گنجور

بخش ۵۲ - ذکر ابویعقوب النهرجوری قدس الله روحه العزیز

آن مشرف رقم فضیلت آن مقرب حرم وسیلت آن منور جمال آن معطر وصال آن شاهد مقامات مشهوری ابویعقوب اسحاق النهرجوری رحمةالله علیه از کبار مشایخ بود و لطفی عظیم داشت و به خدمت و ادب مخصوص بود و مقبول اصحاب و سوزی بغایت داشت و مجاهده سخت و مراقبتی بر کمال و کلماتی پسندیده و گفته‌اند که هیچ پیر از مشایخ ازو نورانی تر نبود و صحبت عمر بن عثمان مکی و جنید یافته و مجاور حرم بود و آنجا وفات یافت.

نقلست که یک ساعت از عبادت و مجاهده فارغ نبودی و یکدم خوش دل نبودی پس درمناجات بنالیدی با حق تعالی بسرش ندا کردند که یا با یعقوب تو بندهٔ و بنده را با راحت چه کار.

نقلست که یکی او را گفت: در دل خود سختی می‌یابم و با فلان کس مشورت کردم مرا روزه فرمود چنان کردم زائل نشد و با فلان گفتم سفر فرمود کردم زائل نشد او گفت: ایشان خطا کردند طریق تو آنست که در آن ساعت که خلق بخسبند به ملتزم روی و تضرع و زاری کنی و بگوئی خداوند در کار خود متحریم مرا دست حیرآن مرد گفت: چنان کردم زائل شد.

نقلست که یکی او را گفت: نماز می‌کنم و حلاوت آن در دل نمی‌یابم گفت: چون طلب دل در نماز کنی حلاوت نماز نیابی چنانکه در مثل گفته‌اند که اگر خر را در پای عقبه جودهی عقبه را قطع نتواند کرد.

وگفت: مردی یک چشم رادیدم در طواف که می‌گفت: اعوذبک منک پناه می‌جویم از تو بتو گفتند این چه دعا است گفت: روزی نظری کردم به یکی که در نظرم خوش آمد طپانچه از هوادرآمد و برین یک چشم من زد که بدو نگریسته بودم آوازی شنیدم که نگرستنی طپانچهٔ اگر زیادت دیدی زیادت کردیمی و اگر نگری خوری.

و گفت: دنیا دریا است کنارهٔ او آخرت است و کشتی او تقوی و مردمان همه مسافر.

و گفت: هر کرا سپری به طعام بود همیشه گرسنه بود و هر کرا توانگری به مال بود همیشه درویش بود و هر که در حاجت خود قصد خلق کند همیشه محروم بود و هر که در کار خود یاری از خدای نخواهد همیشه مخذول بود.

و گفت: زوال نیست نعمتی را که شکر کنی و پایداری نیست آن را چون کفران آری در نعمت.

و گفت: چون بندهٔ به کمال رسد از حقیقت یقین بلا به نزدیک او نعمت گردد و رجا مصیبت.

و گفت: اصل سیاست کم خوردن است و کم خفتن و کم گفتن و ترک شهوات.

و گفت: چون بنده از خود فانی شود بحق باقی شود چنانکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم درین مقام از خود فانی به حق باقی گشت لاجرم بهیچ نامش نخواند الا بعبد فاوحی الی عبده ما اوحی.

و گفت: هر که در عبودیت استعمال علم رضا نکند وعبودیت در فنا و بقاء او صحبت نکند او مدعی و کذابست.

و گفت: شادی در سه خصلت است یکی شادی به طاعت داشتن خدای را ودیگر شادی است نزدیک بودن به خدای و دور بودن از خلق و سوم شادی است یاد کردن خدای را و یاد کردن خلق را فراوش کردن و نشان آنکه شادی است به خدای سه چیز است یکی آنکه همیشه در طاعت داشتن بود دوم دور باشد از دنیا و اهل دنیا سوم بایست خلق ازو بیفتد هیچ چیز یاد نکند با خدای مگر آنچه خدای را باشد.

و گفت: فاضلترین کارها آن باشد که به علم پیوسته باشد.

و گفت: عارفترین به خدای آن بود که متحیرتر بود در خدای تعالی.

و گفت: عارف به حق نرسد مگردل بریده گرداند از سه چیز علم و عمل و خلوت یعنی درین هر سه از هر سه بریده باشد.

