گنجور

بخش ۲ - نعت سید عالم علیه السلام

مهترین هر دو عالم مصطفاست
انبیاء و اولیا را رهنماست
خواجه ثقلین و سلطان جهان
ذرّهٔ از نور او کون و مکان
بهترین ومهترین جزو و کل
مهدی اسلام و هادی سبل
سایه حق رحمة للعالمین
نور شرعش در مکان و در مکین
جبرئیل از دست او شد خرقه پوش
راه بینانش شده حلقه بگوش
نور او مقصود موجودات بود
ذات او چون معطی هر ذات بود
از تمام انبیا مقصود اوست
بود موجودات را موجود اوست
عرش و کرسی قبله گاه کوی اوست
هر دو عالم آفتاب روی اوست
سایه او بر زمین هرگز نتافت
هر دو عالم همچو او دیگر نیافت
چرخ سرگردان شرع او شدست
دایماً گردان برای او شدست
هیچ پیغمبر ندید این سروری
دعوت کل امم را رهبری
ای ورای جسم و جوهر جای تو
هر دوعالم هست خاک پای تو
موسی از عشق تو شد بر کوه طور
از کمال عشق تو در غرق نور
من رانی ذات خود را دیده باز
هم ز خود گفته ز خود بشنیده راز
بیت اسرایش شب معراج بود
جبرئیل اندر میان محتاج بود
یک شبی در تاخت جبریل امین
خازن حق پیک ربّ العالمین
گفت ای ختم همه پیغامبران
سوی حق امشب تو هستی میهمان
در گذر زین خاکدان تنگ نای
زانکه میخواند ترا امشب خدای
یک براق ازنور حق آورده بود
در میان صد هزاران پرده بود
روی او بر شکل روی آدمی
در ملاحت وز جلادت آن دمی
زیور کرّوبیان بسته ورا
از دو عالم جای او بد ماورا
گفت امشب آن شبست ای بحر دین
تا شود عین عیان عین یقین
از زمین و از زمان پرواز کن
دیدهٔ اسرار معنی باز کن
صد جهان پر فرشته حاضراند
انبیا استاده در ره ناظراند
غلغلی افتاده در کون و مکان
زانکه اینجا میرسد صدر جهان
هشت جنّت در گشاده در رهت
برتر از عرش آمده منزلگهت
حور و رضوان با طبقهای نثار
از برای تو ستاده بیقرار
آسمانها جمله در بگشادهاند
هرچه هست از بهر تو بنهادهاند
یک زمان در سوی آن حضرت خرام
تا شود کار همه عالم تمام
بر براق شاه برگشت او سوار
زود بیرون راند از پنج و چهار
در زمانی از مکان بگذشته بود
تا رسید آنجا که آنجایی نبود
هرچه پیش آمد ورا از کاینات
میگذشت ومحو میکرد از صفات
تا بنزد آدم پیر آمد او
گفت ای آدم رموز سر بگو
گفت ای آدم دل و جان در پناه
آدم بیچاره را از حق بخواه
بعد از آن مر نوح را تصدیق گفت
از کمال شوق او تحقیق گفت
موسی عمران ز شوق استاده بود
غرقه گشته در تجلّی مینمود
گفت امشب مر مرا از حق بخواه
امّت تو گشتم ای پشت و پناه
دید ایوب ستم کش را بزار
ایستاده تن ضعیف و سوگوار
گفت ای درد مرا گشته دوا
چشم امید منی جانم ترا
از بلای عشق جانم وارهان
امشب آور راز کلی در میان
بعد از آن دیدش سلیمان خدیو
باز رسته از تمام مکر دیو
گفت ای سالار جمله انبیا
بس بود خود دیدن رویت مرا
بعد از آن در پیش ابراهیم شد
گرچه جدّش بود هم تسلیم شد
گفت ای فرزند امشب مرتراست
از خداوند جهان شد کار راست
بعد از آن در نزد عیسی در رسید
صورت و معنی او پر نور دید
گفت زنهار ای رسول بحر و بر
تانیندازی تو هر سویی نظر
امشب این مسکین ز حق درخواست کن
کار خلق و انبیا را راست کن
گر بهر چیزی فرود آیی براه
