گنجور

بخش ۷۵ - ذکر ابونصر سراج رحمةالله علیه

آن عالم عارف آن حاکم خایف آن امین زمرهٔ کبرا آن نگین حلقهٔ فقرا آن زبدهٔ امشاج شیخ وقت ابونصر سراج رحمةالله علیه امامی به حق بود و یگانهٔ مطلق و متعین و متمکن و او را طاوس الفقرا گفتندی و صفت و نعت او نه چندانست که در قلم و بیان آید و یا در عبارت و زبان گنجد و در فنون علم کامل بود و در ریاضت و معاملات شأنی عظیم داشت و در حال و قال و شرح دادن به کلمات مشایخ آیتی بود و کتاب لمع او ساخته است و اگر کسی خواهد بنگرد و از آنجا او را معلوم کند و من نیز کلمهٔ چند بگویم سری و سهل را و بسی مشایخ کبار را دیده بود و از طوس بود ماه رمضان به بغداد بود ودرمسجد شونیزیه خلوت خانهٔ بدو دادند و امامت درویشان بدومسلم داشتند تا عید جمع اصحاب را امامت کرد و اندر تراویح پنج بار قرآن ختم کرد هر شب خادم قرصی بدر خلوت خانهٔ او بردی و بدو دادی تا روز عید شد و او برفت خادم نگاه کرد آن قرصکها بر جای بود.

نقلست که شبی زمستان بود و جماعتی نشسته بودند و در معرفت سخن می‌رفت و آتش در آتشدان می‌سوخت شیخ را حالتی درآمد و رو بر آن آتش نهاد خدای را سجده آورد مریدان که آن حال مشاهده کردند جمله از بیم بگریختند چون روز دیگر بازآمدند گفتند، شیخ سوخته باشد شیخ را دیدند در محراب نشسته روی او چون ماه می‌تافت گفتند شیخا این چه حالت است که ما چنان دانستیم که جمله روی تو سوخته باشد گفت: آری کسی که بر این درگاه آب روی خود ریخته بود آتش روی او نتواند سوخت.

و گفت: آتش است در سینه و دل عاشقان مشتعل گردد و هرچه مادون الله است همه را بسوزاند و خاکستر می‌کند.

از ابن سالم شنودم که گفت: نیت بخداست و از خداست وبراه خداست و آفاتی که در نماز افتد از نیت افتد و اگرچه بسیار بود آنرا موازنه نتوان کرد بانیتی که خدا را بود بخدای بود.

و سخن اوست که گفت: مردمان در ادب بر سه قسمند یکی بر اهل دنیا که ادب به نزدیک ایشان فصاحت و بلاغت و حفظ علم و رسم و اسماء ملوک و اشعار عربست و دیگر اهل دین که ادب به نزدیک ایشان تأدیب جوارح و حفظ حدود و ترک شهوات و ریاضت نفس بود و دیگر اهل خصوص که به نزدیک ایشان ادب طهارت دل و مراعات سرو وفاء عهد ونگاهداشتن وقت است و کم نگرستن بخاطرهای پراکنده و نیکو کرداری در محل طلب و وقت حضور و مقام قرب است.

نقلست که گفت: هر جنازهٔ که بر پیش خاک من بگذارند مغفور بود تا در طوس هر جنازهٔ که آرند نخست در پیش خاک او برآرند به حکم این اشارت و آنگاه ببرند، قدس الله سره العزیز و رحمةالله علیه.

