بخش ۹ - در صفت كتاب گوید
گوش کن ای هوشمند راز بین
در حقیقت خویشتن را باز بین
گفتهٔ بیهوده را چندین مخوان
مرکب بیهودگی چندین مران
چشم دل را بر یقینت باز کن
مجلسی دیگر ز نو آغاز کن
پیرو درد دل عطّار شو
از هزاران گنج بر خوردار شو
در جهان قدس هر دم میخرام
تا شود کارت همه یکسر تمام
برگذر از ننگ خاص و عامه را
گوش کن مررمز اشترنامه را
این کتابی دیگرست از سرّ راز
دیدهٔ اسرار بین را، کن تو باز
گر رموز این، میسّر آیدت
کاینات اینجایگه، بنمایدت
طرز و طرحی دیگرست این پر رموز
نارسیده دست کس بروی هنوز
بوی این گر هیچ بتوانی شنود
گویی از کونین بتوانی ربود
هرچه تصنیف کسانی دیگرست
همچو طفل شیرخوار مادرست
گر کسی را فهم این حاصل شود
دیر نبود کو درین واصل شود
منطق الطیرم زبانی دیگرست
مرغ آن از آشیانی دیگرست
من مصیبت نامه را بگذاشتم
مغز آنست این کزان برداشتم
خسرو و گل فاش کردم در صور
معنی آن باز دان ای بیخبر
هست اسرارم در آنجا سرّ جان
دیده ام معشوق خود عین عیان
گر الهی نامه، در چنگت فتد
از وجود خویشتن ننگت فتد
هست اشترنامه اسرار عیان
لیک پنهانست این اندر جهان
فاش کردم آن سخنهای دگر
نا نداند سر این هر بیخبر
این کتاب عاشقانست ای پسر
اندرو سر عیانست ای پسر
این کتاب از لامکان آورده ام
جان صورت اندر آن گم کرده ام
در نهان سر نهان دانسته ام
این جهان وآن جهان دانسته ام
دید دید از غیب آوردم برون
تا نمایم اندر آنجا چند و چون
عاشقان در تحفهٔ این سر شوید
بر رموز معنویم بنگرید
دیدهٔ اسرار بین را باز کن
آنچه میدانی ز سر آغاز کن
بخش ۸ - جدا شدن آدم و حوا از یكدیگر: چون جدا شد آدم خاکی ز جفتبخش ۱۰ - آغاز كتاب اشترنامه: یک دمی ای ساربان عاشقان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گوش کن ای هوشمند راز بین
در حقیقت خویشتن را باز بین
هوش مصنوعی: گوش کن ای آدم هوشمند، رازهای درون خود را در حقیقت بشناس.
گفتهٔ بیهوده را چندین مخوان
مرکب بیهودگی چندین مران
هوش مصنوعی: بیهوده حرف زدن را زیاد ادامه نده و سوار بر موج بیهودهگویی نشو.
چشم دل را بر یقینت باز کن
مجلسی دیگر ز نو آغاز کن
هوش مصنوعی: چشمان جانت را به حقیقتی که داری بگشا و دوباره جمعی تازه و نوین را آغاز کن.
پیرو درد دل عطّار شو
از هزاران گنج بر خوردار شو
هوش مصنوعی: از مشکلات و رنجهای عطّار الهام بگیر و با یادگیری از آنها به ثروت و فهم عمیقتری دست پیدا کن.
در جهان قدس هر دم میخرام
تا شود کارت همه یکسر تمام
هوش مصنوعی: در دنیای پاک و مقدس، هر لحظه با شتاب و نشاط پیش میروم تا همه کارهایم به طور کامل و تمام انجام شود.
برگذر از ننگ خاص و عامه را
گوش کن مررمز اشترنامه را
هوش مصنوعی: از عیب و ننگ مردم و خاص پرهیز کن و به پیام اشترنامه توجه کن.
این کتابی دیگرست از سرّ راز
دیدهٔ اسرار بین را، کن تو باز
هوش مصنوعی: این یک کتاب جدید است که به رازهای عمیق و دیده شدن حقایق پنهان پرداخته است. تو نیز باید دوباره به آن توجه کنی.
گر رموز این، میسّر آیدت
کاینات اینجایگه، بنمایدت
هوش مصنوعی: اگر بتوانی رازهای این عالم را بفهمی، اینجا به تو نشان داده خواهد شد.
