گنجور

بخش ۴ - برآمدن بر منبر وحدت از راه دل

یک زمان ای روح روحانی قدس
پای بیرون نه ازین دیر سدس
خیمه دل ماورای دیر زن
بود با نابود کلّ سیر زن
این بت و رهبان طبعی خوار کن
بعد از آن تو ترک پنج و چار کن
بشکن این بتهای نقش آزری
چند باشی در مقام کافری
این مهار اشتران بگسل ز هم
بگذر آنگه از وجود و از عدم
کعبه مقصود دل کن نیستی
هرچه پیش آید درو وانیستی
در درون کعبه خود را محو کن
راز جانان میشنو تو بیسخن
شرب جان را از بحار دل طلب
تا ترا آبی دهد ای خشک لب
از حیات طیبه جانی بیاب
صورت مایی بکن یکسر خراب
چون وصال کعبه دل یافتی
راز معشوق از میان دریافتی
کعبه همچون ذات کل یکسان نمود
شش جهت یک سوی را میدان نمود
ذات مخفی دان یقین اندر صفات
گاه اندر ذات و گه در کاینات
صورت و معنی یکی گردان بهم
تا زنی برکاینات دل علم
این صفات از عکس نور ذات خاست
عکس بر هر گوشه ذرات خاست
آن یکی بد این دو شد اسم عدد
این عدد پیدا نبود اندر احد
پرده دار نورها بد هفت قسم
گشته یکسر لیک هر یک برده اسم
پرده اول قمر دارد مقام
تیر گشته بر دوم صاحب مقام
بر سیم زهره شده از هر صور
بر چهارم شمس گشته تاج ور
پنجمین مریخ را باشد ببین
از برای جان تو در خشم و کین
مشتری جامه کبود اندر ششم
پای تا سر در تحیر گشته گم
در سلوک هفتمین دایم زحل
تاکند او مشکلات چرخ حل
هشتمین وادی توحید آمده
این همه آنجای با دید آمده
هر یکی در گردش از بهر تواند
روز و شب در کینه و مهر تواند
هر زمان در منزلی دیگر شوند
در طلب حیران درین ره میروند
با تو اند و بی تواند آنجایگاه
صورت مایی ترا گم کرده راه
در تک این دیر حیران ماندهٔ
چون کم در بند و زندان ماندهٔ
از وجود خویش فانی شو دمی
تادل ریشت بیابد مرهمی
بت پرستی میکنی در دیر تو
وین همه گردان شده در سیر تو
بت پرستی میکنی ای بی خبر
هر زمان بر صورتی داری نظر
بت پرستی میکنی و کافری
تو مگر مزدور نقش آزری
هرچه داری در نظر بت آن بود
بت پرستی مر ترا لابد بود
برشکن بتها چو ابراهیم دین
تا زنی دم لا احب الافلین
ملکت نمرود را گردان خراب
رو ز ابراهیم یک دم بر متاب
بر مشو سوی فلک نمرود وار
ورنه افتی در نجاست زار و خوار
در نجاست اوفتی تو سرنگون
آنگهت ابلیس باشد رهنمون
ای گرفتار بلای جان و تن
مانده سرگردان طبع خویشتن
این فلک سرگشته تر از آسیاست
اختران گردان گرداب بلاست
جامه ماتم بپوشیده ازین
در گمان و در خیال و در یقین
سالها گردیده در شیب و فراز
تا زمانی پی برد در صنع راز
هم حکیمان جهان حیران شدند
همچو او در فکر سرگردان شدند
هر کسی کرده کتابی در نجوم
یادگاری ساخته بهر علوم
برتر از جاماسب کی خواهی شدن
همچو او در حکم کی خواهی بدن
عاقبت عقرب مرورا نیش زد
او بدید از پس و لیک از پیش زد
این همه نقشی بود چون بنگری
جهد کن تا یک زمان زین بگذری
در دم آخر بدانی کاین چه بود
این نمودارت ازینجا مانده بود
پس همانجا باش و آنجا گم مشو
از ره نفس و طبیعت دور شو
تو نمیدانی که بهر چیستی
اندرین ره از برای کیستی
این همه بهر تو پیدا کردهاند
دایماً حیران پس این پرده اند
صورت تو زاده ایشان شدست
جان تو در پردهها پنهان شدست
در پس این پردهها بازی مکن
در هوای خویش طنّازی مکن
پردهها را بردران پرده مدر
برگذر زین پردههای پرده در
چند خواهی بود اینجا پرده باز
یک زمانی برفکن این پرده باز

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک زمان ای روح روحانی قدس
پای بیرون نه ازین دیر سدس
هوش مصنوعی: مدتی از مکان محدود و مادی خود بیرون برو و به سمت معنویت و حقیقت برو، ای روح مقدس.