کی توانی خورد جام ازدست شاه
چون صفات راه را بگذاشت او
هیچ چیزی درنظر نگذاشت او
پرتو نور تجلّی شد پدید
در زمان شد میم احمد ناپدید
تا نظر بر احمد رهبر فکند
برقع از روی حقیقی برفکند
ثمّ وجه اللّه ناگه شد عیان
لال میگردد ز شرح این زبان
در میان آن فنا دید او بقا
در میان بد ابتداو انتها
در میان آن فنا صد گونه راز
گفته با او سرّها هر گونه باز
در میان آن فنا صد گونه نور
شعله میزد در دلش اندر حضور
گفت با او سی هزار و شصت هزار
جمله از اسرار سرّش بی شمار
سی هزار اسرار گفتا این مگوی
سی هزار دیگرش گفتا بگوی
بر علی کن سی دیگر آشکار
خود درین اسرار ما را پاس دار
پس محمد چون وصال دوست دید
هر کمالی را که آن اوست دید
گفت یا رب امّتم آزاد کن
جمله رادر حشر تو دل شاد کن
گفت بخشیدم تمام امتت
بلکه جمله از کمال حرمتت
چون محمد باز جای خود رسید
هر دوعالم در درون خویش دید
محو گشته فانی مطلق شده
در جهان عشق مستغرق شده
سی هزار اسرار از سرّ کلام
در میان آورد از بهر نظام
سی هزار اسرار با حیدر بگفت
باز حیدر شد بچاه اندر نهفت
با ابوبکر و عمر و هم راز گفت
آن همه تمکین و با اعزاز گفت
خویش را کل دید و کل را خویش دید
همچنان کز پس بدید از پیش دید
یاوران مصطفی یکسان بدند
دوستدار خاندان از جان شدند
گر ابوبکرست صدیق آمدست
پای تا سر عین تحقیق آمدست
گر عمر یک درّه دارشرع بود
دائماً در زهد و شوق و ورع بود
بود صاحب شرع عثمان از حیا
از دو دختر کار ساز مصطفی
یک زمان بی خواندن قرآن نبود
سر آن دریافت تا قربان ببود
صاحب زوج بتولی مرتضاست
بر یقین او پیشوای اولیاست
در دل او بود مکنونات غیب
زان برآوردی ید بیضا ز جیب
راز خود با هیچکس هرگز نگفت
در شبانروزی یکی ساعت نخفت
موج میزد در دلش دریای راز
بود او سر حقیقت بی مجاز
گر نه او بودی نبودی ماه و خور
گرنه او بودی نبودی بحر و بر
گرنه او بوی کجا دریافتی
جوهر عطار کی دریافتی
گر نه او بودی نبودی و اصلی
کار ما بودی همه بی حاصلی
گفته است او لو کشف را از یقین
یک زمان بی خویشتن حق را ببین
در جوانمردی چو او دیگر نبود
همچو او در ملک یک صفدر نبود
گرنه او بودی درین ره پایدار
کی شدی مر دین احمد آشکار
چون صحابه غرق توحید آمدند
نه چو تو پیرو به تقلید آمدند
جان خود ایثار کردند از نخست
تا به اول بود آخرشان درست
صد هزاران آفرین بر جانشان
پاک باشد تا ابد دیوانشان
سالک آن باشد که در یاران او
دوست دارد مر وفاداران او
نور چشم مصطفی و مرتضی
کشتهٔ زهر و شهید کربلا
میوه باغ نبوّت برقرار
عرش اعظم را مریشان گوشوار
آن یکی در زهر کرده جان نثار
این یکی در خاک و خون افتاده زار
جان خود ایثار کردند از یقین
در گذشتند از مکان و از مکین
یا رب این سر را تو میدانی و بس
خستگان عشق را فریاد رس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهترین هر دو عالم مصطفاست
انبیاء و اولیا را رهنماست
هوش مصنوعی: دو عالم به بهترین و بزرگ‌ترین وجود، یعنی پیامبر اسلام و یاوری که برگزیده شده، وابسته است و او راهنمای انبیاء و اولیا است.
