گنجور

بخش ۴۱ - ذکر عبدالله خبیق قدس الله روحه العزیز

آن غواص دریاء دین و آن دریاء در یقین آن قطب مکنت و آن رکن سنت آن امام اهل جندبه و سبیق عبدالله خبیق رحمة الله علیه از زهاد و عباد متصوفه بود و از متورعان ومتوکلان بود و درحلال خوردن مبالغتی تمام داشت و با یوسف اسباط صحبت داشته بود و در اصل کوفی بود و بانطاکیه نشستی و مذهب سفیان بن سعید الثوری داشت و در فقه و معاملت و حقیقت و اصحاب او را دیده بود و کلمات رفیع دارد.

فتح موصلی گوید که اول او را دیدم مرا گفت: یا خراسانی چهار بیش نیست چشم و زبان و دل و هوا به چشم جائی منگر که نشاید و به زبان چیزی مگوی که خدای در دل تو به خلاف آن داند و دل نگاه دار از خیانت و کین بر مسلمانان و هوا نگاه دار از شر و هیچ مجوی بهوا اگر این هر چهار بدین صفت نباشد خاکستر بر سر باید کرد که در آن شقاوت تو بود.

و گفت: خداوند تعالی دلها را موضع ذکر آفرید چون بانفس صحبت داشتند موضع شهوت شدند و باک ندارند و شهوت ازدل بیرون نرود مگر از خوفی بی‌قرار کننده یا شوقی بی‌آرام کننده.

و گفت: هر که خواهد که در زندگانی خویش زنده دل باشد گو دل را بسته طمع مدار تا از کل آزاد شوی.

و گفت: اندوه مدار مگر از برای چیزی که فردا ترا از آن مضرت بود و شاد مباش الا به چیزی که فردا ترا شاد کند.

و گفت: رمیده‌ترین بندگان از بندگان خدای آن بود که بدل وحشی‌تر بود و اگر ایشان را انسی بودی با خدای همه چیز را با ایشان انس بودی.

و گفت: نافع‌ترین خوفها آن بود که ترا از معصیت باز دارد.

و گفت: نافع‌ترین امیدها آن بود که کار بر تو آسان گرداند.

و گفت: هر که باطل بسیار شنود حلاوت طاعت ازدل او برود.

و گفت: نافع‌ترین خوف آن بود که اندوه ترا دائم کند بر آنچه فوت شده است زیرا از عمر در غفلت و فکرت را لازم تو گرداند در بقیت عمر تو.

و گفت: رجاسه گونه است مردی بود که نیکی کند و امید دارد که قبول کند و یکی بود زشتی کند و توجه کند و امید دارد که بیامرزد و یکی رجا کاذب بود که پیوسته گناه می‌کند و امید می‌دارد که خدای او را بیامرزد.

و گفت: هر که بدکردار بود خوف او باید که بر رجاء غالب بود.

و گفت: اخلاص در عمل سخت‌تر از عمل و عمل خود چنانست که عاجز می‌آیند از گزاردن آن تا باخلاص چه رسد.

و گفت: مستغنی نتواند بود بهیچ حال ا زجمله احوال از صدق و صدق مستغنی است از جمله احوال و هر که به صدق بود در آن چه میان او و میان خدای به حقیقت هست مطلع گردد بر خزائن غیب و امین گردد در آسمانها و زمینها و اگر توانی که هیچ کس بر تو سبقت نگیرد در کار خداوند خویش چنان کن و تا توانی بر خداوند خویش هیچ مگزین که او ترا از همه چیزها به والسلام.