بخش ۷۴ - ذکر شیخ ابوبکر شبلی رحمةالله علیه: آن غرق بحر دولت آن برق ابر عزت آن گردن شکن مدعیان آن سرافراز منقیان آن پرتو از عالم حسی و عقلی شیخ وقت ابوبکر شبلی رحمةالله علیه ازکبار و اجله مشایخ بود و ازمعتبران و محتشمان طریقت و سید قوم و امام اهل تصوف و وحید عصر و بحال و علم ب ی همتا و نکت و اشارات و رموز و عبارات و ریاضات و کرامات او بیش از آنست که در حد حصر و احصاء آید جمله مشایخ عصر را دیده بود ودر علوم طریقت یگانه و احادیث بسی نوشته بود و شنوده و فقیه به مذهب مالک و مالکی مذهب و حجتی بود بر خلق خداء که آنچه او کرد بهمه نوعی بصفت درنیاید و آنچه او کشید در عبارت نگنجد از اول تا آخر مردانه بود و هرگز فتوری و ضعفی به حال او راه نیافت و شدت لهب شوق او بهیچ آرام نگرفت چهل قوصره از احادیث برخوانده بود و گفت: سی سال فقه و حدیث خواندم تا آفتابم از سینه برآمد پس بدرگاه آن استادان شدم که هاتوافقه الله بیایید و از علم الله چیزی بازگویید کس چیزی ندانست گفت: که نشان چیزی از چیزی بود از غیب هیچ نشان نبود عجب حدیثی بدانستم که شما در شب مدلهم ایدوما در صبح ظاهر شکر بکردیم و ولایت بدزد سپردیم تا کرد با ما آنچه کرد. بخش ۷۶ - ذکر شیخ ابوالعباس قصاب رحمةالله علیه: آن گستاخ درگاه آن مقبول الله آن کامل معرفت آن عامل مملکت آن قطب اصحاب شیخ وقت ابوالعباس قصاب رحمةالله علیه شیخ عالم و محترم مشایخ بود و صدیق وقت بود و در فتوت و مروت پادشاه و در آفات عیوب نفس دیدن اعجوبه بود و در ریاضت و کرامت و فراست و معرفت شانی عظیم داشت او را عامل مملکت گفته‌اند و پیر و سلطان عهد بود و شیخ میهنه را گفت: که اشارت و عبارت نصیب تست.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن عالم عارف آن حاکم خایف آن امین زمرهٔ کبرا آن نگین حلقهٔ فقرا آن زبدهٔ امشاج شیخ وقت ابونصر سراج رحمةالله علیه امامی به حق بود و یگانهٔ مطلق و متعین و متمکن و او را طاوس الفقرا گفتندی و صفت و نعت او نه چندانست که در قلم و بیان آید و یا در عبارت و زبان گنجد و در فنون علم کامل بود و در ریاضت و معاملات شأنی عظیم داشت و در حال و قال و شرح دادن به کلمات مشایخ آیتی بود و کتاب لمع او ساخته است و اگر کسی خواهد بنگرد و از آنجا او را معلوم کند و من نیز کلمهٔ چند بگویم سری و سهل را و بسی مشایخ کبار را دیده بود و از طوس بود ماه رمضان به بغداد بود ودرمسجد شونیزیه خلوت خانهٔ بدو دادند و امامت درویشان بدومسلم داشتند تا عید جمع اصحاب را امامت کرد و اندر تراویح پنج بار قرآن ختم کرد هر شب خادم قرصی بدر خلوت خانهٔ او بردی و بدو دادی تا روز عید شد و او برفت خادم نگاه کرد آن قرصکها بر جای بود.
هوش مصنوعی: آن دانشمند عارف، حاکمی ترسوتر از وسوسه، امینی از جمع بزرگان، نگینی در میان فقرا و برگزیده‌ای از مشایخ زمان خود به نام ابونصر سراج رحمت الله علیه بود. او امام حقیقی و یگانه‌ای بی‌نظیر، با شناخت عمیق و استواری بود و لقب طاوس فقرا به او داده بودند. او چنان بود که وصف و مدحش فراتر از کلمات و بیانات بود و در علوم مختلف آگاهی کاملی داشت. در ریاضت و معاملات نیز شأنی والا داشت و در گفتار و نوشتار در تفسیر سخنان مشایخ، نشانه‌ای از علم و فضیلت به شمار می‌رفت. کتابی دربارهٔ او نگاشته شده و هر کسی که بخواهد می‌تواند از آن آگاه شود. به یاد دارم که او در ماه رمضان در بغداد بوده و در مسجد شونیزیه اتاق خلوتی به او اختصاص داده بودند. او به درویشان امامت می‌کرد و تا عید، در نماز تراویح، پنج بار قرآن را ختم نمود. هر شب، خادم نان‌های کوچکی به او می‌آورد و به او می‌داد تا روز عید رسید و خادم متوجه شد که آن نان‌ها هنوز بر جای خود قرار دارند.
