گنجور

بخش ۸۵ - ذکر شیخ ابوعلی ثقفی رحمةالله علیه

آن پرورده اسرار آن خوکردهٔ انوار آن مفتی تقوی آن مهدی معنی آن ولی صفی شیخ وقت بوعلی ثقفی رحمةالله علیه امام وقت بود و عزیز روزگار و صحبت بوحفص و حمدون یافته و در نشابور تصوف ازو آشکارا شد در علوم شرعی کمال داشت و در هر فنی مقدم بود و دست از همه بداشت و به علم اهل تصوف مشغول شد و در میان صوفیان در سخن آمد و بیانی نیکو داشت و خلقی عظیم چنانکه نقل است همسایهٔ داشت کبوتر باز و همه روز او را از آن زحمتی عظیم بودی که کبوترانش بر بام سرای نشستندی و او سنگ انداختی روزی شیخ نشسته بود و قرآن همی خواند همسایه سنگی در کبوتر انداخت سنگ بر پیشانی شیخ آمد و بشکست و خون بر روء او فرو دوید اصحاب شاد شدند و گفتند فردا به حاکم شهررود و شر او را دفع کند که به نزدیک امیر شیخ مقبول القول است و ما از زحمت او باز رهیم شیخ خدمتکاری را بخواند و گفت: در آن بوستان برو و چوبی باز کن و بیاور چون خادم چو ببیاورد گفت: اکنون برو به کبوتر بازده و بگو این کبوتران را بدن چوب برانگیز.

نقلست که گفت: روزی جنازه دیدم سه مرد و زنی برگرفته بودند و می‌بردند آن سوء جنازه که زن داشت من برگرفتم و به گورستان بردم و نماز کردیم و دفن کردیم گفتیم شما را هیچ همسایه دیگرنبود که یارمندی کردی گفتند بود ولیکن این را حقیر داشتندی گفتم او کاری کردی گفتند مخنث بود مرا بروی رحمت آمد شب را به خواب دیدیم که یکی بیامد و روی او چون ماه شب چهارده لباسی فاخر پوشیده و تبسم همی کرد گفتم تو کیستی گفت: آن مخنثم که بر من نماز کردی و دفن کردی خدای تعالی بر من رحمت کرد در آنچه مردمان حقیر داشتند.

و سخن اوست که گفت: کسی جمله علوم جمع کند و با جمله طوایف صحبت دارد هرگز به جایگاه مردان نرسد مگر ریاضت یافته باشد به فرمان شیخی یا امامی یا مؤدبی ناصب که هر که را ادب فرماینده نباشد که او را از هر چه مذموم بود نهی کند و امامی فراگرفته نباشد که عیوب اعمال او بدور نموده باشد و رعونات نفس او در چشم او می‌نهاده در هیچ معاملهٔ اقتدا بدو روا نباشد.

وگفت: طمع مدار راستی از آنکه راستش نکرده باشند و امید مدار ادب از کسی که ادبش نداده باشند.

و گفت: هر که با بزرگان صحبت دارد نه از طریق حرمت محروم ماند از فواید ایشان و از برکات ایشان و از انواری که ایشان را بود هیچ برو پدید نیاید.

و گفت: فروع صحیح نخیزد مگر از اصل صحیح پس هرکه خواهد که افعال او صحیح بود و بر جاده سنت بود گو نخست در دل اخلاص درست کن که درستی اعمال ظاهر از درستی اعمال باطن خیزد.

و گفت: هیچ کار مکنید براه خدای مگر آنکه صواب بود و هیچ صواب را به جا می‌آرید مگر آنکه خالص بود و بهیچ خالص قیام منمایید مگر آن به موافقت سنت بود.

و گفت: مرد چنان باید که ازین چهار خصلت غافل نماند یکی صدق قول دوم صدق عمل سوم صدق مودت چهارم صدق امانت.

وگفت: علم حیوة دلست ونورچشم از ظلمت جهل.

