گنجور

بخش ۱۱ - مطلب در تنبیه و ترغیب سالک

ای دل آخر یک دمی بیدار شو
یک زمان جویای وصل یار شو
ای دل آخر یک دمی بگذر ز جان
تا رسی اندر مقام لامکان
ای دل آخر یک دمی بگذر ز خود
تا رهی از ننگ و نام و نیک و بد
ای دل آخر بگذر از هر دو جهان
تا رسی در عالم عین و عیان
ای دل آخر بگذر از هر نیک و بد
حال در مانی ز عقل بی خرد
ای دل آخر بگذر از کون و مکان
چند بینی خویشتن رادر میان
ای دل آخر بگذر از حرص و هوس
تا نمانی اندر این ره باز پس
ای دل آخر بگذر ازکین و نفاق
تا نمانی در عذاب و در فراق
ای دل آخر بگذر از پندار و کین
تا رسی در قرب رب العالمین
ای دل آخر بگذر از جهل و گمان
تا ز نور عشق یابی صد نشان
ای دل آخر بگذر از سود و زیان
تا ز سودت برتر آید آن جهان
ای دل آخر بگذر از هستی و نیست
همچو برقی می‌رود در ره مایست
ای دل آخر بگذر از بخل و فساد
تا شوی در روز محشر شادشاد
ای دل آخر بگذر از بالا و پست
تا شوی در عشق جانان مست مست
ای دل آخر بگذر از خوف و رجا
تا نباشی در طریق ماجرا
ای دل آخر بگذر از قال و مقال
چند باشی در پی حال و محال
ای دل آخر بگذر از نقش و صور
چند باشی بت پرست ای بی‌خبر
ای دل آخر بگذر از راه گمان
چند باشی انرد این ره بدگمان
ای دل آخر بگذر از عقل فضول
چند باشی در پی رد و قبول
ای دل آخر بگذر از طامات خلق
چند باشی در پی حالات خلق
ای دل آخر بگذر از اسم و عمل
سر به باز و غوطه خور اندر وحل
ای دل آخر بگذر از راه ونشان
همچو مردان خدا شو بی‌نشان
ای دل آخر بگذر از لذاتها
تا بیابی لذتی بی‌منتها
ای دل آخر ترک کن گفتار را
تا بیابی عالم اسرار را
ای دل آخر ترک کن بیدار شو
آنگهی جویای وصل یار شو
ای دل آخر جان خود ایثار کن
پس برافکن پرده و دیدار کن
ای دل آخر خویشتن را کن فنا
تا بیابی در فنا عین بقا
ایدل آخر بگذر ای غیر خدا
احولی باشی چو بینی غیر را
غیر حق اندر جهان نبود پسر
بازشو اسرار بین صاحب نظر
غیر حق اندر دو عالم خود مبین
شک بسوزان و گذر کن در یقین
غیر حق اندر دو عالم نیست کس
در ره توحید این ارشاد بس
گر تو غیر حق ببینی در جهان
منکری باشی بسان کافران
گر تو غیر حق ببینی ای فقیر
هر زمان از جان بر آری صدنفیر
گر تو غیر حق ببینی ای فتا
در میان غیر گردی تو فنا
گر تو غیر حق ببینی ای جوان
میخ بر فرق تو باشد جاودان
گر تو غیر حق ببینی ای پسر
در قیامت حشر گردی کور و کر
گر تو غیر حق بینی در جهان
بازمانی از جمال جاودان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل آخر یک دمی بیدار شو
یک زمان جویای وصل یار شو
هوش مصنوعی: ای دل، بالاخره برای یک لحظه بیدار شو و به دنبال ملاقات معشوقت برو.
ای دل آخر یک دمی بگذر ز جان
تا رسی اندر مقام لامکان
هوش مصنوعی: ای دل، لحظه‌ای از زندگی خود بگذر و به جایی برس که فراتر از مکان و زمان است.
ای دل آخر یک دمی بگذر ز خود
تا رهی از ننگ و نام و نیک و بد
هوش مصنوعی: ای دل، لحظه‌ای از خودت فارغ شو تا از شر خفت و نام و نیک و بد رها شوی.