خواجه ثقلین و سلطان جهان
ذرّهٔ از نور او کون و مکان
هوش مصنوعی: این بیت به وجود نورانی و عظمت خواجه ثقلین اشاره دارد که به معنای پیامبر و اهل بیت اوست. آنها در حقیقت سرچشمه وجود و تمام کائنات به حساب می‌آیند. این ارتباط به بیان عظمت و مقام بالای آنها در عالم هستی اشاره دارد.
بهترین ومهترین جزو و کل
مهدی اسلام و هادی سبل
هوش مصنوعی: بهترین و برجسته‌ترین بخش و کل وجود، مهدی است که راهنمای اسلام و هدایت‌کننده مسیرها است.
سایه حق رحمة للعالمین
نور شرعش در مکان و در مکین
هوش مصنوعی: سایه‌ی حق که رحمت برای تمام جهانیان است، نوری از شریعت او در مکان‌های مختلف و در دل انسان‌هاست.
جبرئیل از دست او شد خرقه پوش
راه بینانش شده حلقه بگوش
هوش مصنوعی: جبرئیل که فرشته‌ای بزرگ و مقام‌دار است، از چنگ و قدرت او لذت برده و خود را در لباس زاهدی درآورده است. او با اطاعت از او، خود را به عنوان یک راهنمای مرشد درآورده و به نوعی به او وابسته شده است.
نور او مقصود موجودات بود
ذات او چون معطی هر ذات بود
هوش مصنوعی: نور او هدف همه موجودات است و ذات او مانند بخشی است که هر ذاتی به آن وابسته است.
از تمام انبیا مقصود اوست
بود موجودات را موجود اوست
هوش مصنوعی: مقصود از وجود تمام پیامبران، وجود اوست که هستی همه موجودات به او وابسته است.
عرش و کرسی قبله گاه کوی اوست
هر دو عالم آفتاب روی اوست
هوش مصنوعی: عرش و کرسی، به معنای بخش‌های بلند و عظیم آفرینش، به عنوان مرکز و قبله‌ای برای بندگان قرار دارند. هر دو عالم و تمام موجودات در برابر زیبایی و جمال او همچون آفتابی درخشان هستند که همه چیز را روشن و زنده می‌کند.
سایه او بر زمین هرگز نتافت
هر دو عالم همچو او دیگر نیافت
هوش مصنوعی: سایه او هرگز بر زمین نتابید، زیرا در هیچ یک از دو جهان، کسی مانند او پیدا نشد.
چرخ سرگردان شرع او شدست
دایماً گردان برای او شدست
هوش مصنوعی: چرخ زندگی دائماً در حال چرخش است و قوانین و اصول زندگی همواره تحت تأثیر آن قرار دارد.
هیچ پیغمبر ندید این سروری
دعوت کل امم را رهبری
هوش مصنوعی: هیچ پیامبری نتوانسته است سروری و رهبری تمامی ملت‌ها را به عهده بگیرد.
ای ورای جسم و جوهر جای تو
هر دوعالم هست خاک پای تو
هوش مصنوعی: ای که وجودت فراتر از جسم و ماده است، هر دو جهان در مقابل تو جای پا و خاک پای تو هستند.
موسی از عشق تو شد بر کوه طور
از کمال عشق تو در غرق نور
هوش مصنوعی: موسی به خاطر عشق تو به کوه طور رفت و از شدت این عشق در نور غرق شد.
