گنجور

بخش ۶۷ - ذکر ابوعلی جوزجانی قدس الله روحه العزیز

آن عمده اولیاء آن زبدهٔ اصفیاء آن مقبول بامانت آن مخصوص به کرامت آن شیخ پنهانی ابوعلی جوزجانی رحمةالله علیه از کبار مشایخ و از جوانمردان طریقت بود و در مجاهده به کمال و او را تصانیف است در معاملات معتبر ومشهور و کلماتی مقبول و مذکور و مرید حکیم ترمدی بود و سخن اوست که قرارگاه خلق میدان غفلت است واعتماد ایشان بر ظن و تهمت و به نزدیک ایشان چنان است که کردار ایشان بر حقیقت است و سخن‌شان بر اسرار و مکاشفات.

و گفت: سه چیز از عقد توحید است خوف و رجا و محبت زیادتی خوف از ترک گناه است به سبب وعید دیدن و زیادتی رجا از عمل صالح بود به سبب وعده دیدن وزیادتی محبت از بسیاری ذکر بود به سبب منت دیدن پس خایف هیچ نیاساید از هرب وراجی هیچ نیاساید از طلب ومحب هیچ نیاساید از طرب بذکر محبوب پس خوف ناری منور است و رجانوری منور ومحبت نورالانوار است.

و گفت: از علامت سعادت آن بود که بر بنده طاعت آسان بود گزاردن و موافقت کردن سنت در افعال بر اودشوار نبود و محب اهل صلاح بود و با برادران نیکوخوی بود ودر راه خلق چیزی بدل تواند کرد و به کار مسلمانان قیام تواند کرد و مراعات اوقات خویش تواند کردن.

و گفت: بدبخت کسی است که معاصی ظاهر گرداند که بروی فراموش گردانیده است.

و گفت: ولی آن بود که از حال خود فانی بود و به مشاهدهٔ حق باقی بود و حق تعالی متولی اعمال او بود و او را به خود هیچ اختیار نبود و با غیرش قرار نبود.

و گفت: عارف آنست که جمله دل خویش به مولی داده باشد و تن به خلق.

و گفت: گمان نیکو بردن به خدای غایت معرفت بود به حق وگمان بد بردن به نفش اصل معرفت بود به نفس.

و گفت: ه رکه ملازمت کند بر درگاه مولی بعد از لزوم چه بود به جز از درگشادن و هرکه صبر کند بر خدای بعد از صبر چه بودجز وصول بحق.

و گفت: صاحب استقامت باش نه صاحب کرامت که نفس تو کرامت خواهد وخدای استقامت.

و گفت: رضا سرای عبودیت است و صبر دروی و تفویض خانهٔ وی و مرگ بر در است و فراغت در سرای و راحت در خانه.

و گفت: بخل سه حرف است باء آن بلاست وحاء آن خسران ولام آن لوم است پس بخیلی بلائی است بر نفس خویش وخاسری است در نفاق خویش و ملومی است در بخل خویش، رحمةالله علیه.