یکی از او پرسید که عارف بهیچ چیز تأسف نخورد جز به خدای گفت: عارف خود چیز نه‌بیند جز خدای تابروی تاسف خورد گفت: به کدام چشم نگرد گفت: بچشم فنا و زوال.

و گفت: مشاهدهٔ ارواح تحقیق است و مشاهدهٔ قلوب تحقیق.

و گفت: جمع عین حق است آنکه جمله اشیاء بدو قائم بود و تفرقه صفت حق است از باطل یعنی هرچه دون حق است باطل است به نسبت با حق و هر صفت که باطل کند حق را آن تفرقه بود.

و گفت: جمع آنست که تعلیم داد آدم را علیه السلام از اسماء و تفرقه آنست که از آن علم پراکنده شد و منتشر گشت در باب او.

و گفت: ارزاق متوکلان بر خداوند است می‌رسد به علم خدای برایشان و برایشان می‌رود بی‌شغلی و رنجی و غیر ایشان همه روز در طلب آن مشغول و رنج کش.

و گفت متوکل بحقیقت آنست که رن جو مؤنت خود از خلق برگرفته است نه کسی را شکایت کند و از آنچه بدو رسد و نه ذم کند کسی را که منع کنندش از جهت آنکه نه‌بیند منع و عطا جز از خدای تعالی.

و گفت: حقیت توکل ابراهیم خلیل را بود که جبرئیل علیهماالسلام گفت: هیچ حاجت هست گفت: بتونه زیرا که از نفس غایب بود بخدای تعالی تا با خدای هیچ چیز دیگر ندید.

و گفت: اهل توکل رادر حقایق توکل اوقاتی است در غلبات که اگردر آن اوقات بر آتش بروند خیر ندارند از آن و اگر ایشان را در آن حالت در آتش اندازند هیچ مضرت بر ایشان نرسد و اگر تیرها بدیشان اندازند و ایشان را مجروح گردانند الم نیابند از آن رو وقت بود که اگر پشهٔ ایشان را بگزد بترسند و باندک حرکتی از جای بروند.

و گفتند طریق بخدای چگونه است گفت: دور بودن از جهال و صحبت داشتن با علما و استعمال کردن علم ودایم بر ذکر بودن.

پرسیدند از تصوف گفت: اول تلک امه قدخلت لها ما کسبت پس به آخر زفرات قلوبست بودایع حضور آنجا که همه را خطاب کرده است حق و آن همه در صورت ذرات بوده است تا خبر داده است کما قال عزو جل الست بربکم قالوا بلی رحمةالله علیه.