من رانی ذات خود را دیده باز
هم ز خود گفته ز خود بشنیده راز
هوش مصنوعی: من خود را شناخته‌ام، ولی هنوز هم درباره خودم صحبت می‌کنم و رازهای خود را می‌شنوم.
بیت اسرایش شب معراج بود
جبرئیل اندر میان محتاج بود
هوش مصنوعی: در شب معراج، جبرئیل در حالی که به پیامبر احتیاج داشت، از او پشتیبانی کرد.
یک شبی در تاخت جبریل امین
خازن حق پیک ربّ العالمین
هوش مصنوعی: یک شب، جبرئیل امین که نگهبان حق است، پیامی از پروردگار جهان آورد.
گفت ای ختم همه پیغامبران
سوی حق امشب تو هستی میهمان
هوش مصنوعی: گفتند ای آخرین پیامبر الهی، امشب مهمان حق هستی.
در گذر زین خاکدان تنگ نای
زانکه میخواند ترا امشب خدای
هوش مصنوعی: در عبور از این دنیای محدود، به خاطر این‌که امشب خدا تو را فرا می‌خواند، غم مخور.
یک براق ازنور حق آورده بود
در میان صد هزاران پرده بود
هوش مصنوعی: یک موجود درخشان از نور الهی به همراه داشت، در حالی که در میان هزاران پرده و حجاب قرار گرفته بود.
روی او بر شکل روی آدمی
در ملاحت وز جلادت آن دمی
هوش مصنوعی: چهره او به قدری زیباست که مانند چهره آدمی به نظر می‌رسد و در همان لحظه، از شجاعت و دلیری او نیز خبر می‌دهد.
زیور کرّوبیان بسته ورا
از دو عالم جای او بد ماورا
هوش مصنوعی: زیور فرشته‌ها به خاطر او از دو جهان برای او ساخته شده، و جایگاهش فراتر از این عالم است.
گفت امشب آن شبست ای بحر دین
تا شود عین عیان عین یقین
هوش مصنوعی: امشب شب خاصی است، ای دریای دین، تا حقیقت واضح و آشکار شود و یقین حاصل گردد.
از زمین و از زمان پرواز کن
دیدهٔ اسرار معنی باز کن
هوش مصنوعی: از زمین و زمان خود بیرون برو و با چشمی که به رازهای عمیق توجه دارد، به فهم معنای واقعی بپرداز.
صد جهان پر فرشته حاضراند
انبیا استاده در ره ناظراند
هوش مصنوعی: صدها جهان پر از فرشتگان حاضرند و پیامبران در این میان ایستاده و نظاره‌گر هستند.
غلغلی افتاده در کون و مکان
زانکه اینجا میرسد صدر جهان
هوش مصنوعی: نکته‌ای بزرگ در تمام هستی وجود دارد؛ زیرا در اینجا، در این مکان، مقام و جایگاه والایی به وجود آمده است.
هشت جنّت در گشاده در رهت
برتر از عرش آمده منزلگهت
هوش مصنوعی: هشت بهشت در مسیر تو باز شده و از عرش (آسمان) هم بالاتر است، مکان تو را برای اقامت انتخاب کرده‌اند.
حور و رضوان با طبقهای نثار
از برای تو ستاده بیقرار
هوش مصنوعی: فرشته‌ها و نعمت‌ها با دلسوزی و شوق فراوان در انتظار تو هستند و با دقت و احترام به تو هدیه می‌دهند.
آسمانها جمله در بگشادهاند
هرچه هست از بهر تو بنهادهاند
هوش مصنوعی: همه آسمان‌ها در برابر تو باز شده‌اند و هرچه که وجود دارد، به خاطر تو فراهم شده است.
یک زمان در سوی آن حضرت خرام
تا شود کار همه عالم تمام
هوش مصنوعی: مدتی به سوی آن شخصیت بزرگ برو و منتظر باش تا کارهای جهانی به سرانجام برسد.