بخش ۶۶ - ذکر عبدالله مغربی قدس الله روحه العزیز: آن شیخ ملت آن قطب دولت آن زین اصحاب آن رکن ارباب آن صبح مشرق یثربی عبدالله مغربی رحمةالله علیه استاد مشایخ بود و از قدماء کبار و استاد اولیا و اعتماد اصفیا بود و خوب ولایتی داشت ودر تربیت کردن مرید آیتی بود و حرمت اودر دلها بسیار است وخطر بیشمار در توکل و تجرید ظاهر و باطن کسی را قدم او نبود و این در ابراهیم که ازو خاسته‌اند خود شرح دهندهٔ کمال او بس‌اند یکی ابراهیم شیبان ودوم ابراهیم خواص رحمهما الله و او پیر این هردو بوده است واو را کلماتی رفیع است و عمر او صد و بیست سال بود و کارهاء او عجیب بود هیچ چیزی که دست آدمی بدان رسیده بودی نخوردی مگر بیخ گیاه که آن خوردی و مریدان او هرجا که بیخ گیاه یافتندی پیش او بردندی تا بقدر حاجت بکار بردی و ازین جنس عادت کرده بود و پیوسته سفر کردی و یاران باوی بودندی ودایم احرام داشتی و چون از احرام بیرون آمدی باز احرام گرفتی و هرگز جامهٔ او شوخگن نشدی و موی اونبالیدی. بخش ۶۸ - ذکر ابوبکر کتانی قدس الله روحه العزیز: آن صاحب مقام استقامت آن عالی همت امامت آن شمع عالم توفیق آن رکن کعبه تحقیق آن قبله روحانی شیخ ابوبکر کتانی رحمةالله علیه شیخ مکه بود و پیرزمانه بودو درورع و تقوی و زهد و معرفت یگانه بود و از کبار مشایخ حجاز بود و در طریقت صاحب تصنیف و صاحب تمکین و در ولایت صاحب مقام و در فراست صاحب عمل و درمجاهدت و ریاضت سخت بزرگوار و در انواع علوم کامل خاصه در علم حقایق و معرفت صحبت جنید و ابوسعید خراز ونوری یافته بود و او را چراغ حرم گفتند و در مکه مجاور بود تا وقت وفات و اول شب تا آخر نمازکردی و قرآن ختم کردی و درطواف دوازده هزار ختم قرآن کرده بود و سی سال درحرم بزیر ناودان نشسته بود که درین سی سال در شبانروزی یکبار طهارت تازه کردی و درین مدت خواب نکرد و درابتدا دستوری از مادر خواست که به حج رود گفت: چون دربادیه شدم حالتی در من پدید آمد که موجب غسل بود با خود گفتم مگر شرط نیامده‌ام بازگشتم چون به درخانه رسیدم مادر در پس درنشسته بود بانتظار من گفتم ای مادر نه اجازت داده بودی گفت: بلی اما خانه را بی‌تو نمی‌توانستم دید تا تو رفتهٔ این جا نشسته‌ام ونیت کرده بودم تا بازنیائی برنخیزم پس چون مادر وفات کرد روی در بادیه نهاد.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن عمده اولیاء آن زبدهٔ اصفیاء آن مقبول بامانت آن مخصوص به کرامت آن شیخ پنهانی ابوعلی جوزجانی رحمةالله علیه از کبار مشایخ و از جوانمردان طریقت بود و در مجاهده به کمال و او را تصانیف است در معاملات معتبر ومشهور و کلماتی مقبول و مذکور و مرید حکیم ترمدی بود و سخن اوست که قرارگاه خلق میدان غفلت است واعتماد ایشان بر ظن و تهمت و به نزدیک ایشان چنان است که کردار ایشان بر حقیقت است و سخن‌شان بر اسرار و مکاشفات.
هوش مصنوعی: ابوعلی جوزجانی، یکی از بزرگترین شخصیت‌ها و علمای طریقت است که در اصفهان به عنوان یک ولی و ولی‌الله شناخته می‌شود. او از مشایخ مهم و جوانمردان در این مسیر بود و در مجاهده و تلاش روحانی به کمال رسیده است. آثار او در زمینه معاملات معتبر و مشهور است و کلماتش نیز به‌طور ویژه مورد توجه قرار گرفته‌اند. او مرید حکیم ترمدی بود و نظراتش به این صورت است که انسان‌ها معمولاً در غفلت به سر می‌برند و به ظن و تهمت اعتماد می‌کنند. در نزد او، اعمال انسان‌ها بیشتر بر اساس حقیقت است و گفته‌هایشان در ارتباط با اسرار و کشفیات معنوی است.
و گفت: سه چیز از عقد توحید است خوف و رجا و محبت زیادتی خوف از ترک گناه است به سبب وعید دیدن و زیادتی رجا از عمل صالح بود به سبب وعده دیدن وزیادتی محبت از بسیاری ذکر بود به سبب منت دیدن پس خایف هیچ نیاساید از هرب وراجی هیچ نیاساید از طلب ومحب هیچ نیاساید از طرب بذکر محبوب پس خوف ناری منور است و رجانوری منور ومحبت نورالانوار است.