خیمه دل ماورای دیر زن
بود با نابود کلّ سیر زن
هوش مصنوعی: خیمه دل ما فراتر از زمان و مکان است و این دل، با نابود کردن همه چیز به انواع مختلف حرکت می‌کند.
این بت و رهبان طبعی خوار کن
بعد از آن تو ترک پنج و چار کن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ابتدا باید خودخواهی و تعلقات دنیوی را کنار بگذاری و بعد از آن به ترک برخی عادات و رفتارهای ناپسند بپردازی. در واقع، این نگاه به اهمیت تغییر درون و رهایی از قید و بندهای منفی در زندگی دارد.
بشکن این بتهای نقش آزری
چند باشی در مقام کافری
هوش مصنوعی: بت‌های ساخته‌شده از عواطف و خواسته‌هایت را بشکن؛ تا کی می‌خواهی در مقام کافر باقی بمانی؟
این مهار اشتران بگسل ز هم
بگذر آنگه از وجود و از عدم
هوش مصنوعی: این جمله به مفهوم رها کردن وابستگی‌ها و مرزها اشاره دارد. باید از محدودیت‌ها عبور کرد و به درکی عمیق‌تر از وجود و عدم دست یافت. در واقع، با گسستن از زنجیره‌های مختلف، می‌توان به شناخت بهتری از حقیقت زندگی و دنیای هستی رسید.
کعبه مقصود دل کن نیستی
هرچه پیش آید درو وانیستی
هوش مصنوعی: کعبه، هدف و مقصد دل‌هاست و هر چیزی که در این مسیر پیش بیاید، حقیقی نیست و زودگذر است.
در درون کعبه خود را محو کن
راز جانان میشنو تو بیسخن
هوش مصنوعی: خود را در کعبه فراموش کن و به عمق معانی عشق توجه کن، زیرا برای درک این راز نیازی به کلمات نیست.
شرب جان را از بحار دل طلب
تا ترا آبی دهد ای خشک لب
هوش مصنوعی: برای سیراب کردن جان خود، باید از چشمه‌های قلب بهره‌برداری کنی تا به تو، ای کسی که لب‌های خشک داری، آبی برساند.
از حیات طیبه جانی بیاب
صورت مایی بکن یکسر خراب
هوش مصنوعی: از زندگی پاک و خوب، روحی را پیدا کن و تمام وجودت را در این راه فدای آن کن.
چون وصال کعبه دل یافتی
راز معشوق از میان دریافتی
هوش مصنوعی: وقتی به وصال و نزدیکی معشوق دست پیدا کردی، در حقیقت به راز و رمز عشق و محبت پی بردی.
کعبه همچون ذات کل یکسان نمود
شش جهت یک سوی را میدان نمود
هوش مصنوعی: کعبه به شکل کل وجودی خود، به همه جهات یکسان نظر می‌کند و تمام سمت‌ها را به یک سمت متمرکز می‌سازد.
ذات مخفی دان یقین اندر صفات
گاه اندر ذات و گه در کاینات
هوش مصنوعی: خداوند در وجود خود ویژگی‌هایی دارد که گاهی در ذات خود و گاهی در آفرینش نمایان می‌شود.
صورت و معنی یکی گردان بهم
تا زنی برکاینات دل علم
هوش مصنوعی: ظاهرو باطن را یکی کن تا بتوانی بر دل‌های دیگران تأثیر بگذاری.
این صفات از عکس نور ذات خاست
عکس بر هر گوشه ذرات خاست
هوش مصنوعی: این ویژگی‌ها و صفات از تابش و نمایان شدن نور وجود برآمده‌اند و این نور خودش را در هر گوشه و ذره‌ای از جهان منعکس کرده است.
آن یکی بد این دو شد اسم عدد
این عدد پیدا نبود اندر احد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که وقتی دو مورد به هم می‌پیوندند، به یک واحد یا عدد تبدیل می‌شوند؛ اما این یکان بودن به سادگی قابل مشاهده نیست و همچنان به صورت جداگانه باقی می‌مانند.
پرده دار نورها بد هفت قسم
گشته یکسر لیک هر یک برده اسم
هوش مصنوعی: پرده‌دار نورها به هفت قسمت تقسیم شده است، اما هر قسمت نام خاصی دارد.