وگفت: آفت آفت است اشتغال دنیا چون به کسی روی نهد وآفتست حسرتهای دنیا چون رو، از کسی بگرداند و عاقل آنست که هرگز فرو نیاید به چیزی که چون روی بدو نهد همه مشغولی بود و چون از کسی روی بازگرداند همه حسرت بود.

وگفت: وای کسی که بفروخته باشد همه چیزها بهیچ چیز و خریده باشد بهیچ چیز همه چیزها.

و گفت: روزگاری در آید که زندگانی دروخوش نباشد هیچ مؤمن را مگر خویشتن را بر فتراک منافعی نبینند نعوذبالله من شر ذلک.

بخش ۸۴ - ذکر شیخ ابوبکر واسطی رحمةالله علیه: آن معظم مسند و آیت آن موحد مقصد عنایت آن خضر کنز حقایق آن بحر رموز دقایق آن ورای صفت قابضی و باسطی قطب جهان ابوبکر واسطی رحمةالله علیه کامل‌ترین مشایخ عهد بود و شیخ الشیوخ عهد و وقت و عالی‌ترین اصحاب و بزرگ همت‌تر ازو کس نشان نداد در حقایق ومعارف هیچکس قدم از پیش او ننهاد و درتوحید و تجرید و تفویض بر همه سابق بود و از قدماء اصحاب جنید و گویند از فرغانه بود وبواسطهٔ نشستی و بهمهٔ انواع محمود بوده و بر همهٔ دلها مقبول و تا صاحب نفسی نبود بعداوت او بیرون نیامد عباراتی غامض داشت و اشاراتی مشکل و معانی بدیع و عجیب و کلماتی بلند تا هر کسی را مجال نبودی گرد آن گشتن و در فنون علوم به کمال بود وریاضت و مجاهدت که او کشید در وسع کس نیاید و توجهی که به خدا داشت در جمله امور کسی را آن نبود و سخن توحید ازو زیباتر کس بیان نکرد. بخش ۸۶ - ذکر شیخ جعفر خلدی رحمةالله علیه: آن صاحب همت آن ثابت امت آن کوه حلم آن بهر علم آن دولت باز ازلی و ابدی شیخ جعفر خلدی رحمةالله علیه عالم زمانه بود و در علم طریقت یگانه بود و از کبرای اصحاب جنید بود و از قدمای ایشان و در انواع علوم متبحر و در اصناف حقایق متعین و او را کلماتی عالی است. حوالهٔ آن با کسی دیگر کرد. وقتی می‌گفت: صد و سی و اند دیوان اهل تصوف نزدیک من است. گفتند از کتب محمد ترمذی هیچ هست ترا؟ گفت: نه که او را از شمار صوفیان ندانم که او آرایش مشایخ بود و مقبول بود.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن پرورده اسرار آن خوکردهٔ انوار آن مفتی تقوی آن مهدی معنی آن ولی صفی شیخ وقت بوعلی ثقفی رحمةالله علیه امام وقت بود و عزیز روزگار و صحبت بوحفص و حمدون یافته و در نشابور تصوف ازو آشکارا شد در علوم شرعی کمال داشت و در هر فنی مقدم بود و دست از همه بداشت و به علم اهل تصوف مشغول شد و در میان صوفیان در سخن آمد و بیانی نیکو داشت و خلقی عظیم چنانکه نقل است همسایهٔ داشت کبوتر باز و همه روز او را از آن زحمتی عظیم بودی که کبوترانش بر بام سرای نشستندی و او سنگ انداختی روزی شیخ نشسته بود و قرآن همی خواند همسایه سنگی در کبوتر انداخت سنگ بر پیشانی شیخ آمد و بشکست و خون بر روء او فرو دوید اصحاب شاد شدند و گفتند فردا به حاکم شهررود و شر او را دفع کند که به نزدیک امیر شیخ مقبول القول است و ما از زحمت او باز رهیم شیخ خدمتکاری را بخواند و گفت: در آن بوستان برو و چوبی باز کن و بیاور چون خادم چو ببیاورد گفت: اکنون برو به کبوتر بازده و بگو این کبوتران را بدن چوب برانگیز.