بر براق شاه برگشت او سوار
زود بیرون راند از پنج و چهار
هوش مصنوعی: او سوار بر اسب تندرو بازگشت و به سرعت از میان جمعیت پنجاه و چهار نفر را رد کرد.
در زمانی از مکان بگذشته بود
تا رسید آنجا که آنجایی نبود
هوش مصنوعی: در زمانی، به جایی سفر کرده بود که در واقع وجود نداشت.
هرچه پیش آمد ورا از کاینات
میگذشت ومحو میکرد از صفات
هوش مصنوعی: هر آنچه که رخ می‌دهد، او را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد و او را از ویژگی‌های دنیوی دور می‌کند و محو می‌سازد.
تا بنزد آدم پیر آمد او
گفت ای آدم رموز سر بگو
هوش مصنوعی: وقتی آدم پیر به نزد آدم آمد، به او گفت: "ای آدم، رازهای پنهان را برای من بگو."
گفت ای آدم دل و جان در پناه
آدم بیچاره را از حق بخواه
هوش مصنوعی: گفت: ای انسان، دل و روح خود را در حمایت آدم قرار بده و از خداوند برای آدم ناتوان درخواست رحمت کن.
بعد از آن مر نوح را تصدیق گفت
از کمال شوق او تحقیق گفت
هوش مصنوعی: پس از آن، نوح را تأیید کردند و این تأیید به سبب شوق و محبت زیاد او بود که تحقیق کردند.
موسی عمران ز شوق استاده بود
غرقه گشته در تجلّی مینمود
هوش مصنوعی: موسی، پسر عمران، از شوق و شعف ایستاده بود و در زیبایی و نور خدا غرق شده به نظر می‌رسید.
گفت امشب مر مرا از حق بخواه
امّت تو گشتم ای پشت و پناه
هوش مصنوعی: امشب از حق و حقیقت چیزی برای من بخواه، زیرا من به خاطر تو به جمع پیروانت در آمده‌ام و تو برای من مانند پشتیبان و ملجأ هستی.
دید ایوب ستم کش را بزار
ایستاده تن ضعیف و سوگوار
هوش مصنوعی: ایوب ناظر زنی بود که در حال تحمل ستم است و با اندوه و غم، بدن نحیف و ضعیفش را به نمایش گذاشته است.
گفت ای درد مرا گشته دوا
چشم امید منی جانم ترا
هوش مصنوعی: گفت: ای درمان درد من، تو امید من هستی و جانم به تو وابسته است.
از بلای عشق جانم وارهان
امشب آور راز کلی در میان
هوش مصنوعی: امشب مرا از درد عشق نجات بده و رازی بزرگ را با من در میان بگذار.
بعد از آن دیدش سلیمان خدیو
باز رسته از تمام مکر دیو
هوش مصنوعی: بعد از آن سلیمان، شاه، او را دید که از تمام حقه‌ها و دسیسه‌های دیو نجات یافته است.
گفت ای سالار جمله انبیا
بس بود خود دیدن رویت مرا
هوش مصنوعی: گفت ای پیشوای همه پیامبران، خود دیدن چهره‌ات برای من کافی است.
بعد از آن در پیش ابراهیم شد
گرچه جدّش بود هم تسلیم شد
هوش مصنوعی: پس از آن، ابراهیم به پیش او آمد، هرچند که پدربزرگش بود، اما او نیز تسلیم شد.
گفت ای فرزند امشب مرتراست
از خداوند جهان شد کار راست
هوش مصنوعی: امشب شب بزرگی است و به لطف خداوند، کارها به درستی انجام می‌شود.
بعد از آن در نزد عیسی در رسید
صورت و معنی او پر نور دید
هوش مصنوعی: پس از آن، در حضور عیسی، چهره و معنای او را مشاهده کرد که پر از نور بود.
