نه کپیبرداری است و نه پیروی از هوای نفس، بلکه راهی است برای جستجوی حقیقت و پیروی از روش پیامبر.
راه احمد بود توحید ای پسر
از ره توحید حق شد باخبر
هوش مصنوعی: ای پسر، راه حقیقت و شناخت، راه توحید است. از این طریق، به درک حق و حقیقت میرسی.
در ره توحید جان ایثار کرد
دیده با دیدار حق دیدار کرد
هوش مصنوعی: در مسیر یکتاپرستی، جان خود را فدای عشق کرد و با دیدن حقیقت، چشمانش روشن شد.
د رجلال حق جمال حق بدید
در صفاتش ذات خود را حق بدید
هوش مصنوعی: در مقام و عظمت خداوند، زیبایی او را در صفاتش مشاهده کرد و در حقیقت، ذات خود را نیز در آن صفات شناخت.
اندر این ره کاملی باید شگرف
تا کند غواصی این بحر ژرف
هوش مصنوعی: در این مسیر، فردی با استعداد و توانمند باید وجود داشته باشد تا بتواند عمق این دریا را کشف کند.
صدهزاران طالب اینجا سرنهاد
تا که یک کس اندر این ره پا نهاد
هوش مصنوعی: هزاران نفر در اینجا تلاش کردند و خود را فدای هدف کردند، اما تنها یک نفر بود که در این راه قدم برداشت.
صدهزاران خلق حیران ماندهاند
اندر این ره زار و گریان ماندهاند
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم با حیرت و در عذاب در این مسیر سیر میکنند و با دلهای شکسته و اشکهای جاری، در این راه باقی ماندهاند.
صدهزاران عارفان درگفتگو
اندر این ره لوح دل در شستشو
هوش مصنوعی: بسیاری از عارفان در صحبت و گفتوگو دربارهی این مسیر و سیر و سلوک مشغولاند، در حالی که دلهایشان در حال پاکسازی و تصفیه است.
عاشقانه آتشی زن در دو کون
تا رهی از نقشهای لون لون
هوش مصنوعی: عشق مانند آتشی است که در دو دنیا شعلهور میشود تا راهی برای رهایی از نقشها و رنگهای مختلف بیابد.
نقشها را جمله در آتش بسوز
بعد از آن شمع وصالت برفروز
هوش مصنوعی: همه نقشها و تصویرها را در آتش بسوزان و سپس شمع عشق و وصالت را روشن کن.
چون نماند نقشها اندر میان
آن زمان نقاش را بینی عیان
هوش مصنوعی: زمانی که دیگر اثری از نقوش در میان نباشد، نقاش را به وضوح خواهی دید.
بازگویم سر اسرار نهان
ای برادر نقش را نقاش دان
هوش مصنوعی: ای برادر، میخواهم رازهای پنهان را بازگو کنم، پس بدانی که خالق این نقشها همان نقاش است.
چون ترا باشد کمال دین حق
خویش را هرگز نبینی جز بحق
هوش مصنوعی: زمانی که تو به کمال دین و حقیقت خود دست پیدا کنی، هیچ چیزی جز حقیقت را نخواهی دید.
چون ترا معلوم گردد آن عیان
غیر حق هرگز نبینی در میان
هوش مصنوعی: زمانی که حقیقت را بشناسی و به خوبی درک کنی، هیچ چیز غیر واقعی را نمیتوانی در میان حقایق ببینی.
هرچه بینی آن تو باشی بیشکی
چه صداست و چه هزار و چه یکی
هوش مصنوعی: هر چه را که میبینی، همان تویی. مهم نیست که صدایی باشد، یا هزاران چیز مختلف، یا حتی یکی.
جمله اجزای تواند ای بیخبر
ذات کلی این جهان را سر بسر
هوش مصنوعی: همه اجزای وجود تو را میشناسند، ای کسی که از حقیقت کلی این جهان بیخبری.
عرش و فرش و لوح و کرسی و قلم
از توشان شد علم در عالم عَلَم
هوش مصنوعی: کائنات و آسمان و زمین و همه چیز از تو نشأت گرفتهاند و در عالم، علم و آگاهی به وسیله تو به وجود آمده است.
نور تو از هر دو عالم برتر است
این جهان و آن جهان را برتر است
هوش مصنوعی: نور تو از همه چیز این دنیا و آن دنیا بالاتر و با ارزشتر است.
گر شود چشمت بنور خویش باز
قدسیان پایت ببوسند از نیاز
هوش مصنوعی: اگر چشمانت به نور خودت باز شود، فرشتگان به خاطر نیازشان، پای تو را میبوسند.
جوهر تو جملهٔ کروبیان
چون بدیدند سجده کردند آن زمان
هوش مصنوعی: وقتی فرشتگان به ماهیت تو نگریستند، همه به شرف و عظمت تو نواختند و به احترام تو به خاک افتادند.
جهد کن تا جوهرت آید به چنگ
تا رهی از گیر ودار و صلح و جنگ
هوش مصنوعی: تلاش کن تا بهترین ویژگیها و استعدادهای خود را کشف کنی تا از گرفتاریها و مشکلات زندگی رهایی یابی و به آرامش و صلح برسی.
