گنجور

بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

یافت پیری یک درم سیم سیاه
گفت برباید گرفت این را ز راه
هرکه او محتاجتر خواهد فتاد
این درم اکنون بد و خواهیم داد
کرد بسیاری ز هر سوئی نگاه
کس نبد محتاجتر از پادشاه
از قضا آن روز روز بار بود
پادشه در حکم گیر ودار بود
پیر رفت و پیش اوبنهاد سیم
شاه شد در خشم و گفتش ای لئیم
چون منی را کی بدین باشد نیاز
گفت ای خسرو مکن قصه دراز
زانکه من برکس نیفکندم نظر
در همه عالم ز تو محتاجتر
هیچ مسجد نیست و بازار ای سلیم
کز برای تو نمیخواهند سیم
هر زمانت قسمتی دیگر بود
هر دمت چیزی دگر در خور بود
از همه درها گدائی میکنی
تا زمانی پادشاهی میکنی
با خودآی آخر دلت از سنگ نیست
خود ترازین نامداری ننگ نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.