آن مقدم زهاد، آن معظم عباد، آن عالم عامل، آن عارف کامل، آن توانگر قانع، محمد واسع، رحمة الله علیه رحمة واسعة؛ در وقت خود در شیوة خود بی نظیر بود و بسیار کس از تابعین را خدمت کرده بود و مشایخ مقدم را یافته بود و در طریقت و شریعت حظی وافر داشت. در ریاضت چنان بود که نان خشک در آب میزد و میخورد و میگفت: هرکه بدین قناعت کند از همه خلق بی نیاز گردد؛ و در مناجات گفتی: الهی مرا برهنه و گرسنه میداری، همچنانکه دوستان خود را. آخر من این مقام به چه یافتم که حال من چون حال دوستان تو بود.
و گاه بودی که از غایت گرسنگی با اصحاب به خانة حسن بصری شدی و آنچه یافتی بخوردی. چون حسن بیامدی بدان شاد شدی و سخن اوست که گفتی: فرخ آنکس که بامداد گرسنه خیزد و شبانگاه گرسنه خفتد و بدین حالت از خدای راضی باشد.
کسی از او وصیت خواست. گفت: وصیت میکنم تو را بدانکه پادشاه باشی در دنیا و آخرت.
مرد گفت: این چگونه بود.
گفت: چنانکه در دنیا زاهد باشی. یعنی چون در دنیا زاهد باشی به هیچ کس طمع نبود و همه خلق را محتاج بینی. لاجرم توغنی و پادشاهی! هر که چنین باشد پادشاه دنیا باشد و پادشاه آخرت باشد.
یک روز مالک دینار را گفت: نگاه داشتن زبان بر خلق سخت تر است از نگاه داشتن درم و دینار.
و یک روز در بر قتیبه بن مسلم شد، با جامه صوف. گفت: صوف چرا پوشیده ای؟
خاموش بود.
گفت: چرا جوابندهی؟
گفت: خواهم که بگویم از زهد، نه که بر خویشتن ثنا گفته باشم، یا از درویشی نه که از حق تعالی گله کرده باشم.
یک روز پسر را دید که میخرامید. وی را آواز داد و گفت: هیچ دانی که تو کیستی؟ مادرت را به دویست دینار خریده ام، و پدرت چنانست که در میان مسلمانان از او کمتر کس نیست. این خرامیدن تواز کجاست؟
و کسی از وی پرسید: چگونه ای؟
گفت: چگونه باشد کسی که عمرش میکاهد و گناهش میافزاید؟
و در معرفت چنان بود که سخن اوست که: ما رایت شیئا الا و رایت الله فیه. هیچ چیز ندیدم، الا که خدایرا در آن چیز دیدم و از و پرسیدند: که خدایرا میشناسی؟
ساعتی خاموش سرفروافگند. پس گفت: هرکه او را بشناخت سخنش اندک شد و تحیرش دایم گشت.
و گفت: سزاوار است کسی را که خدای به معرفت خودش عزیز گردانیده است که هرگز از مشاهده او به غیر او باز ننگرد و هیجچ کس را بر او اختیار نکند.
و گفت: صادق هرگز نبود تا بدانکه امید میدارد بیمناک نبود.
یعنی باید که خوف و رجاش برابر بود تا صادق و مومن حقیقی بود. بدانکه خیرالامور اوسطها، رحمة الله علیه.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن مقدم زهاد، آن معظم عباد، آن عالم عامل، آن عارف کامل، آن توانگر قانع، محمد واسع، رحمة الله علیه رحمة واسعة؛ در وقت خود در شیوة خود بی نظیر بود و بسیار کس از تابعین را خدمت کرده بود و مشایخ مقدم را یافته بود و در طریقت و شریعت حظی وافر داشت. در ریاضت چنان بود که نان خشک در آب میزد و میخورد و میگفت: هرکه بدین قناعت کند از همه خلق بی نیاز گردد؛ و در مناجات گفتی: الهی مرا برهنه و گرسنه میداری، همچنانکه دوستان خود را. آخر من این مقام به چه یافتم که حال من چون حال دوستان تو بود.
هوش مصنوعی: محمد وسیع، رحمتالله علیه، فردی بینظیر در زمان خود بود که در علم و عمل سرآمد بود و در عرفان به کمال رسیده بود. او با قناعت به زندگیاش ادامه میداد و نان خشک را در آب خیس میکرد و میخورد و به دیگران توصیه میکرد که اگر به قناعت روی آورند، از دیگران بینیاز خواهند شد. او در دعاها و مناجاتهایش به خداوند میگفت که تو مرا در شرایطی قرار میدهی مانند دوستان خودت، و از خود میپرسید که چرا من به مقام و مرتبهای دست پیدا کردهام که حال و روزم شبیه حال آن دوستان باشد.
و گاه بودی که از غایت گرسنگی با اصحاب به خانة حسن بصری شدی و آنچه یافتی بخوردی. چون حسن بیامدی بدان شاد شدی و سخن اوست که گفتی: فرخ آنکس که بامداد گرسنه خیزد و شبانگاه گرسنه خفتد و بدین حالت از خدای راضی باشد.
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآمد که به شدت گرسنه میشدی و به همراه دوستانت به خانه حسن بصری میرفتی و هر چه پیدا میکردی، میخوردی. وقتی حسن را میدیدی، شاد میشدی و او گفته بود: خوشا به حال کسی که صبح گرسنه از خواب برخیزد و شب نیز گرسنه بخوابد و در این حالت، از خدا راضی باشد.