بخش ۵۱ - ذکر یوسف اسباط قدس الله روحه العزیز: آن مجاهد مردان مرد آن مبارز میدان درد آن خو کرده تقوی آن پرورده معنی آن مخلص محتاط یوسف اسباط رحمةالله علیه از زهاد و عباد این قوم بود و در تابعین بزهد او کس نبود و در مراقبه و محاسبه کمالی داشت و معرفت و حالت خود پنهان داشتی و ریاضت کردی و از دنیا انقطاع کلی داشت وکلماتی شافی دارد و بسیار مشایخ کبار دیده بود. بخش ۵۳ - ذکر سمنون محب قدس الله روحه العزیز: آن بی‌خوف همه حب آن بی‌عقل همه لب آن پروانه شمع جمال آن آشفتهٔ صبح وصال آن ساکن مضطرب محبوب حق سمنون محب رحمة الله علیه در شان خویش یگانه بود و مقبول اهل زمانه بود والطف المشایخ و اشارات غریب و رموزی عجیب داشت و در محبت آیتی بود و جمله اکابر به بزرگی او اقرار داشتند و او را از فتوت و مروت سمنون المحب خواندندی و او را سمنون الکذاب خواندی صحبت سری یافته بود و از اقران جنید بود و او را در محبت مذهبی خاص است و او تقدیم محبت کرده است بر معرفت و بیشتر مشایخ معرفت را بر محبت تقدیم داشته‌اند و می‌گوید که محبت اصل و قاعدهٔ راه است بخدای و احوال و مقامات همه به نسبت به محبت بازی‌اند و در محلی که طالب را شناسند زوال بدان روا باشد در محل محبت بهیچ حال روا نباشد مادام که ذات او موجود بود.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن مشرف رقم فضیلت آن مقرب حرم وسیلت آن منور جمال آن معطر وصال آن شاهد مقامات مشهوری ابویعقوب اسحاق النهرجوری رحمةالله علیه از کبار مشایخ بود و لطفی عظیم داشت و به خدمت و ادب مخصوص بود و مقبول اصحاب و سوزی بغایت داشت و مجاهده سخت و مراقبتی بر کمال و کلماتی پسندیده و گفته‌اند که هیچ پیر از مشایخ ازو نورانی تر نبود و صحبت عمر بن عثمان مکی و جنید یافته و مجاور حرم بود و آنجا وفات یافت.
هوش مصنوعی: شخصی به نام ابویعقوب اسحاق النهرجوری رحمةالله علیه وجود داشت که از بزرگ‌ترین مشایخ و استادان بود. او دارای فضایل و لطف زیادی بود و به خدمت و ادب اهمیت ویژه‌ای می‌داد. او بین دوستدارانش بسیار محبوب بود و به شدت روحیه بلند و سوزش داشت. همچنین مجاهدت و مراقبت زیادی در تلاش برای کمال داشت و سخنان پسندیده‌ای نیز بیان می‌کرد. گفته شده که هیچ یک از مشایخ به نورانیتی که او داشت، نبود. او با عمر بن عثمان مکی و جنید نیز ارتباط داشت و در نزدیکی حرم زندگی می‌کرد تا آنکه در همان‌جا فوت کرد.
نقلست که یک ساعت از عبادت و مجاهده فارغ نبودی و یکدم خوش دل نبودی پس درمناجات بنالیدی با حق تعالی بسرش ندا کردند که یا با یعقوب تو بندهٔ و بنده را با راحت چه کار.
هوش مصنوعی: نقل شده است که حتی یک ساعت از عبادت و تلاش خسته نبودی و هیچ زمانی آرامش نداشتی. بنابراین در هنگام درخواست و مناجات، با خداوند به ناله و زاری پرداختی. در این لحظه صدایی به تو رسید که می‌گفت: "ای یعقوب، تو بنده من هستی، پس چرا بنده من را با سختی و زحمت می‌سنجد؟"
نقلست که یکی او را گفت: در دل خود سختی می‌یابم و با فلان کس مشورت کردم مرا روزه فرمود چنان کردم زائل نشد و با فلان گفتم سفر فرمود کردم زائل نشد او گفت: ایشان خطا کردند طریق تو آنست که در آن ساعت که خلق بخسبند به ملتزم روی و تضرع و زاری کنی و بگوئی خداوند در کار خود متحریم مرا دست حیرآن مرد گفت: چنان کردم زائل شد.