بخش ۴۰ - ذکر جواب الانطاکی قدس اللّه روحه العزیز: آن امام صاحب صدر آن همام قدر آن مبارز جد و جهد آن مجاهد اهل عهد آن مقدس عالم پاکی احمد بن عاصم الانطاکی رحمة الله علیه از قدماء مشایخ بود و از کبار اولیاء و عالم بود بانواع علوم ظاهر و باطن و مجاهدهٔ تمام داشت و عمری دراز یافت و اتباع تابعین را یافته بود مرید محاسبی بود و بشر و سری را دیده بود و فضیل را یافته و بوسلیمان دارائی او را جاسوس القلوب خواندی از تیزی فراست او، و او را کلماتی عالی است و اشاراتی لطیف بدیع داشت چنانکه یکی از او پرسید که تو مشتاق خدائی گفت: نه گفت: چرا گفت: بجهت آنکه شوق به غایب بود اما چون غایب حاضر بود کجا شوق بود. بخش ۴۲ - ذکر جنید بغدادی قدس اللّه روحه العزیز: آن شیخ علی الاطلاق آن قطب باستحقاق آن منبع اسرار آن مرتع انوار آن سبق برده باستادی سلطان طریقت جنید بغدادی رحمة الله علیه شیخ المشایخ عالم بود و امام الائمه جهان و در فنون علم کامل و در اصول و فروع مفتی و در معاملات و ریاضات و کرامات و کلمات لطیف و اشارات عالی بر جمله سبقت داشت و از اول حال تا آخر روزگار پسندیده بود و قبول و محمود همه فرقت بود و جمله بر امامت او متفق بودند و سخن او در طریقت حجت است و به همه زبانها ستوده و هیچکس بر ظاهر و باطن او انگشت نتوانست نهادن به خلاف سنت و اعتراض نتوانست کرد مگر کسی کور بود و مقتدای اهل تصوف بود و اور ا سید الطایفه گفته‌اند و لسان القوم خوانده‌اند و اعبدالمشایخ نوشته‌اند و طاوس العلماء و سلطان المحققین در شریعت و حقیقت باقصی الغایه بود و در زهد و عشق بی‌نظیر و در طریقت مجتهد و بیشتر ازمشایخ بغداد در عصر او و بعد از وی مذهب او داشته‌اند و طریق او طریق صحو است بخلاف طیفوریان که اصحاب بایزید اند و معروف‌ترین طریقی که در طریقت و مشهورترین مذهبی مذهب جنید است و در وقت او مرجع مشایخ او بود و او را تصانیف عالی است در اشارات و حقایق و معانی و اول کسی که علم اشارت منتشر کرد او بود و با چنین روزگار بارها دشمنان و حاسدان به کفر و زندقه او گواهی دادند و صحبت محاسبی یافته بود و خواهرزاده سری بود و مرید او روزی از سری پرسیدند که هیچ مرید را درجه ازدرجهٔ پیر بلندتر باشد گفت: باشد و برهان آن ظاهر است جنید را درجه بالای درجه من است و جنید همه درد و شوق بود و در شیوه معرفت و کشف توحید شأن رفیع داشته است و در مجاهده و مشاهده و فقر آیتی بود تا از او می‌آرند که با آن عظمت که سهل تستری داشت جنید گفت: که سهل صاحب آیات و سباق غایات بود و لکن دل نداشته است یعنی ملک صفت بوده است ملک صفت نبوده است چنانکه آدم علیه السلام همه در دو عبادت بود یعنی در دو گیتی کاری دیگرست و ایشان دانند که چه می‌گویند ما را به نقل کار است و ما را نرسد کسی را بر کسی از ایشان فضل نهادن و ابتداء حال او آن بود که از کودکی باو دزد زده بود و طلب گار و با ادب فراست و فکرت بود و تیز فهمی عجب بود یک روز از دبیرستان بخانه آمد پدر را دید گریان گفت: چه بوده است گفت: امروز چیزی از زکوه بیش خال تو برده‌ام سری قبول نکرد می‌گریم که عمر خود در این پنج درم بسر برده‌ام و این خود هیچ دوستی را از دوستان خدا نمی‌شاید جنید گفت: بمن ده تا بدو دهم و بستاند باو داد جنید روان شد و در خانه خال برد و در بکوفت گفتند کیست گفت: جنید در بگشائید و این فریضهٔ زکوه بستان