نقلست که شبی زمستان بود و جماعتی نشسته بودند و در معرفت سخن می‌رفت و آتش در آتشدان می‌سوخت شیخ را حالتی درآمد و رو بر آن آتش نهاد خدای را سجده آورد مریدان که آن حال مشاهده کردند جمله از بیم بگریختند چون روز دیگر بازآمدند گفتند، شیخ سوخته باشد شیخ را دیدند در محراب نشسته روی او چون ماه می‌تافت گفتند شیخا این چه حالت است که ما چنان دانستیم که جمله روی تو سوخته باشد گفت: آری کسی که بر این درگاه آب روی خود ریخته بود آتش روی او نتواند سوخت.
هوش مصنوعی: روزی در زمستان، گروهی نشسته بودند و در مورد معرفت صحبت می‌کردند، در حالی که آتش در آتشدان روشن بود. ناگهان شیخ حالتی به او دست داد و به طرف آتش رفت و در برابر خدا سجده کرد. مریدان که این صحنه را مشاهده کردند، به شدت ترسیدند و از آنجا فرار کردند. روز بعد وقتی به اجتماع برگشتند، گفتند که احتمالاً شیخ در آتش سوخته است. اما وقتی او را دیدند که در محراب نشسته و چهره‌اش مانند ماه می‌درخشد، شگفت‌زده شدند. به او گفتند: "ای شیخ، این چه حالتی است که ما فکر کردیم چهره‌ات سوخته است؟" شیخ پاسخ داد: "بله، کسی که آب روی خود را در درگاه خدا ریخته باشد، آتش روی او را نمی‌سوزاند."
و گفت: آتش است در سینه و دل عاشقان مشتعل گردد و هرچه مادون الله است همه را بسوزاند و خاکستر می‌کند.
هوش مصنوعی: او گفت که شعله‌ای در دل عاشقان وجود دارد که به شدت شعله‌ور می‌شود و هر چیزی که کمتر از خداوند باشد را می‌سوزاند و به خاکستر تبدیل می‌کند.
از ابن سالم شنودم که گفت: نیت بخداست و از خداست وبراه خداست و آفاتی که در نماز افتد از نیت افتد و اگرچه بسیار بود آنرا موازنه نتوان کرد بانیتی که خدا را بود بخدای بود.
هوش مصنوعی: از ابن سالم نقل شده است که گفت: نیت باید برای خدا باشد و در حقیقت از خدا ناشی می‌شود و به سوی خدا هدایت می‌کند. مشکلات و آسیب‌هایی که در نماز پیش می‌آید ناشی از نیت است و هرچقدر هم که این مشکلات زیاد باشند، نمی‌توان آنها را با نیتی که برای خدا خالص است، مقایسه کرد.
و سخن اوست که گفت: مردمان در ادب بر سه قسمند یکی بر اهل دنیا که ادب به نزدیک ایشان فصاحت و بلاغت و حفظ علم و رسم و اسماء ملوک و اشعار عربست و دیگر اهل دین که ادب به نزدیک ایشان تأدیب جوارح و حفظ حدود و ترک شهوات و ریاضت نفس بود و دیگر اهل خصوص که به نزدیک ایشان ادب طهارت دل و مراعات سرو وفاء عهد ونگاهداشتن وقت است و کم نگرستن بخاطرهای پراکنده و نیکو کرداری در محل طلب و وقت حضور و مقام قرب است.
هوش مصنوعی: در فرهنگ و آداب اجتماعی، انسان‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کنند: اول کسانی که به دنیا و ظواهر آن می‌پردازند، که در نظرشان ادب شامل سخنوری، بلاغت، و آشنایی با علوم و اشعار عربی است. دوم، افرادی که به دین اهمیت می‌دهند و برای آن‌ها ادب به معنای پرهیز از گناهان، رعایت حدود و تربیت نفس است. سوم، کسانی که به مسائل درونی و معنوی توجه دارند و ادب برای آن‌ها به معنای پاکی دل، پایبندی به عهد و پیمان، حفظ زمان و تمرکز بر نکات مهم و رفتار نیکو در زمان‌های مناسب است.
نقلست که گفت: هر جنازهٔ که بر پیش خاک من بگذارند مغفور بود تا در طوس هر جنازهٔ که آرند نخست در پیش خاک او برآرند به حکم این اشارت و آنگاه ببرند، قدس الله سره العزیز و رحمةالله علیه.
هوش مصنوعی: نقل شده است که او گفته است: هر جسدی که بر مزار من بگذارند، مورد بخشش قرار می‌گیرد. تا وقتی که در طوس، هر جسدی که بیاورند، ابتدا بر مزار او قرار می‌دهند و سپس به مکان دیگر می‌برند. خداوند او را رحمت کند.

حاشیه ها

1397/03/30 19:05
احمد

سلام حیف شد تو گنجور تا این قسمت خوندم و اشتباه تیپی و ... زیاد دیدم کاش زودتر متوجه میشدم اصلاحیه میذاشتم