پرده اول قمر دارد مقام
تیر گشته بر دوم صاحب مقام
هوش مصنوعی: قمر در جایگاه اول خود قرار دارد و در جایگاه دوم، فردی که مقامش به تیر تبدیل شده است.
بر سیم زهره شده از هر صور
بر چهارم شمس گشته تاج ور
هوش مصنوعی: بر روی سیمِ زهره، زیبایی‌هایی نمایان شده و چهارم شمس به عنوان تاج‌دار درخشان گشته است.
پنجمین مریخ را باشد ببین
از برای جان تو در خشم و کین
هوش مصنوعی: پنجمین مریخ را ببین که به خاطر تو در حالت خشم و کینه قرار دارد.
مشتری جامه کبود اندر ششم
پای تا سر در تحیر گشته گم
هوش مصنوعی: مشتری که لباسی به رنگ آبی تیره بر تن دارد، در حالتی از حیرت و سرگردانی است و از سر تا پا محو شده است.
در سلوک هفتمین دایم زحل
تاکند او مشکلات چرخ حل
هوش مصنوعی: در مسیر سلوک، زحل به صورت مداوم به حل مشکلات می‌پردازد.
هشتمین وادی توحید آمده
این همه آنجای با دید آمده
هوش مصنوعی: در هشتمین مرحله از شناخت وحدت الهی، این همه حقیقت به نمایش درآمده و با چشمانی روشنایی بخش، قابل مشاهده است.
هر یکی در گردش از بهر تواند
روز و شب در کینه و مهر تواند
هوش مصنوعی: هر کسی روز و شب در حال چرخش و تغيير است و می‌تواند در دل خود دو احساس متضاد، یعنی کینه و محبت، را داشته باشد.
هر زمان در منزلی دیگر شوند
در طلب حیران درین ره میروند
هوش مصنوعی: هر بار که به منزل جدیدی می‌روند، در جستجوی کمال و هدف خود گیج و سردرگم هستند و در این مسیر پر از چالش قدم می‌زنند.
با تو اند و بی تواند آنجایگاه
صورت مایی ترا گم کرده راه
هوش مصنوعی: با تو هستم و بدون تو نمی‌توانم آنجایی که صورت توست را پیدا کنم، زیرا راهت را گم کرده‌ام.
در تک این دیر حیران ماندهٔ
چون کم در بند و زندان ماندهٔ
هوش مصنوعی: در این دیر، من تنها و حیران مانده‌ام، مانند کسی که در بند و زندان گرفتار شده است.
از وجود خویش فانی شو دمی
تادل ریشت بیابد مرهمی
هوش مصنوعی: لحظه‌ای از وجود خود غافل شو تا درد و رنجت به آرامش برسد.
بت پرستی میکنی در دیر تو
وین همه گردان شده در سیر تو
هوش مصنوعی: در جایگاه عبادت تو، هنوز به بت‌پرستی مشغولی، در حالی که تمام افراد به دور تو و در حول و حوش تو در حال گردش و حرکت هستند.
بت پرستی میکنی ای بی خبر
هر زمان بر صورتی داری نظر
هوش مصنوعی: ای نادان، تو در هر لحظه به یک صورت نگاه می‌کنی و غافل از این هستی که به نوعی بت‌پرستی مشغولی.
بت پرستی میکنی و کافری
تو مگر مزدور نقش آزری
هوش مصنوعی: تو به پرستش بتی مشغولی و کافری، مگر اینکه مزدور کسی هستی که نقش برندی از آزری دارد.
هرچه داری در نظر بت آن بود
بت پرستی مر ترا لابد بود
هوش مصنوعی: هر چه که داری، در نگاه معشوق تو به حساب می‌آید. اگر به او توجه کنی، خود را ناچار به پرستش او می‌زنی.
برشکن بتها چو ابراهیم دین
تا زنی دم لا احب الافلین
هوش مصنوعی: تراشیدن بت‌ها مانند ابراهیم برای آن است که ندا بدهی: من به کسانی که به افول و نابودی می‌روند، علاقه‌ای ندارم.
ملکت نمرود را گردان خراب
رو ز ابراهیم یک دم بر متاب
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که وقتی تهدیدی وجود دارد، هرگز نترس و برپایی قدرت‌های ظالم مثل نمرود را با دلیری و اراده خود خراب کن. در واقع، به ابراهیم اشاره می‌کند که با ایمان و پایداری‌اش در برابر نمرود، نماد قدرت ظالمانه، ایستاده و آن را تحت تأثیر قرار داده است.