هوش مصنوعی: نقل شده است که فردی به او گفت: در دل خود احساس سختی می‌کنم و با فلانی مشورت کردم که روزه بگیرم، اما فایده‌ای نداشت. سپس با فرد دیگری مشورت کردم و او هم گفت باید سفر کنم، اما باز هم مشکلم حل نشد. آن شخص گفت: آنها اشتباه کردند و راه تو این است که در ساعتی که دیگران خواب هستند، به درگاه خداوند بیفتی و با زاری و تضرع دعا کنی و بگویی: "خدای من، در کار خود مرا درنگ نکن." او گفت: من این کار را کردم و مشکل من برطرف شد.
نقلست که یکی او را گفت: نماز می‌کنم و حلاوت آن در دل نمی‌یابم گفت: چون طلب دل در نماز کنی حلاوت نماز نیابی چنانکه در مثل گفته‌اند که اگر خر را در پای عقبه جودهی عقبه را قطع نتواند کرد.
هوش مصنوعی: نقل شده است که فردی به دیگری گفت: در نماز به من احساس خوشی و لذت نمی‌رسد. او در پاسخ گفت: وقتی که در نماز فقط به دنبال لذت و خوشی باشی، آن را پیدا نخواهی کرد. مانند مثل معروفی که می‌گوید: اگر بار سنگینی به پشت الاغی بگذاری، آن نمی‌تواند از شیب تند پایین بیاید.
وگفت: مردی یک چشم رادیدم در طواف که می‌گفت: اعوذبک منک پناه می‌جویم از تو بتو گفتند این چه دعا است گفت: روزی نظری کردم به یکی که در نظرم خوش آمد طپانچه از هوادرآمد و برین یک چشم من زد که بدو نگریسته بودم آوازی شنیدم که نگرستنی طپانچهٔ اگر زیادت دیدی زیادت کردیمی و اگر نگری خوری.
هوش مصنوعی: مردی را دیدم که تنها یک چشم داشت و در حال طواف، دعایی عجیب می‌کرد. او می‌گفت: «از تو به خدا پناه می‌برم». وقتی از او پرسیدند که این چه دعایی است، پاسخ داد: «روزی به کسی نگاه کردم که خوشم آمد و ناگهان از دور طپانچه‌ای به سمت من پرتاب شد. به خاطر این نگاه، این یک چشم من آسیب دید. صدایی شنیدم که می‌گفت: اگر خیلی نگاه کنی، بدتر می‌شود و اگر همچنان به او نگاه کنی، آسیب می‌بینی».
و گفت: دنیا دریا است کنارهٔ او آخرت است و کشتی او تقوی و مردمان همه مسافر.
هوش مصنوعی: او گفت که دنیا مانند دریا است و ساحل آن، آخرت است. کشتی در این دریا تقوا است و همه مردم مسافران هستند.
و گفت: هر کرا سپری به طعام بود همیشه گرسنه بود و هر کرا توانگری به مال بود همیشه درویش بود و هر که در حاجت خود قصد خلق کند همیشه محروم بود و هر که در کار خود یاری از خدای نخواهد همیشه مخذول بود.
هوش مصنوعی: او گفت: کسی که برای تأمین غذا به سپر نیاز داشته باشد، همیشه گرسنه خواهد ماند و کسی که به ثروت وابسته است، همیشه فقیر خواهد بود. هر کس که برای برآورده شدن نیازهایش به دیگران متکی باشد، همیشه ناامید خواهد شد و هر کسی که در کارهایش از خداوند یاری نطلبد، همیشه مورد بی‌مهری واقع خواهد شد.
و گفت: زوال نیست نعمتی را که شکر کنی و پایداری نیست آن را چون کفران آری در نعمت.
هوش مصنوعی: او گفت: نعمتی که شکرش را به جا می‌آوری هرگز زوال نخواهد یافت و اگر به نعمت‌ها کفر بورزی، آن‌ها پایدار نخواهند بود.
و گفت: چون بندهٔ به کمال رسد از حقیقت یقین بلا به نزدیک او نعمت گردد و رجا مصیبت.
هوش مصنوعی: او گفت: وقتی که بنده به نهایت کمال برسد و حقیقت یقین را درک کند، بلاها به نعمت تبدیل می‌شوند و نیک‌خواهی به مصیبت.
و گفت: اصل سیاست کم خوردن است و کم خفتن و کم گفتن و ترک شهوات.
هوش مصنوعی: او بیان کرد که اساس موفقیت در زندگی، کمتر خوردن، کمتر خوابیدن، کمتر صحبت کردن و دوری از تمایلات و هوس‌ها است.
و گفت: چون بنده از خود فانی شود بحق باقی شود چنانکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم درین مقام از خود فانی به حق باقی گشت لاجرم بهیچ نامش نخواند الا بعبد فاوحی الی عبده ما اوحی.