هوش مصنوعی: این متن درباره یک شخصیت معنوی و علمی است که در زمان خودش امام و مرکز توجه مردم بوده است. او دارای دانش عمیق در علوم شرعی و تصوف بود و مورد احترام و محبت عمومی قرار داشت. روزی در حین خواندن قرآن، مورد آزار همسایه‌اش قرار می‌گیرد که کبوترانش مزاحمت ایجاد می‌کنند. بعد از این حادثه، دوستانش پیشنهاد می‌کنند که به حاکم شهر شکایت کنند تا مزاحمت او برطرف شود. اما شیخ به جای انتقام، از خادمش می‌خواهد که چوبی بیاورد و به همسایه بگوید که کبوترانش را کنترل کند. این واکنش نشان‌دهنده روح بلندقامت و صبر اوست.
نقلست که گفت: روزی جنازه دیدم سه مرد و زنی برگرفته بودند و می‌بردند آن سوء جنازه که زن داشت من برگرفتم و به گورستان بردم و نماز کردیم و دفن کردیم گفتیم شما را هیچ همسایه دیگرنبود که یارمندی کردی گفتند بود ولیکن این را حقیر داشتندی گفتم او کاری کردی گفتند مخنث بود مرا بروی رحمت آمد شب را به خواب دیدیم که یکی بیامد و روی او چون ماه شب چهارده لباسی فاخر پوشیده و تبسم همی کرد گفتم تو کیستی گفت: آن مخنثم که بر من نماز کردی و دفن کردی خدای تعالی بر من رحمت کرد در آنچه مردمان حقیر داشتند.
هوش مصنوعی: روزی شخصی جنازه‌ای را دید که سه مرد و یک زن آن را حمل می‌کردند. او تصمیم گرفت جنازه‌ای که متعلق به زن بود را بر دوش بگیرد و به گورستان ببرد. در آنجا نماز خواندند و جنازه را دفن کردند. آن شخص از دیگران پرسید آیا هیچ همسایه دیگری نیست که به او کمک کند، و آنها گفتند که بله، همسایه‌ای دیگر وجود داشته، اما او را به خاطر داشتن ویژگی‌های خاصش پذیرفته بودند. آن شخص سپس در خواب دید که فردی با چهره‌ای زیبا و لباسی فاخر به دیدنش آمده و می‌خندد. او از او پرسید که کیست و آن فرد پاسخ داد که من همان کسی هستم که بر او نماز خواندی و دفن کردی و خداوند بر من رحمت کرد به خاطر آنچه دیگران درباره‌ام فکر می‌کردند.
و سخن اوست که گفت: کسی جمله علوم جمع کند و با جمله طوایف صحبت دارد هرگز به جایگاه مردان نرسد مگر ریاضت یافته باشد به فرمان شیخی یا امامی یا مؤدبی ناصب که هر که را ادب فرماینده نباشد که او را از هر چه مذموم بود نهی کند و امامی فراگرفته نباشد که عیوب اعمال او بدور نموده باشد و رعونات نفس او در چشم او می‌نهاده در هیچ معاملهٔ اقتدا بدو روا نباشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد تمام علوم را جمع‌آوری کند و با تمام گروه‌ها گفتگو کند، هرگز به مرتبه‌ی مردان حقیقی نخواهد رسید مگر اینکه تحت نظر یک استاد، امام یا معلم شایسته، به خودسازی و تمرین بپردازد. بدون وجود یک مربی که او را از کارهای ناپسند برحذر دارد و بدون یک امام که عیب‌های اعمال او را بپوشاند و زشتی‌های نفسش را در نظرش زیبا کند، هیچ‌گاه نمی‌تواند در پیروی از کسی دیگر درست عمل کند.
وگفت: طمع مدار راستی از آنکه راستش نکرده باشند و امید مدار ادب از کسی که ادبش نداده باشند.