سری گفت: نمی‌ستانم گفت: بدان خدای که با تو این فضل و با پدرم آن عدل کرد که بستانی سری گفت: ای جنید با من چه فضل کرده است و با و چه عدل جنید گفت: باتو آن فضل کرده است که ترا درویشی داد و با پدرم آن عدل کرده است که او را به دنیا مشغول گردانید تو اگر خواهی قبول کنی و اگر خواهی رد کنی او اگر خواهد و اگر نخواهد زکوه مال بمستحق باید رسانید سری را این سخن خوش آمد گفت: ای پسر پیش از آنکه این زکوه قبول کنم ترا قبول کردم در بگشاد و آن زکوه بستد و او را در دل خود جای داد.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن غواص دریاء دین و آن دریاء در یقین آن قطب مکنت و آن رکن سنت آن امام اهل جندبه و سبیق عبدالله خبیق رحمة الله علیه از زهاد و عباد متصوفه بود و از متورعان ومتوکلان بود و درحلال خوردن مبالغتی تمام داشت و با یوسف اسباط صحبت داشته بود و در اصل کوفی بود و بانطاکیه نشستی و مذهب سفیان بن سعید الثوری داشت و در فقه و معاملت و حقیقت و اصحاب او را دیده بود و کلمات رفیع دارد.
هوش مصنوعی: او غواص در دریای دین و یقین بود و شخصیتی مهم و ارجمند داشت. از زاهدان و عابدان متصوفه به شمار می‌رفت و در امور دین بسیار محتاط و متوکل بود. او به خوردن حلال اهمیت زیادی می‌داد و با یوسف اسباط ارتباط داشت. اصل او کوفی بود ولی در انطاکیه زندگی می‌کرد و مذهب خود را از سفیان بن سعید ثوری گرفته بود. او در فقه، معاملات و حقیقت بسیار دانشمند بود و کلمات بلندی دارد.
فتح موصلی گوید که اول او را دیدم مرا گفت: یا خراسانی چهار بیش نیست چشم و زبان و دل و هوا به چشم جائی منگر که نشاید و به زبان چیزی مگوی که خدای در دل تو به خلاف آن داند و دل نگاه دار از خیانت و کین بر مسلمانان و هوا نگاه دار از شر و هیچ مجوی بهوا اگر این هر چهار بدین صفت نباشد خاکستر بر سر باید کرد که در آن شقاوت تو بود.
هوش مصنوعی: فتح موصلی به من گفت که چهار چیز است که باید به آنها توجه کنی: چشم، زبان، دل و خواسته‌هایت. به چشمانت نگاه کن و به جایی نگاه نکن که شایسته نیست و هر چیزی را با زبانت نگو که خداوند در دل تو به آن علم دارد. دل خود را از خیانت و کینه نسبت به مسلمانان حفظ کن و از خواسته‌هایت دوری کن. هیچگاه به آنچه که این چهار چیز در آن شرایط نباشد نپرداز؛ زیرا اگر چنین باشد، باید غمگین و ناراحت باشی که این به شقاوت تو منتهی خواهد شد.
و گفت: خداوند تعالی دلها را موضع ذکر آفرید چون بانفس صحبت داشتند موضع شهوت شدند و باک ندارند و شهوت ازدل بیرون نرود مگر از خوفی بی‌قرار کننده یا شوقی بی‌آرام کننده.
هوش مصنوعی: او گفت: خداوند متعال دل‌ها را برای به خاطر سپردن خود آفرید، اما وقتی دل‌ها به وسوسه‌ها مشغول شدند، به جایی رسیدند که دیگر هیچ ترس و نگرانی ندارند. شهوت از دل خارج نمی‌شود مگر اینکه ترسی بی‌قرار یا شوقی آرامش‌زدا وجود داشته باشد.
و گفت: هر که خواهد که در زندگانی خویش زنده دل باشد گو دل را بسته طمع مدار تا از کل آزاد شوی.
هوش مصنوعی: او گفت: هر کس می‌خواهد در زندگی‌اش شاداب و باطراوت باشد، نباید دلش را به آرزوهای تیره ببندد، تا بتواند از همه چیز آزاد شود.
و گفت: اندوه مدار مگر از برای چیزی که فردا ترا از آن مضرت بود و شاد مباش الا به چیزی که فردا ترا شاد کند.