جوهر جان در هوس گم کردهای
با هوای نفس خود خو کردهای
هوش مصنوعی: روح و جوهر وجودت را در آرزوها و هوسها گم کردهای و به خواستههای نفسانی خود عادت کردهای.
دادهای بر باد عمر جاودان
یک زمان آگه نهای از سرّ جان
هوش مصنوعی: زندگی جاودان خود را به هدر دادهای، در حالی که لحظهای هم از راز وجود خود آگاه نیستی.
گر شوی آگه ز جان خویشتن
ترک گیری این حدیث ما و من
هوش مصنوعی: اگر از حقیقت وجود خود آگاه شوی، از این سخن که ما و من داریم فاصله خواهی گرفت.
جمله را یک رنگ بین مرد خدا
تا نبینی غیر او راتو جدا
هوش مصنوعی: هرگز نباید به غیر از خدا توجه کنی و از همه چیز غیر او فاصله بگریزی. تنها او را با تمام وجود بپذیر و به او ایمان داشته باش.
دو مبین ذاتش تو ای مرد ولی
تا نباشی در مقام احولی
هوش مصنوعی: ای مرد، خودت را در مقام واقعیات بشناس و نگذار که ذات الهیاش را فقط با چشمان ظاهری ببینی.
گر تو راه عشق را مایل شوی
یک ره و یک قبله و یک دل شوی
هوش مصنوعی: اگر در راه عشق قدم بگذاری، باید یک مسیر، یک هدف و یک دل داشته باشی.
ننگری از هیچ سوای مرد کار
دائماً از عشق باشی بیقرار
هوش مصنوعی: به هیچ وجه از هیچ طرف نگران نباش، بلکه همیشه در پی عشق باش و بیقرار و سرشار از احساس.
عشق جانان جوهر جان آمده است
زان سبب از خلق پنهان آمده است
هوش مصنوعی: عشق معشوق،نفتی است که روح را پر کرده و به همین خاطر از مردم دور نگه داشته شده است.
هست پیدا لیک پنهان از شما
کی شود خفاش را تاب ضیاء
هوش مصنوعی: چیزی وجود دارد که برای شما قابل دیدن نیست؛ مانند خفاش که در نور تابندگی نمیتواند تحمل کند.
این جهان و آن جهان با هم ببین
بگذر از راه گمان میبین یقین
هوش مصنوعی: به دقت به دو جهان نگاه کن، این دنیا و دنیای دیگر را با هم در نظر بگیر و از طریق گمان و پیشفرضها عبور کن تا به حقیقت و یقین برسی.
عشق باعشاق بین آمیخته
روح اندر خاک دان آویخته
هوش مصنوعی: عشق در دل عاشقان موج میزند و روح در جدایی از جسم آویخته و در ارتباط با خاک است.
چندگویم ای پسر در من نگر
تا ببینی خویش را در خود مگر
هوش مصنوعی: سعی کن به خودت نگاهی بیندازی و خودت را در درون من ببینی.
گفت پیغمبر که ما اخوان شدیم
همدگر را آینه از جان شدیم
هوش مصنوعی: پیامبر گفت که ما برادر هم شدیم و درون هر یک از ما همچون آیینهای از دل یکدیگر شناخته میشود.
جسم واحد خواند ما را آن زمان
انبیا و اولیا را این زمان
هوش مصنوعی: در زمانی که پیامبران و ولیها وجود داشتند، ما را به عنوان یک کل واحد در نظر میگرفتند. اما در حال حاضر، این وضعیت تغییر کرده است.
وانمود او سر اسرار عدم
آوریده درمعنی از قدم
هوش مصنوعی: او به طوری ظاهری، اسرار نهفته وجود را به شکل معانی از نخستین زمانها به نمایش گذاشته است.
سر حق را وانمود از لطف حق
آورید از بحر معنی این سبق
هوش مصنوعی: برای درک حقیقت، از لطف و رحمت حق بهرهمند شوید و از عمق مفاهیم درس بگیرید.
راه را بنموده آن بحر صفا
تا شود عارف به حق خیرالورا
هوش مصنوعی: مسیر را آن دریا که صفا و روشنی دارد، نمایان کرده تا عارف به حقیقت نیکو و عالی برسد.
عارفان زین معرفت دریافتند
سالکان مرکب در این ره تاختند
هوش مصنوعی: عارفان از این آگاهی تحصیل کردهاند که سالکان با اراده و تلاش خود در این مسیر پیشرفت میکنند.
طالبان در جستجوی او بدند
عالمان در گفتگوی او شدند
هوش مصنوعی: جستجوکنندگان به دنبال او بودند و دانشمندان در حال گفتگو و بحث درباره او شدند.
زاهدان یک شمه از او یافتند
سالها با سوختن در ساختند
هوش مصنوعی: زاهدان سالها تلاش کردند و با سوختن در عشق و عشق ورزی، تنها تصوری از او را به دست آوردند.