هوش مصنوعی: او گفت: سه چیز از ارکان توحید هستند: ترس، امید و محبت. ترس بیشتر ناشی از ترک گناه است چون انسان وعده عذاب را می‌بیند و امید بیشتر از عمل صالح ناشی می‌شود به دلیل وعده‌های الهی. محبت نیز از ذکر زیاد به وجود می‌آید، زیرا انسان نعمت‌های الهی را درک می‌کند. بنابراین، کسی که از ترس می‌لرزد، نباید از تلاش برای طلب خیر ناامید شود و کسی که محبت دارد، هرگز نباید از شادی در یاد محبوب خسته شود. ترس، نوری است که روشن می‌کند، امید نوری است که روشنی می‌بخشد و محبت، بزرگترین نورهاست.
و گفت: از علامت سعادت آن بود که بر بنده طاعت آسان بود گزاردن و موافقت کردن سنت در افعال بر اودشوار نبود و محب اهل صلاح بود و با برادران نیکوخوی بود ودر راه خلق چیزی بدل تواند کرد و به کار مسلمانان قیام تواند کرد و مراعات اوقات خویش تواند کردن.
هوش مصنوعی: او گفت: نشانه سعادت این است که برای شخص آسان است که فرمانبرداری کند و بر اساس سنت عمل کند و این کار برای او سخت نیست. او محب کسانی است که در مسیر درست هستند و با برادران نیکوکار خود است. او می‌تواند در بهبود وضعیت مردم تأثیر بگذارد و به کارهای مسلمانان کمک کند و نیز به مدیریت زمان خود توجه کند.
و گفت: بدبخت کسی است که معاصی ظاهر گرداند که بروی فراموش گردانیده است.
هوش مصنوعی: و او گفت: بدبخت کسی است که گناهانش را به نمایش بگذارد در حالی که خداوند آن‌ها را از یادش برده است.
و گفت: ولی آن بود که از حال خود فانی بود و به مشاهدهٔ حق باقی بود و حق تعالی متولی اعمال او بود و او را به خود هیچ اختیار نبود و با غیرش قرار نبود.
هوش مصنوعی: او گفت: اما حال او به گونه‌ای بود که خود را فراموش کرده و فقط در دیدار و مشاهدهٔ حقیقت باقی مانده بود. خداوند بر اعمال او نظارت داشت و او هیچ اختیار و ارادهای از خود نداشت و هیچ ارتباطی با غیر خدا نداشت.
و گفت: عارف آنست که جمله دل خویش به مولی داده باشد و تن به خلق.
هوش مصنوعی: او گفت: عارف کسی است که تمام دل خود را به خداوند سپرده و جسمش را به مردم واگذار کرده است.
و گفت: گمان نیکو بردن به خدای غایت معرفت بود به حق وگمان بد بردن به نفش اصل معرفت بود به نفس.
هوش مصنوعی: او گفت: داشتن گمان خوب نسبت به خداوند نشانه‌ای از بالاترین کمال معرفت است، و داشتن گمان بد نسبت به ذات خود، نشانه‌ای از ضعف در شناخت نفس است.
و گفت: ه رکه ملازمت کند بر درگاه مولی بعد از لزوم چه بود به جز از درگشادن و هرکه صبر کند بر خدای بعد از صبر چه بودجز وصول بحق.
هوش مصنوعی: و گفت: هر کسی که در درگاه خداوند خدمت کند، بعد از واجب بودن چه چیزی جز بازکردن در برای او وجود دارد؟ و هر کسی که بر خدا صبر کند، بعد از صبر چه چیزی جز رسیدن به حقیقت دارد؟
و گفت: صاحب استقامت باش نه صاحب کرامت که نفس تو کرامت خواهد وخدای استقامت.
هوش مصنوعی: او گفت: انسان باید استقامت داشته باشد، نه اینکه به خواست‌های نفسش توجه کند، زیرا نفس خود به دنبال کرامت خواهد بود و تنها خداوند است که به انسان استقامت می‌دهد.
و گفت: رضا سرای عبودیت است و صبر دروی و تفویض خانهٔ وی و مرگ بر در است و فراغت در سرای و راحت در خانه.
هوش مصنوعی: او گفت: رضا، محل بندگی و عبادت است و صبر و تسلیم در آنجا وجود دارد. مرگ در آستانه این مکان قرار دارد و در آنجا آرامش و راحتی برای انسان فراهم است.
و گفت: بخل سه حرف است باء آن بلاست وحاء آن خسران ولام آن لوم است پس بخیلی بلائی است بر نفس خویش وخاسری است در نفاق خویش و ملومی است در بخل خویش، رحمةالله علیه.
هوش مصنوعی: او گفت: بخل دارای سه حرف است. حرف اول آن «ب» است که به معنای بلاست، حرف دوم «ح» است که به معنی خسران می‌باشد و حرف سوم «ل» است که به معنی سرزنش و لوم است. بنابراین، بخیل بودن نوعی بلا برای نفس خود است، موجب ضرر و خسران در نفاق او می‌باشد و همچنین به معنی سرزنش در بخیل بودن است. رحمت خدا بر او باد.