هوش مصنوعی: او گفت: وقتی که انسان از خود غفلت کند و به حق بپردازد، به حقیقت در می‌یابد که وجودش در حقیقت وابسته به خداوند است. مانند پیغمبر که در این حالت از خود گذشت و به حق پیوست، به همین خاطر هیچ نامی جز «بنده» بر او گذاشته نشد و به بنده‌اش وحی فرستاده شد.
و گفت: هر که در عبودیت استعمال علم رضا نکند وعبودیت در فنا و بقاء او صحبت نکند او مدعی و کذابست.
هوش مصنوعی: او گفت: هر کسی که در عبادت و بندگی خود از علم رضا بهره نگیرد و در حالت فنا و بقای خود در بندگی صحبت نکند، در واقع ادعای بزرگی می‌کند و دروغگوست.
و گفت: شادی در سه خصلت است یکی شادی به طاعت داشتن خدای را ودیگر شادی است نزدیک بودن به خدای و دور بودن از خلق و سوم شادی است یاد کردن خدای را و یاد کردن خلق را فراوش کردن و نشان آنکه شادی است به خدای سه چیز است یکی آنکه همیشه در طاعت داشتن بود دوم دور باشد از دنیا و اهل دنیا سوم بایست خلق ازو بیفتد هیچ چیز یاد نکند با خدای مگر آنچه خدای را باشد.
هوش مصنوعی: شادی در سه ویژگی وجود دارد: اول اینکه شادی حاصل انجام عبادت و اطاعت از خداست؛ دوم نزدیک بودن به خدا و دور بودن از مردم؛ و سوم یادآوری خدا و فراموش کردن یاد خلق. نشانه‌های شادی به خدا شامل سه مورد است: اول اینکه همیشه در حال اطاعت از او باشیم؛ دوم اینکه از دنیا و اهل آن فاصله بگیریم؛ و سوم اینکه مردم از یاد ما بروند و تنها چیزی که به یاد می‌آوریم، خدا باشد.
و گفت: فاضلترین کارها آن باشد که به علم پیوسته باشد.
هوش مصنوعی: او گفت: بهترین و ارزشمندترین کارها آن است که با علم و دانش مرتبط باشد.
و گفت: عارفترین به خدای آن بود که متحیرتر بود در خدای تعالی.
هوش مصنوعی: او گفت: کسی که بیشتر از همه به خدا آگاه است، همان کسی است که بیشتر در مواجهه با عظمت خدا دچار حیرت و شگفتی می‌شود.
و گفت: عارف به حق نرسد مگردل بریده گرداند از سه چیز علم و عمل و خلوت یعنی درین هر سه از هر سه بریده باشد.
هوش مصنوعی: و گفت: عارف به حقیقت نمی‌تواند برسد مگر اینکه از سه چیز دل بشکند: علم، عمل و خلوت. یعنی در هر سه مورد باید از سه چیز جدا باشد.
یکی از او پرسید که عارف بهیچ چیز تأسف نخورد جز به خدای گفت: عارف خود چیز نه‌بیند جز خدای تابروی تاسف خورد گفت: به کدام چشم نگرد گفت: بچشم فنا و زوال.
هوش مصنوعی: یکی از افراد از عارف پرسید که آیا او به چیزی تأسف خورده است یا نه. عارف پاسخ داد که او به هیچ چیز جز خدا تأسف نمی‌خورد. او توضیح داد که عارف چیزی جز خدا نمی‌بیند و نمی‌تواند به چیزی دیگر تأسف بورزد. سپس ادامه داد که با کدام چشم باید به چیزها نگاه کرد و گفت که باید با چشم فنا و زوال به آن‌ها نگاه کرد.
و گفت: مشاهدهٔ ارواح تحقیق است و مشاهدهٔ قلوب تحقیق.
هوش مصنوعی: او گفت که دیدن ارواح یک نوع تحقیق است و دیدن دل‌ها نیز نوعی دیگر از تحقیق به شمار می‌آید.
و گفت: جمع عین حق است آنکه جمله اشیاء بدو قائم بود و تفرقه صفت حق است از باطل یعنی هرچه دون حق است باطل است به نسبت با حق و هر صفت که باطل کند حق را آن تفرقه بود.
هوش مصنوعی: او گفت: "جمع" به معنای حقیقت است زیرا همه اشیاء به آن وابسته هستند. در مقابل، تفرقه به معنای ویژگی حق است که از باطل جدا می‌شود. به عبارت دیگر، هر چیزی که پایین‌تر از حقیقت قرار دارد، نسبت به حق باطل است و هر ویژگی که حق را باطل کند، به نوعی تفرقه محسوب می‌شود.
و گفت: جمع آنست که تعلیم داد آدم را علیه السلام از اسماء و تفرقه آنست که از آن علم پراکنده شد و منتشر گشت در باب او.