ای دل آخر بگذر از هر دو جهان
تا رسی در عالم عین و عیان
هوش مصنوعی: ای دل، بالاخره از هر دو جهان چشم بپوش و از آنها بگذر تا به جهانی واقعی و واضح دست پیدا کنی.
ای دل آخر بگذر از هر نیک و بد
حال در مانی ز عقل بی خرد
هوش مصنوعی: ای دل، از هرچه خوب و بد است، بگذر؛ زیرا تو در حالتی هستی که عقل بی‌خود می‌شود.
ای دل آخر بگذر از کون و مکان
چند بینی خویشتن رادر میان
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر از دنیا و جایی که در آن هستی عبور کن. چرا باید خود را در میان این فضاهای محدود ببینی؟
ای دل آخر بگذر از حرص و هوس
تا نمانی اندر این ره باز پس
هوش مصنوعی: ای دل، بالاخره از خواسته‌ها و تمایلات بی‌جا دست بردار، وگرنه در این مسیر متوقف خواهی شد و هیچ پیشرفتی نخواهی داشت.
ای دل آخر بگذر ازکین و نفاق
تا نمانی در عذاب و در فراق
هوش مصنوعی: ای دل، از کینه و دشمنی عبور کن تا در عذاب و دوری نمانی.
ای دل آخر بگذر از پندار و کین
تا رسی در قرب رب العالمین
هوش مصنوعی: ای دل، دست از خیال و دشمنی بردار تا به نزدیکی خداوند جهانیان برسی.
ای دل آخر بگذر از جهل و گمان
تا ز نور عشق یابی صد نشان
هوش مصنوعی: ای دل، از نادانی و تصورهای نادرست فاصله بگیر تا بتوانی از نور عشق نشانه‌های زیادی پیدا کنی.
ای دل آخر بگذر از سود و زیان
تا ز سودت برتر آید آن جهان
هوش مصنوعی: ای دل، بالاخره از حساب و کتاب‌های این دنیا بگذر، زیرا آنچه در جهان دیگری وجود دارد، از تمام نفع و ضررهای اینجا بالاتر است.
ای دل آخر بگذر از هستی و نیست
همچو برقی می‌رود در ره مایست
هوش مصنوعی: ای دل، در نهایت از وجود و عدم عبور کن، مانند صاعقه که در راه خود لحظه‌ای نمی‌ایستد.
ای دل آخر بگذر از بخل و فساد
تا شوی در روز محشر شادشاد
هوش مصنوعی: ای دل، از کینه و فساد دست بردار که در روز قیامت خوشحال خواهی بود.
ای دل آخر بگذر از بالا و پست
تا شوی در عشق جانان مست مست
هوش مصنوعی: ای دل، بالا و پایین را رها کن تا در عشق معشوق به مستی کامل برسی.
ای دل آخر بگذر از خوف و رجا
تا نباشی در طریق ماجرا
هوش مصنوعی: ای دل، در نهایت از ترس و امید بگذر تا در مسیر ماجرا دچاری نشوی.
ای دل آخر بگذر از قال و مقال
چند باشی در پی حال و محال
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر از بحث و جدل دست بردار. تا کی می‌خواهی در پی حال و هوای ناپایدار باشی؟
ای دل آخر بگذر از نقش و صور
چند باشی بت پرست ای بی‌خبر
هوش مصنوعی: ای دل، بالاخره از اشیاء و تصاویر مختلف بگذر و فراموش کن که چرا به آن‌ها علاقه‌مند شده‌ای. چرا هنوز به پرستش بت‌ها ادامه می‌دهی، در حالی که بی‌خبر از واقعیت‌ها هستی؟
ای دل آخر بگذر از راه گمان
چند باشی انرد این ره بدگمان
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر از خیالات و گمان‌ها بگذر، چه فایده‌ای دارد؟ این راهی که می‌روی، فقط تو را به بدگمانی می‌برد.
ای دل آخر بگذر از عقل فضول
چند باشی در پی رد و قبول
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر از این نظریات بی‌فایده دست بردار و چرا همچنان در جستجوی تأیید و رد نظرها هستی؟
ای دل آخر بگذر از طامات خلق
چند باشی در پی حالات خلق
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر از خیال‌ها و افکار بیهوده‌ی مردم بگذر. چرا مدام در پی ویژگی‌ها و حالت‌های دیگران هستی؟
ای دل آخر بگذر از اسم و عمل
سر به باز و غوطه خور اندر وحل
هوش مصنوعی: ای دل، سرانجام از نام و کار خود بگذر و در آفرینش غرق شو.