کسی از او وصیت خواست. گفت: وصیت میکنم تو را بدانکه پادشاه باشی در دنیا و آخرت.
هوش مصنوعی: کسی از او خواست که وصیتی کند. او پاسخ داد: وصیت میکنم که تو در دنیا و آخرت پادشاه باشی.
مرد گفت: این چگونه بود.
هوش مصنوعی: مرد پرسید: این چه طوری بود؟
گفت: چنانکه در دنیا زاهد باشی. یعنی چون در دنیا زاهد باشی به هیچ کس طمع نبود و همه خلق را محتاج بینی. لاجرم توغنی و پادشاهی! هر که چنین باشد پادشاه دنیا باشد و پادشاه آخرت باشد.
هوش مصنوعی: او گفت: اگر در دنیا زاهد و بینیاز باشی، یعنی اگر به هیچ چیز و هیچ کس طمع نداشته باشی و همه انسانها را نیازمند ببینی، در آن صورت تو ثروتمند و پادشاه خواهی بود! هر کسی که چنین روحیهای داشته باشد، هم در دنیا و هم در آخرت، پادشاهی خواهد داشت.
یک روز مالک دینار را گفت: نگاه داشتن زبان بر خلق سخت تر است از نگاه داشتن درم و دینار.
هوش مصنوعی: یک روز مالک دینار گفت: کنترل کردن زبان در برابر مردم سختتر از کنترل کردن پول و دارایی است.
و یک روز در بر قتیبه بن مسلم شد، با جامه صوف. گفت: صوف چرا پوشیده ای؟
هوش مصنوعی: روزی وقتی بر قتیبه بن مسلم وارد شد، با لباس پشمین (صوف) آمده بود. او از او پرسید: چرا این لباس را به تن داری؟
خاموش بود.
هوش مصنوعی: سکوت حاکم بود.
گفت: چرا جوابندهی؟
هوش مصنوعی: او گفت: چرا پاسخ نمیدهی؟
گفت: خواهم که بگویم از زهد، نه که بر خویشتن ثنا گفته باشم، یا از درویشی نه که از حق تعالی گله کرده باشم.
هوش مصنوعی: او گفت: میخواهم درباره زهد صحبت کنم، نه اینکه بخواهم از خود تعریف کنم، و درباره درویشی هم صحبت نخواهم کرد که به خداوند تظلم کنم.
یک روز پسر را دید که میخرامید. وی را آواز داد و گفت: هیچ دانی که تو کیستی؟ مادرت را به دویست دینار خریده ام، و پدرت چنانست که در میان مسلمانان از او کمتر کس نیست. این خرامیدن تواز کجاست؟
هوش مصنوعی: یک روز مردی پسری را دید که با آرامی و خوشحالی در حال راه رفتن بود. او به پسر گفت: آیا میدانی که تو کیستی؟ مادر تو را به قیمت دویست دینار خریدهام و درباره پدرت هم باید بگویم که او در میان مسلمانان فردی ناشناس و کمتر شناختهشده است. حالا، این راه رفتن و خوشحالی تو از کجا ناشی میشود؟
و کسی از وی پرسید: چگونه ای؟
هوش مصنوعی: یکی از افراد از او سوال کرد: حالت چطور است؟
گفت: چگونه باشد کسی که عمرش میکاهد و گناهش میافزاید؟
هوش مصنوعی: او گفت: چگونه ممکن است که کسی عمرش کم شود در حالی که بر گناهانش افزوده میشود؟
و در معرفت چنان بود که سخن اوست که: ما رایت شیئا الا و رایت الله فیه. هیچ چیز ندیدم، الا که خدایرا در آن چیز دیدم و از و پرسیدند: که خدایرا میشناسی؟
هوش مصنوعی: در شناخت و درک، به گونهای بود که او گفته است: هیچ چیز را ندیدم مگر اینکه خدا را در آن چیز مشاهده کردم. و از او پرسیدند: آیا خدا را میشناسی؟
ساعتی خاموش سرفروافگند. پس گفت: هرکه او را بشناخت سخنش اندک شد و تحیرش دایم گشت.
هوش مصنوعی: ساعتی گذشت و او به فکر فرو رفت. سپس گفت: هر کس که او را بشناسد، کمتر صحبت میکند و دائما در حیرت خواهد بود.
و گفت: سزاوار است کسی را که خدای به معرفت خودش عزیز گردانیده است که هرگز از مشاهده او به غیر او باز ننگرد و هیجچ کس را بر او اختیار نکند.
هوش مصنوعی: او گفت: شایسته است کسی که خدای او را با شناخت خود گرامی داشته، هرگز نگاهش را از مشاهده او به چیز دیگری نگرداند و هیچکس دیگری را بر او ترجیح ندهد.
و گفت: صادق هرگز نبود تا بدانکه امید میدارد بیمناک نبود.
هوش مصنوعی: او گفت: صادق هرگز نبوده است، به این معنی که کسی که امید دارد، نباید نگران باشد.
یعنی باید که خوف و رجاش برابر بود تا صادق و مومن حقیقی بود. بدانکه خیرالامور اوسطها، رحمة الله علیه.
هوش مصنوعی: باید ترس و امید انسان در یک سطح باشد تا به صداقت و ایمان واقعی دست یابد. همچنین باید بدانیم که بهترین حالتها، حالاتی هستند که میانهروی را رعایت کنند.
حاشیه ها
با درود بر روان اقدس اهل معرفت
به نظرم این حدیث که ما رایت شیا الا....از حضرت مرتضی علی باشد نه این عارف عزیز.