هوش مصنوعی: او گفت: به حقیقت و صداقت امیدوار نباش زیرا ممکن است کسی که به او اعتماد داری، راستگو نباشد و از طرفی به ادب و تربیت نیز امیدی نداشته باش چرا که ممکن است کسی که ادبی ندارد، نتواند آن را به تو بیاموزد.
و گفت: هر که با بزرگان صحبت دارد نه از طریق حرمت محروم ماند از فواید ایشان و از برکات ایشان و از انواری که ایشان را بود هیچ برو پدید نیاید.
هوش مصنوعی: او گفت: هر کسی که با افراد بزرگ و محترم گفت‌وگو کند، از احترام و فواید آن‌ها بهره‌مند خواهد شد و از برکات و نورهایی که آن‌ها دارند، بهره‌ای خواهد برد و این نعمت‌ها هیچگاه از او دور نمی‌شوند.
و گفت: فروع صحیح نخیزد مگر از اصل صحیح پس هرکه خواهد که افعال او صحیح بود و بر جاده سنت بود گو نخست در دل اخلاص درست کن که درستی اعمال ظاهر از درستی اعمال باطن خیزد.
هوش مصنوعی: او گفت: هیچ عمل درستی از ریشه نادرست به وجود نمی‌آید. بنابراین، هر کس می‌خواهد که کارهایش صحیح و مطابق با سنت باشد، باید ابتدا در دل خود نیت خالص را ایجاد کند، زیرا صحت اعمال ظاهری از درستی نیت و اعمال باطنی ناشی می‌شود.
و گفت: هیچ کار مکنید براه خدای مگر آنکه صواب بود و هیچ صواب را به جا می‌آرید مگر آنکه خالص بود و بهیچ خالص قیام منمایید مگر آن به موافقت سنت بود.
هوش مصنوعی: او گفت: هیچ کاری نکنید به خاطر خدا مگر اینکه درست باشد و هیچ کار درستی را انجام ندهید مگر اینکه خالصانه باشد و هیچ کار خالصی را انجام ندهید مگر اینکه طبق سنت باشد.
و گفت: مرد چنان باید که ازین چهار خصلت غافل نماند یکی صدق قول دوم صدق عمل سوم صدق مودت چهارم صدق امانت.
هوش مصنوعی: و گفت: مرد باید همیشه به چهار ویژگی مهم توجه داشته باشد: اول راستگویی در قول، دوم راستگویی در عمل، سوم صداقت در دوستی و چهارم راستگویی در امانتداری.
وگفت: علم حیوة دلست ونورچشم از ظلمت جهل.
هوش مصنوعی: او گفت: علم، زندگی قلب است و نور چشم از تاریکی جهل نشأت می‌گیرد.
وگفت: آفت آفت است اشتغال دنیا چون به کسی روی نهد وآفتست حسرتهای دنیا چون رو، از کسی بگرداند و عاقل آنست که هرگز فرو نیاید به چیزی که چون روی بدو نهد همه مشغولی بود و چون از کسی روی بازگرداند همه حسرت بود.
هوش مصنوعی: او گفت: دنیا به خودی خود آفت است، زیرا وقتی به کسی توجه می‌کند، او را به مشغولیاتش می‌کشاند و زمانی که از کسی روی برمی‌گرداند، حسرت‌های دنیوی به جا می‌گذارد. انسان عاقل کسی است که هرگز به اموری مشغول نشود که وقتی به آن‌ها توجه می‌کند، تمام فکر و ذهنش را پر می‌کنند و وقتی از آن‌ها روی برمی‌گرداند، فقط حسرت و افسوس برایش باقی می‌گذارد.
وگفت: وای کسی که بفروخته باشد همه چیزها بهیچ چیز و خریده باشد بهیچ چیز همه چیزها.
هوش مصنوعی: او گفت: وای بر کسی که همه چیزهایش را به هیچ چیز بفروشد و در عوض، هیچ چیز را به دست آورد.
و گفت: روزگاری در آید که زندگانی دروخوش نباشد هیچ مؤمن را مگر خویشتن را بر فتراک منافعی نبینند نعوذبالله من شر ذلک.
هوش مصنوعی: او گفت: روزی خواهد آمد که هیچ مؤمنی در زندگی خود خوشحال نخواهد بود، مگر اینکه نفعی برای خود ببیند. خدا را پناه می‌بریم از شر چنین وضعیتی.