طرز و طرحی دیگرست این پر رموز
نارسیده دست کس بروی هنوز
هوش مصنوعی: این موضوع و این شکل و شمایل خاصی دارد که هنوز کسی نتوانسته به آن دسترسی پیدا کند و آن را بشناسد.
بوی این گر هیچ بتوانی شنود
گویی از کونین بتوانی ربود
هوش مصنوعی: اگر بتوانی بوی این را بشنوی، انگار که میتوانی از تمام جهان چیزی به دست آوری.
هرچه تصنیف کسانی دیگرست
همچو طفل شیرخوار مادرست
هوش مصنوعی: هر چیزی که دیگران میسازند و میگویند، شبیه به یک نوزاد شیرخوار از مادرش است.
گر کسی را فهم این حاصل شود
دیر نبود کو درین واصل شود
هوش مصنوعی: اگر کسی به درک این موضوع برسد، نباید مدت زیادی منتظر بماند که به آن دست پیدا کند.
منطق الطیرم زبانی دیگرست
مرغ آن از آشیانی دیگرست
هوش مصنوعی: کتاب "منطق الطیر" به زبانی متفاوت نوشته شده است و مسألهای که در آن مطرح میشود، بر این اساس است که پرندهای که در این داستان آورده شده، از آشیانهای متفاوت و دنیایی جدا نشأت میگیرد.
من مصیبت نامه را بگذاشتم
مغز آنست این کزان برداشتم
هوش مصنوعی: من نامهی مصیبت را کنار گذاشتم، چون درک واقعی و جوهرهی آن چیز دیگری است که از آن استخراج کردهام.
خسرو و گل فاش کردم در صور
معنی آن باز دان ای بیخبر
هوش مصنوعی: من راز عشق و زیبایی را برای تو آشکار کردم، اما تو همچنان از آن بیخبری.
هست اسرارم در آنجا سرّ جان
دیده ام معشوق خود عین عیان
هوش مصنوعی: رازهایم در آنجا نهفته است؛ جایی که حقیقت جانم را به وضوح در چهره معشوقم مشاهده کردهام.
گر الهی نامه، در چنگت فتد
از وجود خویشتن ننگت فتد
هوش مصنوعی: اگر نامهای از خدا در دستت بیفتد، از وجود خودت شرمنده خواهی شد.
هست اشترنامه اسرار عیان
لیک پنهانست این اندر جهان
هوش مصنوعی: کتاب اشترنامه پر از رازها و حقایق است، اما در این دنیا بسیاری از این موارد به صورت مخفی و پنهان باقی ماندهاند.
فاش کردم آن سخنهای دگر
نا نداند سر این هر بیخبر
هوش مصنوعی: من آن حرفهای دیگر را به وضوح بیان کردم، اما هیچکسی از آنچه در دل دارم آگاه نیست.
این کتاب عاشقانست ای پسر
اندرو سر عیانست ای پسر
هوش مصنوعی: این کتاب درباره عشق است، پسر. راز و حقیقت آن به وضوح آشکار است، پسر.
این کتاب از لامکان آورده ام
جان صورت اندر آن گم کرده ام
هوش مصنوعی: این کتاب را از جایی که هیچچیز وجود ندارد، به ارمغان آوردهام و جانم را در میان ظاهری که در آن وجود دارد، گم کردهام.
در نهان سر نهان دانسته ام
این جهان وآن جهان دانسته ام
هوش مصنوعی: در دل خود، به طور پنهانی، از رازهای این دنیا و آن دنیا آگاه شدهام.
دید دید از غیب آوردم برون
تا نمایم اندر آنجا چند و چون
هوش مصنوعی: من از دنیای باطن و نامرئی چیزی به بیرون آوردم تا اوضاع و احوال آنجا را به نمایش بگذارم.
عاشقان در تحفهٔ این سر شوید
بر رموز معنویم بنگرید
هوش مصنوعی: عاشقان در این هدیه خود را به عمق معانی پنهان ما بسپارید و به نشانههای معنوی ما توجه کنید.
دیدهٔ اسرار بین را باز کن
آنچه میدانی ز سر آغاز کن
هوش مصنوعی: چشم خود را که به درک و فهم اسرار دنیا باز کنی، آنچه را که میدانی از ابتدا شروع کن.