گفت زنهار ای رسول بحر و بر
تانیندازی تو هر سویی نظر
هوش مصنوعی: ای پیامبر، مراقب باش! اگر تو به هر سمتی نگاه کنی، دریا و خشکی را به خطر می‌اندازی.
امشب این مسکین ز حق درخواست کن
کار خلق و انبیا را راست کن
هوش مصنوعی: امشب این فرد نیازمند از خدا می‌خواهد که کارهای مردم و پیامبران را به سامان ببخشد.
گر بهر چیزی فرود آیی براه
کی توانی خورد جام ازدست شاه
هوش مصنوعی: اگر برای چیزی به پای کسی بیفتی، چگونه می‌توانی از دست پادشاه، جامی بنوشی؟
چون صفات راه را بگذاشت او
هیچ چیزی درنظر نگذاشت او
هوش مصنوعی: وقتی او ویژگی‌های راه را رها کرد، هیچ چیزی در نظرش باقی نماند.
پرتو نور تجلّی شد پدید
در زمان شد میم احمد ناپدید
هوش مصنوعی: نور حضور الهی ظاهر شد و در زمان، وجود پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) به روشنی نمایان گشت و پس از آن، ایشان از منظر مادی ناپدید شدند.
تا نظر بر احمد رهبر فکند
برقع از روی حقیقی برفکند
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه بر پیشوای حقیقت، احمد، بیندازیم، پوشش ظاهری را کنار می‌زنیم و به عمق واقعیت دست پیدا می‌کنیم.
ثمّ وجه اللّه ناگه شد عیان
لال میگردد ز شرح این زبان
هوش مصنوعی: پس ناگهان چهره خداوند آشکار شد، و زبان از بیان این موضوع لال می‌گردد.
در میان آن فنا دید او بقا
در میان بد ابتداو انتها
هوش مصنوعی: او در میان فنا و نابودی، بقا و جاودانگی را مشاهده کرد و در میان چیزهای بد و ناپسند، خوبی‌ها و انتهای مطلوب را دید.
در میان آن فنا صد گونه راز
گفته با او سرّها هر گونه باز
هوش مصنوعی: در دل این نابودی، رازهای زیادی را با او در میان گذاشته‌ام و هر نوع اطلاعاتی را به اشتراک گذاشته‌ام.
در میان آن فنا صد گونه نور
شعله میزد در دلش اندر حضور
هوش مصنوعی: در دل آن نابودی، انواع مختلف نورها می‌درخشیدند و روشنایی می‌افکندند.
گفت با او سی هزار و شصت هزار
جمله از اسرار سرّش بی شمار
هوش مصنوعی: او با او صحبت کرد و حدود سی هزار و شصت هزار نکته از رازهای پنهانش را بیان کرد.
سی هزار اسرار گفتا این مگوی
سی هزار دیگرش گفتا بگوی
هوش مصنوعی: سه هزار راز را مبادا بگویی، اما سه هزار راز دیگر را هم بگو.
بر علی کن سی دیگر آشکار
خود درین اسرار ما را پاس دار
هوش مصنوعی: علی را به یاد بسپار و در دلش پنهان باش، تا رازهای ما را حفظ کند.
پس محمد چون وصال دوست دید
هر کمالی را که آن اوست دید
هوش مصنوعی: وقتی محمد به وصال دوست دست یافت، تمام کمالات و زیبایی‌هایی را که متعلق به او بود مشاهده کرد.
گفت یا رب امّتم آزاد کن
جمله رادر حشر تو دل شاد کن
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به من بگو که امت من را در روز قیامت آزاد کن و دل‌هامان را شادمان گردان.
گفت بخشیدم تمام امتت
بلکه جمله از کمال حرمتت
هوش مصنوعی: گفت: من تمام پیروانت را بخشیدم، بلکه همه را به خاطر کمال حرمت تو بخشیدم.
چون محمد باز جای خود رسید
هر دوعالم در درون خویش دید
هوش مصنوعی: پس از آنکه محمد به مقام و جایگاه اصلی خود بازگشت، هر دو جهان را در دل خود مشاهده کرد.