هوش مصنوعی: ایشان بیان کردند که در نهایت، آموزش و تعلیماتی که به آدم علیه‌السلام داده شده، به جمع‌آوری و معرفی نام‌ها مربوط است، و این دانش به گونه‌ای گسترش یافته و در مورد او منتشر شده است.
و گفت: ارزاق متوکلان بر خداوند است می‌رسد به علم خدای برایشان و برایشان می‌رود بی‌شغلی و رنجی و غیر ایشان همه روز در طلب آن مشغول و رنج کش.
هوش مصنوعی: او بیان کرد که روزی و نیازهای متوکلان بر خداوند است و این موضوع به علم خداوند مربوط می‌شود. برای آنان روزی با سهولت و بدون زحمت فراهم می‌شود، در حالی که سایر مردم هر روز در تلاش و زحمت برای تأمین نیازهای خود هستند.
و گفت متوکل بحقیقت آنست که رن جو مؤنت خود از خلق برگرفته است نه کسی را شکایت کند و از آنچه بدو رسد و نه ذم کند کسی را که منع کنندش از جهت آنکه نه‌بیند منع و عطا جز از خدای تعالی.
هوش مصنوعی: و گفت متوکل (کسی که به خدا توکل دارد) در واقع کسی است که غم و ناراحتی خود را از مردم نمی‌گیرد و به هیچ‌کس شکایت نمی‌کند. او نه از بدی‌هایی که به او می‌رسد گله‌مند است و نه کسی را به خاطر ممانعت از خود سرزنش می‌کند، زیرا او جز خداوند تعالی، کسی را مصدر منع و بخشش نمی‌بیند.
و گفت: حقیت توکل ابراهیم خلیل را بود که جبرئیل علیهماالسلام گفت: هیچ حاجت هست گفت: بتونه زیرا که از نفس غایب بود بخدای تعالی تا با خدای هیچ چیز دیگر ندید.
هوش مصنوعی: ابراهیم خلیل، در واقع، به مفهوم واقعی توکل بر خدا اشاره دارد. جبرئیل (فرشته) از او سؤال کرد که آیا به چیزی احتیاج دارد، و ابراهیم پاسخ داد که نیازی ندارد زیرا تمام توجه و وجودش فقط معطوف به خداوند بود و هیچ چیز دیگری در نظرش نمی‌آمد.
و گفت: اهل توکل رادر حقایق توکل اوقاتی است در غلبات که اگردر آن اوقات بر آتش بروند خیر ندارند از آن و اگر ایشان را در آن حالت در آتش اندازند هیچ مضرت بر ایشان نرسد و اگر تیرها بدیشان اندازند و ایشان را مجروح گردانند الم نیابند از آن رو وقت بود که اگر پشهٔ ایشان را بگزد بترسند و باندک حرکتی از جای بروند.
هوش مصنوعی: او گفت: افرادی که بر توکل خود اعتماد دارند، در زمان‌هایی که با چالش‌های بزرگ روبرو می‌شوند، اگر در آن زمان‌ها به آتش بیفتند، برایشان خیر و نفعی نخواهد داشت. اما اگر در آن وضعیت به آتش پرتاب شوند، آسیب و ضرری به آنها نمی‌رسد. حتی اگر تیرهایی به سمت آنها پرتاب شود و مجروح شوند، درد و رنجی را حس نخواهند کرد. چرا که در چنین زمانی، اگر مگسی آن‌ها را نیش بزند، بیمناک خواهند شد و با کوچک‌ترین حرکتی از جای خود خواهد رفت.
و گفتند طریق بخدای چگونه است گفت: دور بودن از جهال و صحبت داشتن با علما و استعمال کردن علم ودایم بر ذکر بودن.
هوش مصنوعی: آنها از او پرسیدند که راه به سوی خدا چگونه است. او پاسخ داد: دوری از نادانی، صحبت با دانشمندان، به کارگیری علم و همواره در حال یادآوری خدا بودن.
پرسیدند از تصوف گفت: اول تلک امه قدخلت لها ما کسبت پس به آخر زفرات قلوبست بودایع حضور آنجا که همه را خطاب کرده است حق و آن همه در صورت ذرات بوده است تا خبر داده است کما قال عزو جل الست بربکم قالوا بلی رحمةالله علیه.
هوش مصنوعی: در مورد تصوف پرسیدند و او گفت: نخستین مرحله آن این است که هر کس به آنچه که انجام داده است، واقف باشد. در نهایت، درک حقیقی از وجود به قلب‌ها می‌رسد، جایی که خداوند همه را خطاب قرار می‌دهد و همه در حقیقت در وجود ذراتی قرار دارند، همان‌طور که خداوند فرموده است: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» و آن‌ها پاسخ داده‌اند: «بله.»