گنجور

بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

خسروی قصری معظم ساز کرد
اوستاد کار کار آغاز کرد
در بر آن قصر زالی خانه داشت
از همه عالم همان ویرانه داشت
شاه را گفتند ای صاحب کمال
گر نباشد کلبهٔ این پیر زال
قصر نبود چار سو آن را بخر
تا شود قصرت مربع در نظر
پیرزن را خواند شاه سخت کوش
گفت گشت این کلبه را واجب فروش
تا مربع گردد این قصر بلند
این زمانت رخت میباید فکند
پیرزن گفتا که لا واللّه مگوی
از فروش این بنا ای شه مگوی
گر ترا ملک جهان گردد تمام
کار حرص تو کجا گیرد نظام
هر کرا حرص جهان ازجان نخاست
کی شود کارش بدین یک کلبه راست
ترک این گیر و مرا مپشول هیچ
تا زآه من نگردی پیچ پیچ
صبر کرد القصه روزی پادشاه
تا برفت آن پیره زن زان جایگاه
شاه گفت آن خانه راویران کنید
چارسویش با زمین یکسان کنید
هرچه دارد رخت او بر ره نهید
پس بنای قصر من آنگه نهید
پیره زن آخر چو باز آمد ز راه
کلبهٔ خود دید قصر پادشاه
رخت خود بر راه دید انداخته
کلبه را دیوار ایوان ساخته
آتشی در جان آن غمگین فتاد
چشم چون سیلاب ازان آتش گشاد
با دلی پرخون زدست شهریار
روی رادر خاک ره مالید زار
گفت اگر اینجا نبودم ای اله
تو نبودی نیز هم این جایگاه
تن زدی تا کلبهٔ احزان من
در هم افکندند بی فرمان من
این بگفت و با رخی تر خشک لب
برکشید از حلق جان آهی عجب
غلغلی در آسمان افتاد ازو
سرنگون شد حالی آن بنیاد ازو
حق تعالی کرد آن شه را هلاک
در سرای خود فرو بردش بخاک
عدل کن در ملک چون فرزانگان
تا نگردی سخرهٔ دیوانگان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خسروی قصری معظم ساز کرد
اوستاد کار کار آغاز کرد
هوش مصنوعی: شاه بزرگ، دژی بلند و شکوهمند بنا کرده و استاد کار شروع به کار کرده است.
در بر آن قصر زالی خانه داشت
از همه عالم همان ویرانه داشت
هوش مصنوعی: در کنار آن قصر زیبا، فقط یک خانه وجود داشت که از تمام دنیا چیزی جز ویرانه‌ای نداشت.
شاه را گفتند ای صاحب کمال
گر نباشد کلبهٔ این پیر زال
هوش مصنوعی: به شاه گفتند ای کسی که به کمالات رسیده‌ای، اگر کلبهٔ این پیر زال وجود نداشته باشد، چه فایده‌ای دارد؟
قصر نبود چار سو آن را بخر
تا شود قصرت مربع در نظر
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی چهار گوشه‌ات در نظر دیگران کوچک و بی‌اهمیت باشد، بهتر است آن را خریداری کنی تا به جای یک قصر، خودت را به قدرت و شکوهی برسانی که در چشم‌ها بزرگ جلوه کند.
پیرزن را خواند شاه سخت کوش
گفت گشت این کلبه را واجب فروش
هوش مصنوعی: شاه سخت‌کوش پیرزنی را فراخواند و به او گفت که باید این کلبه را بفروشد.
تا مربع گردد این قصر بلند
این زمانت رخت میباید فکند
هوش مصنوعی: برای اینکه این قصر بلند به شکل مربع درآید، اکنون باید لباس‌های خود را کنار بگذاری.
پیرزن گفتا که لا واللّه مگوی
از فروش این بنا ای شه مگوی
هوش مصنوعی: پیرزن به شاه گفت که به هیچ وجه از فروش این بنا حرف نزن.
گر ترا ملک جهان گردد تمام
کار حرص تو کجا گیرد نظام
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان نیز به تو تعلق بگیرد، اما حرص و آز تو بی‌پایان باشد، هیچ‌گاه به آرامش نخواهی رسید و نظم زندگی‌ات بر هم خواهد خورد.
هر کرا حرص جهان ازجان نخاست
کی شود کارش بدین یک کلبه راست
هوش مصنوعی: هر کس که از حرص و طمع دنیا بگذرد و دل به آن نبندد، چگونه ممکن است کارش در این زندگی کوچک و ساده درست شود؟
ترک این گیر و مرا مپشول هیچ
تا زآه من نگردی پیچ پیچ
هوش مصنوعی: ترک این زنجیر و مرا آزار نده، زیرا که ممکن است صدای ناله‌ام تو را به تنگنا بکشاند و در مشکلات فرو ببرد.
صبر کرد القصه روزی پادشاه
تا برفت آن پیره زن زان جایگاه
هوش مصنوعی: در نهایت، پادشاه روزی صبر کرد تا آن زن پیر از آن مکان برود.
شاه گفت آن خانه راویران کنید
چارسویش با زمین یکسان کنید
هوش مصنوعی: شاه فرمان داد آن خانه را خراب کنید و تمام اطرافش را با زمین یکسان سازید.
هرچه دارد رخت او بر ره نهید
پس بنای قصر من آنگه نهید
هوش مصنوعی: هر چیزی که متعلق به اوست را در مسیر قرار دهید، سپس بنا کردن قصر من را آغاز کنید.
پیره زن آخر چو باز آمد ز راه
کلبهٔ خود دید قصر پادشاه
هوش مصنوعی: زن سالخورده وقتی از راه برگشت، قصر پادشاه را در کنار کلبه‌اش دید.
رخت خود بر راه دید انداخته
کلبه را دیوار ایوان ساخته
هوش مصنوعی: او لباس خود را بر سر راه انداخته و کلبه را به عنوان دیواری برای ایوان ساخته است.
آتشی در جان آن غمگین فتاد
چشم چون سیلاب ازان آتش گشاد
هوش مصنوعی: آتشی در دل آن غمگین شعله‌ور شد و اشک‌هایش مانند سیلاب از آن آتش جاری گردید.
با دلی پرخون زدست شهریار
روی رادر خاک ره مالید زار
هوش مصنوعی: شخصی با قلبی ناراحت و غمگین، به خاطر حاکمی که مورد علاقه‌اش بود، صورتش را به خاک مالید و به شدت گریست.
گفت اگر اینجا نبودم ای اله
تو نبودی نیز هم این جایگاه
هوش مصنوعی: اگر من در این مکان حضور نداشتم، ای خدا، ممکن بود که تو نیز در اینجا وجود نداشته باشی.
تن زدی تا کلبهٔ احزان من
در هم افکندند بی فرمان من
هوش مصنوعی: تو از خودت فاصله گرفتی تا اینکه بدون اجازه‌ی من، کلبه‌ی غم‌هایم را ویران کردند.
این بگفت و با رخی تر خشک لب
برکشید از حلق جان آهی عجب
هوش مصنوعی: او این را گفت و با چهره‌ای معصوم، لب‌هایش را از هم باز کرد و از عمق جان، آهی شگفت‌انگیز کشید.
غلغلی در آسمان افتاد ازو
سرنگون شد حالی آن بنیاد ازو
هوش مصنوعی: در آسمان سر و صدایی به پا شد که در نتیجه آن، پایه و بنیاد چیزی ریزش کرد و ویران شد.
حق تعالی کرد آن شه را هلاک
در سرای خود فرو بردش بخاک
هوش مصنوعی: خدای بزرگ آن پادشاه را نابود کرد و او را به خاک در خانه‌اش فرستاد.
عدل کن در ملک چون فرزانگان
تا نگردی سخرهٔ دیوانگان
هوش مصنوعی: در کشورداری انصاف را رعایت کن مانند افراد عاقل، تا مورد تمسخر احمق‌ها قرار نگیری.