محو گشته فانی مطلق شده
در جهان عشق مستغرق شده
هوش مصنوعی: در عشق، وجودم به طور کامل از بین رفته و در این دنیا غرق در حس عشق شده‌ام.
سی هزار اسرار از سرّ کلام
در میان آورد از بهر نظام
هوش مصنوعی: او از عمق سخن خود سی هزار راز را برای نظم و ترتیب بیان کرد.
سی هزار اسرار با حیدر بگفت
باز حیدر شد بچاه اندر نهفت
هوش مصنوعی: سی هزار راز با حیدر در میان گذاشته شد، اما حیدر دوباره به عمق چاه پناه برد.
با ابوبکر و عمر و هم راز گفت
آن همه تمکین و با اعزاز گفت
هوش مصنوعی: با ابوبکر و عمر در مورد رازداری و احترام صحبت کرد، همان‌طور که با دیگران برخورد می‌کرد.
خویش را کل دید و کل را خویش دید
همچنان کز پس بدید از پیش دید
هوش مصنوعی: هر کسی می‌تواند خود را در میان تمام امور و موجودات ببیند و این احساس را داشته باشد که همه چیز در نهایت به او مربوط می‌شود، همانطور که وقتی از گذشته به آینده نگاه می‌کند، همواره در جستجوی خود است و همه چیز را از منظر خود مشاهده می‌کند.
یاوران مصطفی یکسان بدند
دوستدار خاندان از جان شدند
هوش مصنوعی: یاران پیامبر (مصطفی) هر کدام به یک شکل به او کمک کردند و همگی از صمیم قلب به خاندان او عشق ورزیدند و به خاطر آن جانشان را فدای آن کردند.
گر ابوبکرست صدیق آمدست
پای تا سر عین تحقیق آمدست
هوش مصنوعی: اگر ابوبکر صدیق به زمین آمده است، تمام وجود او حقیقت و واقعیت را نمایان کرده است.
گر عمر یک درّه دارشرع بود
دائماً در زهد و شوق و ورع بود
هوش مصنوعی: اگر عمر یک دره باشد، همیشه در زهد، اشتیاق و پرهیزکاری خواهد بود.
بود صاحب شرع عثمان از حیا
از دو دختر کار ساز مصطفی
هوش مصنوعی: عثمان به خاطر حیا و ادب خود، از دو دختر پیامبر در زندگی‌اش به خوبی مراقبت کرد و با آنها به شایستگی رفتار کرد.
یک زمان بی خواندن قرآن نبود
سر آن دریافت تا قربان ببود
هوش مصنوعی: مدتی بود که بدون خواندن قرآن نمی‌توانستم به درک عمیق دست پیدا کنم و به مقام قرب پروردگار نرسم.
صاحب زوج بتولی مرتضاست
بر یقین او پیشوای اولیاست
هوش مصنوعی: صاحب همسرش، که به عنوان کسی از خانواده پیامبر شناخته می‌شود، هویت مشخص و بی‌چون و چرایی دارد و او پیشوای اولیای الهی است.
در دل او بود مکنونات غیب
زان برآوردی ید بیضا ز جیب
هوش مصنوعی: در دل او رازهای نهانی وجود داشت که از آن، معجزه‌ای بزرگ و روشن ظاهر شد.
راز خود با هیچکس هرگز نگفت
در شبانروزی یکی ساعت نخفت
هوش مصنوعی: او هرگز رازهای خود را با هیچ‌کس در میان نگذاشت و در تمام مدت شبانه‌روز، حتی یک ساعت هم آرامش و استراحت نداشت.
موج میزد در دلش دریای راز
بود او سر حقیقت بی مجاز
هوش مصنوعی: او در دلش دریایی از رازها داشت و حقیقت را به طور آزادانه جستجو می‌کرد.