ای دل آخر بگذر از راه ونشان
همچو مردان خدا شو بی‌نشان
هوش مصنوعی: ای دل، حالا دیگر از نشانه‌ها و مسیرها عبور کن و مانند مردان خدا، بی‌نیاز از نشانه و مقصد باش.
ای دل آخر بگذر از لذاتها
تا بیابی لذتی بی‌منتها
هوش مصنوعی: ای دل، سرانجام از لذت‌های زودگذر و موقتی بگذر؛ تا به طعم لذتی بی‌پایان و واقعی دست پیدا کنی.
ای دل آخر ترک کن گفتار را
تا بیابی عالم اسرار را
هوش مصنوعی: ای دل، سخن گفتن را رها کن تا به دنیای رازها دست پیدا کنی.
ای دل آخر ترک کن بیدار شو
آنگهی جویای وصل یار شو
هوش مصنوعی: ای دل، بالاخره از خواب و غفلت بیدار شو و به دنبال وصال محبوب بگرد.
ای دل آخر جان خود ایثار کن
پس برافکن پرده و دیدار کن
هوش مصنوعی: ای دل، در نهایت، جان و زندگی‌ات را فدای محبوب کن و پس از آن، پرده‌ها را کنار بزن و به معشوق نگاه کن.
ای دل آخر خویشتن را کن فنا
تا بیابی در فنا عین بقا
هوش مصنوعی: ای دل، خود را فانی کن تا بتوانی در فانی شدن، حقیقت بقا را درک کنی.
ایدل آخر بگذر ای غیر خدا
احولی باشی چو بینی غیر را
هوش مصنوعی: ای دل، آخر کار خود را بساز و از غیر خدا بگذر. اگر دیدی که غیر او هست، در آرامش و آشتی باش.
غیر حق اندر جهان نبود پسر
بازشو اسرار بین صاحب نظر
هوش مصنوعی: در جهان غیر از حقیقت چیزی وجود ندارد، پس با دید باز به حقایق بنگر و اسرار را ببین.
غیر حق اندر دو عالم خود مبین
شک بسوزان و گذر کن در یقین
هوش مصنوعی: به غیر از حقیقت در هیچ یک از دو جهان خویشتن را تماشا مکن. شک را بسوزان و به یقین گذر کن.
غیر حق اندر دو عالم نیست کس
در ره توحید این ارشاد بس
هوش مصنوعی: در دو جهان هیچ‌کس جز حق وجود ندارد. این تنها راهنمایی در مسیر یکتاپرستی کافی است.
گر تو غیر حق ببینی در جهان
منکری باشی بسان کافران
هوش مصنوعی: اگر در جهان به جز حقیقت را ببینی، در واقع مثل کافران از حق دوری کرده‌ای.
گر تو غیر حق ببینی ای فقیر
هر زمان از جان بر آری صدنفیر
هوش مصنوعی: اگر تو غیر از حقیقت را ببینی ای فقیر، هر بار باید از جان خود فریاد بکشی.
گر تو غیر حق ببینی ای فتا
در میان غیر گردی تو فنا
هوش مصنوعی: اگر تو غیر از حقیقت را ببینی، ای جوان، در میان غیر از حق، نابود می‌شوی.
گر تو غیر حق ببینی ای جوان
میخ بر فرق تو باشد جاودان
هوش مصنوعی: اگر تو غیر از حقیقت را ببینی، ای جوان، این موضوع به صورت دائمی بر سر تو باقی خواهد ماند.
گر تو غیر حق ببینی ای پسر
در قیامت حشر گردی کور و کر
هوش مصنوعی: اگر تو غیر از حقیقت را ببینی، پسرم، در قیامت به حالت کوری و کر می‌شوی.
گر تو غیر حق بینی در جهان
بازمانی از جمال جاودان
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا چیزی غیر از حقیقت را ببینی، از زیبایی جاودانه محروم خواهی ماند.