هوش مصنوعی: او گفت: ناراحت نباش مگر به خاطر چیزی که فردا برایت ضرر دارد و شاد نباش مگر به خاطر چیزی که فردا تو را خوشحال کند.
و گفت: رمیده‌ترین بندگان از بندگان خدای آن بود که بدل وحشی‌تر بود و اگر ایشان را انسی بودی با خدای همه چیز را با ایشان انس بودی.
هوش مصنوعی: او گفت: از میان بندگان خدا، کسانی که بیشتر از همه فراری و دور هستند، کسانی هستند که بسیار وحشی به نظر می‌رسند و اگر آن‌ها رابطه‌ای با خدا داشتند، همه چیز برایشان آشنا و راحت می‌شد.
و گفت: نافع‌ترین خوفها آن بود که ترا از معصیت باز دارد.
هوش مصنوعی: او گفت: بهترین نوع ترس آن است که تو را از انجام گناه و معصیت باز دارد.
و گفت: نافع‌ترین امیدها آن بود که کار بر تو آسان گرداند.
هوش مصنوعی: او گفت: بهترین امیدها آن است که کارها برای تو راحت‌تر شود.
و گفت: هر که باطل بسیار شنود حلاوت طاعت ازدل او برود.
هوش مصنوعی: او گفت: هر کسی که زیاد دروغ بشنود، لذت اطاعت از دلش می‌رود.
و گفت: نافع‌ترین خوف آن بود که اندوه ترا دائم کند بر آنچه فوت شده است زیرا از عمر در غفلت و فکرت را لازم تو گرداند در بقیت عمر تو.
هوش مصنوعی: او گفت: بهترین نوع ترس آن است که همیشه نگران چیزهایی باشی که از دست رفته‌اند، زیرا این شغل تو را از زندگی در حال و سرگرم شدن به فکر چیزهای از دست رفته باز می‌دارد و وقتت را در باقی عمر تلف می‌کند.
و گفت: رجاسه گونه است مردی بود که نیکی کند و امید دارد که قبول کند و یکی بود زشتی کند و توجه کند و امید دارد که بیامرزد و یکی رجا کاذب بود که پیوسته گناه می‌کند و امید می‌دارد که خدای او را بیامرزد.
هوش مصنوعی: و او گفت: یک مرد وجود دارد که کار خوبی انجام می‌دهد و امیدوار است که عملش پذیرفته شود. در مقابل، فرد دیگری وجود دارد که کارهای زشتی انجام می‌دهد و به آن توجه دارد، ولی امیدوار است که مورد عفو قرار گیرد. همچنین، شخصی دیگر وجود دارد که به طور مداوم مرتکب گناه می‌شود و همچنان امیدوار است که خدا او را ببخشاید.
و گفت: هر که بدکردار بود خوف او باید که بر رجاء غالب بود.
هوش مصنوعی: او گفت: هر کسی که بدکردار باشد، باید ترس او بر امیدش غالب شود.
و گفت: اخلاص در عمل سخت‌تر از عمل و عمل خود چنانست که عاجز می‌آیند از گزاردن آن تا باخلاص چه رسد.
هوش مصنوعی: او گفت: خلوص نیت در انجام کارها بسیار چالش‌برانگیزتر از خود عمل است و افراد در انجام صحیح و واقعی آن ناتوان می‌شوند، حال آنکه خلوص نیت به مراتب دشوارتر است.
و گفت: مستغنی نتواند بود بهیچ حال ا زجمله احوال از صدق و صدق مستغنی است از جمله احوال و هر که به صدق بود در آن چه میان او و میان خدای به حقیقت هست مطلع گردد بر خزائن غیب و امین گردد در آسمانها و زمینها و اگر توانی که هیچ کس بر تو سبقت نگیرد در کار خداوند خویش چنان کن و تا توانی بر خداوند خویش هیچ مگزین که او ترا از همه چیزها به والسلام.
هوش مصنوعی: او گفت: هیچ کس نمی‌تواند از حقیقت و صداقت بی‌نیاز باشد، زیرا صداقت اساس همه امور است. هر کس که به صداقت دست یابد و نسبت به آنچه میان او و خداوند وجود دارد آگاه شود، به گنجینه‌های غیب آشنا می‌شود و در آسمان‌ها و زمین مورد اعتماد قرار می‌گیرد. اگر می‌خواهی که هیچ کس بر تو در امور خداوند پیشی نگیرد، باید تمام تلاش خود را به کار بگیری و در ارتباط با خداوند هیچ چیزی را رها نکن، زیرا او تو را از دیگر امور بی‌نیاز می‌سازد.