حاشیه ها

1388/04/12 17:07
رسته

بیت: 21
غلط: سرنگن
درست: سرنگون
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1402/06/14 12:09
نردشیر

مپشول چیه ؟

1402/06/14 12:09
رضا از کرمان

جناب نردشیر سلام 

برای توضیح کلمه مپشول بنظر بنده که احتمالا شاید خالی از اشتباه هم نباشد باید نگاهی به تاریخ باستان این مرز وبوم وطایفه وقوم دلاور شول داشته باشیم قوم شول منسوب به فرسب ابن شول پسر افراسیاب تورانی میباشند که ماوای اولیه ایشان در لرستان بوده که باستناد شواهد تاریخی شولها در جنگاوری ،دلاوری،جوانمردی وظلم ستیزی همواره سرآمد دیگران بوده اند که همواره‌ی تاریخ، بدلیل همین روحیات والا، این قوم مجبور به کوچ اجباری از محل سکنی خود گشته اند ودر حال حاضر در جای جای این مرز وبوم نوادگان این قوم وجود دارد ومتاسفانه بسیاری ازآنها در اثر تداوم این کوچها در دل دیگر قومیتها هضم گردیده اند  مثلا در استان بنده کرمان، در شهرستان سیرجان هنوز فامیل شول هست که حسن همجواری ما با ایشان نیز دلیل کوچ اجباری از سوی حاکمانی بوده که ظلم ستیزی ایشان را تاب نمی آوردند 

در اینجا هم پیرزن که شاه چشم طمع به کلبه اودوخته میگه من را مثل شولها آواره مکن واز خانه خودم به جای دیگر مکوچان .ضمن اینکه در بخش قبلی (بخش سوم رفتن انوشیروان به ویرانه ) باز این کلمه را داریم :

گفت مپشولید این آشفته را 

بر مگردانید کار رفته را

باز هم بگم عزیزم این برداشت شخصی خودمه اگه بزرگواران توضیحی بفرمایند ممنونم.

1402/09/19 11:12
Elham Khani

خدا قرار نیست به تک‌تک‌ادمهای کره زمین توجه کند ؛اینها قوانین کلی خداوند با قوانین انسانها فرق داره.

گاهی وقتی اتقاق بدی برای من نوعی می افته و‌من رو به خدا میکنم من همان لحظه میخواهم خدا خواسته من رو اجابت کند در قانون الهی زمان وجود ندارد.

عرش و کرسی مثله سپر عمل میکند هر امواجی میدهیم‌ کائنات به شکلی که فرستادیم به ما برمیگردونه.

در زمانه عطار همچی حکایتی گویای این‌است همه کار به خاست خدا نیست تو باید امواج خودت رو‌بفرستی.