گر نه او بودی نبودی ماه و خور
گرنه او بودی نبودی بحر و بر
هوش مصنوعی: اگر او نبود، نه ماه و خورشیدی بود، و اگر او نبود، نه دریا و نه زمین وجود داشت.
گرنه او بوی کجا دریافتی
جوهر عطار کی دریافتی
هوش مصنوعی: اگر تو بوی عطار را احساس نکرده‌ای، پس چطور می‌توانی جوهر و اصل آن را درک کنی؟
گر نه او بودی نبودی و اصلی
کار ما بودی همه بی حاصلی
هوش مصنوعی: اگر او نبود، ما هم وجود نداشتیم و همه کارهای ما بی‌فایده و بی‌نتیجه بود.
گفته است او لو کشف را از یقین
یک زمان بی خویشتن حق را ببین
هوش مصنوعی: او می‌گوید که برای یک لحظه از خود بی‌خود شو و حقیقت را با یقین تماشا کن.
در جوانمردی چو او دیگر نبود
همچو او در ملک یک صفدر نبود
هوش مصنوعی: در جوانمردی کسی مانند او وجود نداشت و در این سرزمین، فردی به شجاعت و بزرگی او پیدا نمی‌شود.
گرنه او بودی درین ره پایدار
کی شدی مر دین احمد آشکار
هوش مصنوعی: اگر تو در این راه استقامت می‌داشتی، چگونه دین محمد (ص) آشکار می‌شد؟
چون صحابه غرق توحید آمدند
نه چو تو پیرو به تقلید آمدند
هوش مصنوعی: زمانی که یاران پیامبر با ایمان و توحید به میدان آمدند، آنها مانند تو که تنها به پیروی از دیگران بسنده کرده‌ای، نبودند.
جان خود ایثار کردند از نخست
تا به اول بود آخرشان درست
هوش مصنوعی: افراد با جانفشانی و فداکاری از ابتدا تا انتها ایستادگی کردند و در نهایت، سرنوشت درستی برایشان رقم خورد.
صد هزاران آفرین بر جانشان
پاک باشد تا ابد دیوانشان
هوش مصنوعی: بر جان‌های پاکشان که همیشه در طول تاریخ ستودنی هستند، صد هزاران بار درود و تحسین نثار می‌شود تا همیشه آثار و نوشته‌هایشان باقی بماند.
سالک آن باشد که در یاران او
دوست دارد مر وفاداران او
هوش مصنوعی: سالی که در جمع دوستانش، به وفاداران و نسبت به آنها محبت و دوستیت نشان می‌دهد، سالک واقعی است.
نور چشم مصطفی و مرتضی
کشتهٔ زهر و شهید کربلا
هوش مصنوعی: نور چشم پیامبر و امام علی، به خاطر زهر دشمنان کشته شدند و در کربلا شهید شدند.
میوه باغ نبوّت برقرار
عرش اعظم را مریشان گوشوار
هوش مصنوعی: میوه‌های باغ نبوّت، مثل گوشواره‌ای در گوش عرش بزرگ و بلند است.
آن یکی در زهر کرده جان نثار
این یکی در خاک و خون افتاده زار
هوش مصنوعی: یکی با جان خود در برابر خطرات ایثار کرده و جان خود را فدای دیگران کرده است، در حالی که دیگری در شرایط سخت و دردناک گرفتار شده و در رنج و محنت به سر می‌برد.
جان خود ایثار کردند از یقین
در گذشتند از مکان و از مکین
هوش مصنوعی: افراد با ایمان و یقین، جان خود را فدای هدف کردند و از دنیای مادی و مکان‌هایی که به آن‌ها وابسته بودند، عبور کردند.
یا رب این سر را تو میدانی و بس
خستگان عشق را فریاد رس
هوش مصنوعی: پروردگارا، فقط تو از حال این سرماهی آگاه هستی و دیگران نمی‌دانند. به کمک عاشقان خسته و درمانده برس.