بر مشو سوی فلک نمرود وار
ورنه افتی در نجاست زار و خوار
هوش مصنوعی: به آسمان قهرمانانه مانند نمرود نرو، وگرنه دچار بیچارگی و ذلت خواهی شد.
در نجاست اوفتی تو سرنگون
آنگهت ابلیس باشد رهنمون
هوش مصنوعی: اگر در گناه و آلودگی فرو بروی، شیطان تو را هدایت خواهد کرد.
ای گرفتار بلای جان و تن
مانده سرگردان طبع خویشتن
هوش مصنوعی: ای کسی که در چنگال مشکلات روحی و جسمی هستی و در مسیر زندگی سردرگم مانده‌ای.
این فلک سرگشته تر از آسیاست
اختران گردان گرداب بلاست
هوش مصنوعی: این آسمان سردرگم و بی‌هدف‌تر از یک دایره شطرنج است و ستاره‌ها در آن مانند چرخ‌هایی در طوفان مشکلات می‌چرخند.
جامه ماتم بپوشیده ازین
در گمان و در خیال و در یقین
هوش مصنوعی: از این در، به خاطر اندیشه‌ها و باورهایی که دارم، همچون کسی که در سوگ است، لباس غم به تن کرده‌ام.
سالها گردیده در شیب و فراز
تا زمانی پی برد در صنع راز
هوش مصنوعی: سال‌ها در مسیرهای پرفراز و نشیب گذرانده است تا آنکه به حقیقت و راز آفرینش پی ببرد.
هم حکیمان جهان حیران شدند
همچو او در فکر سرگردان شدند
هوش مصنوعی: تمام حکیمان و دانشمندان دنیا در برابر او شگفت‌زده شدند و مانند او در افکار و اندیشه‌های خود سرگردان شدند.
هر کسی کرده کتابی در نجوم
یادگاری ساخته بهر علوم
هوش مصنوعی: هر کسی در زمینه نجوم کتابی نوشته و به این ترتیب یادبودی از خود بر جای گذاشته است.
برتر از جاماسب کی خواهی شدن
همچو او در حکم کی خواهی بدن
هوش مصنوعی: آیا می‌خواهی روزی به مقام و جایگاهی برسی که بالاتر از جاماسب باشی؟ آیا می‌خواهی مانند او در داوری و قضاوت مهارت پیدا کنی؟
عاقبت عقرب مرورا نیش زد
او بدید از پس و لیک از پیش زد
هوش مصنوعی: در نهایت، عقرب به او نیش زد و او متوجه شد که از پشت به او حمله شده، اما از جلو نیز باید مراقب باشد.
این همه نقشی بود چون بنگری
جهد کن تا یک زمان زین بگذری
هوش مصنوعی: این همه تصویر و نقش که می‌بینی، در واقع تلاشی است که باید درک کنی. تلاش کن تا زمانی فراتر از اینها را تجربه کنی.
در دم آخر بدانی کاین چه بود
این نمودارت ازینجا مانده بود
هوش مصنوعی: در لحظه آخر متوجه می‌شوی که این شکل و ظاهری که داری، از کجا آمده است و چطور از آنجا باقی مانده است.
پس همانجا باش و آنجا گم مشو
از ره نفس و طبیعت دور شو
هوش مصنوعی: در همان مکان بمان و از مسیر خویشتن و طبیعت دور نشو.
تو نمیدانی که بهر چیستی
اندرین ره از برای کیستی
هوش مصنوعی: تو نمی‌دانی که برای چه هدفی در این مسیر هستی و به خاطر چه چیزی در اینجا قرار داری.
این همه بهر تو پیدا کردهاند
دایماً حیران پس این پرده اند
هوش مصنوعی: این همه چیز برای تو آماده شده و همه در حیرت هستند، پس چرا این سد و مانع وجود دارد؟
صورت تو زاده ایشان شدست
جان تو در پردهها پنهان شدست
هوش مصنوعی: چهره تو به وجود آمده از آنهاست و جان تو در پرده‌ها پنهان شده است.
در پس این پردهها بازی مکن
در هوای خویش طنّازی مکن
هوش مصنوعی: در پشت این پرده‌ها دست به کار نزن و در آرزوی خود تظاهر نکن.
پردهها را بردران پرده مدر
برگذر زین پردههای پرده در
هوش مصنوعی: به پرده‌ها و حجاب‌ها بیندیش، و از این موانع عبور کن تا به حقیقت برسی.
چند خواهی بود اینجا پرده باز
یک زمانی برفکن این پرده باز
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمی‌توانی در اینجا بمانی؛ روزی این پرده از مقابل چشمانت کنار خواهد رفت.