گنجور

بخش ۱۸ - غزل

سالها بودم ز عشق گل بدرد
با دو چشم پر زخون و روی زرد
خوش وصالی بُد رخ این باغبان
تا چه آمد بر سرش از گرم و سرد
برد محبوب مرا از گلستان
با دو چشم پر ز خون و روی زرد
بعد از این خاک سر کویش بیار
بار او بر چشم ما کن همچو گرد
چون نکردم شکر ایام وصال
پیش آمد باز این دوران بدرد
ای دل غمدیده با دوران بساز
یا برو طومار دعوی در نورد
ناله کردن تا چه بگشاید مرا
این زمان از باغبان باید مرا
رفت بلبل از پی گل تا بشهر
تا چه می‌آید بروی گل ز دهر
دید سوراخی درو گل ریخته
آتشی در زیر آن انگیخته
آبروی گل از آنجا می‌چکید
این غزل می‌گفت بلبل می‌شنید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سالها بودم ز عشق گل بدرد
با دو چشم پر زخون و روی زرد
هوش مصنوعی: سال‌ها به خاطر عشق، حال و روز خوبی نداشتم. چشمانم پر از اشک و صورت‌ام رنگ باخته بود.
خوش وصالی بُد رخ این باغبان
تا چه آمد بر سرش از گرم و سرد
هوش مصنوعی: دوست داشتن باغبان، زیبایی و خوشحالی را به ارمغان آورد، اما نمی‌دانیم که چه بلایی بر سر او آمده است، از سرما و گرما.
برد محبوب مرا از گلستان
با دو چشم پر ز خون و روی زرد
هوش مصنوعی: دو چشم محبوب من پر از اشک و خون است و چهره‌اش زرد رنگ، او را از گلستان دور کرده‌اند.
بعد از این خاک سر کویش بیار
بار او بر چشم ما کن همچو گرد
هوش مصنوعی: پس از این، خاک سر کوی تو را بر چشممان بگذار، تا مانند گرد بر آن بایستیم.
چون نکردم شکر ایام وصال
پیش آمد باز این دوران بدرد
هوش مصنوعی: چون به شکرگزاری و قدردانی از لحظات خوب نپرداختم، دوباره این دوران سخت و دشوار به سراغم آمد.
ای دل غمدیده با دوران بساز
یا برو طومار دعوی در نورد
هوش مصنوعی: ای دل غمگین! یا با روزگار کنار بیا، یا به طور کامل از درگیری‌های خودت دور شو.
ناله کردن تا چه بگشاید مرا
این زمان از باغبان باید مرا
هوش مصنوعی: ناله کردن ممکن است مرا از این وضعیت رهایی بخشد، اما در حال حاضر، من به کمک باغبان نیاز دارم تا به من کمک کند.
رفت بلبل از پی گل تا بشهر
تا چه می‌آید بروی گل ز دهر
هوش مصنوعی: بلبل به دنبال گل به شهر رفت تا ببیند در آینده چه بر سر گل خواهد آمد.
دید سوراخی درو گل ریخته
آتشی در زیر آن انگیخته
هوش مصنوعی: در آنجا سوراخی دیده می‌شود که گل‌ها درون آن ریخته شده و زیر آن آتشی افروخته شده است.
آبروی گل از آنجا می‌چکید
این غزل می‌گفت بلبل می‌شنید
هوش مصنوعی: گل به خاطر زیبایی و لطافتش، مانند آبرویی است که از آن سرریز می‌شود. این غزل که به زیبایی سروده شده، داستان عاشقانه و پر احساسی را روایت می‌کند که بلبل آن را با شوق و اشتیاق گوش می‌دهد.

حاشیه ها

1389/12/23 14:02
محسن...

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرحم با اوست

1394/08/17 07:11
رضا

این یکی از عاشقانه ترین و لطیف ترین داستان هاست که اگر بصورت تائتر موزیکال ساخته بشه،فکر نکنم که کسی ببینه و لذت نبره.