عاشقان دیدند روی او عیان
دستها شستند در ساعت ز جان
هوش مصنوعی: عاشقان چهره معشوق را به روشنی مشاهده کردند و در آن لحظه از زندگی خود آزاد شدند.
راه بر علم محمد(ص) آمد است
اسم او محمود و احمد آمد است
هوش مصنوعی: علم محمد(ص) به عنوان راهی قرار دارد و نام او محمود و احمد ذکر شده است.
راه از وی جو اگر تو رهروی
تا نمانی در بلای کجروی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در مسیر درست قدم برداری، باید به دنبال راهنما باشی تا در مشکلات و انحرافات نمانی.
گر به فقرت نیست فخری چون رسول
هست راهت کفر و دینت بیاصول
هوش مصنوعی: اگر به خاطر فقر خود احساس عجز نمیکنی، چون رسول به تو میگوید که راهت بیاساس است و به هیچ یک از اصول دین یا کفر تعلق ندارد.
گر ز دنیا ور ز عقبی نگذری
در ره احمد تو هم کور و کری
هوش مصنوعی: اگر از دنیا یا آخرت نگذری و در مسیر پیامبر احمد قدم نگذاری، تو نیز همچون اوبی و ناشنوا خواهی بود.
راه راه اوست هم دنیا ودین
سر حقست رحمة للعالمین
هوش مصنوعی: راه او، هم دنیای ماست و هم دین ما. حقیقتی که در این مسیر وجود دارد، رحمت برای همه جهانیان است.
هر که از راه محمد راه یافت
سر حق را از دل آگاه یافت
هوش مصنوعی: هر کسی که به طریق محمد (پیامبر اسلام) قدم گذاشت، حقیقت را به خوبی در دل خود درک کرد.
احمدآنجا بد احد ای مرد کار
سر حق را با تو کردم آشکار
هوش مصنوعی: ای مرد، در آنجا که احمد بود، حقایق و واقعیات را درباره تو به وضوح بیان کردم.
میم را بر دار احمد شد احد
فهم کن تحقیق الله الصمد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تفکر و تعمق در مفاهیم عمیق اشاره دارد. "میم" به معنی "موجودی خاص" است که بر دار (چوبی بلند یا دار آویخته شده) قرار گرفته و با نام "احمد" که یکی از نامهای پیامبر اسلام است، مرتبط شده است. اشاره به "احد" میتواند به سمت عدالت و حقیقت باشد و "تحقیق الله الصمد" نیز بر معنای استقلال و بینیازی خداوند تاکید دارد. در کل، این بیت به بررسی و درک عمیق از وجود و معانی خاص الهی میپردازد.
هست این اسرار از جای دگر
سر این را کی شناسد کور و کر
هوش مصنوعی: این رازها از منبعی دیگر آمدهاند و تنها کسی میتواند درکشان کند که بینا و شنوا باشد.
کور را خود از رخ زیبا چه سود
گرچه داند لذت آواز عود
هوش مصنوعی: کور بودن فرد باعث میشود که از زیباییهای ظاهری زيبا نتواند بهرهای ببرد، حتی اگر از لذتها و زیباییهای دیگر مانند صدای عود آگاه باشد. به عبارت دیگر، شخص نابینا نمیتواند از جذابیتهای ظاهری بهرهمند شود، حتی اگر به جذابیتهای دیگر آشنا باشد.
کور و کر از راه عقبی ماندهاند
روز و شب در بند دنیا ماندهاند
هوش مصنوعی: افراد نادان و بیخبر، در تمام طول شب و روز، درگیر مسائل دنیوی و مادی هستند و از حقایق واقعی زندگی دور ماندهاند.
راه بینا عین توحید آمد است
منزلش تجرید و تفرید آمد است
هوش مصنوعی: راهی که به بینایی و شناخت واقعی میانجامد، بر اساس اصول یگانگی و توحید بنا شده و جایگاه آن خلوص و جدایی از دنیا و امور زودگذر است.
بگذر از هستی خود یکبارگی
تا زوصلش برخوری یکبارگی
هوش مصنوعی: از وجود خود عبور کن و برای یک بار هم که شده به انوار حق و حقیقت دست یاب.
خودپرستی راه شیطان آمد است
بت شکستن راه یزدان آمد است
هوش مصنوعی: خودپسندی و خودخواهی نشانه راهی است که شیطان پیش میگیرد، در حالی که شکستن بتها و پرهیز از این نوع رفتار، به سوی خداوند و حقایق الهی هدایت میکند.
بت شکن در راه حق ای مرد کار
تا نباشی در قیامت شرمسار
هوش مصنوعی: ای مرد شجاع، در مسیر حق قدم بردار و بتهای باطل را بشکن، تا در روز قیامت به خاطر کارهایت شرمنده نباشی.
گر ز خود نتوانی این بت را شکست
کی بیاری راه وصلت را به دست
هوش مصنوعی: اگر نتوانی از خودت بر این بت فائق آيی، چگونه میتوانی راه رسیدن به وصل را بدست آوری؟