بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
داد محمود آن یکی را مال خویش
کرد او را سرور عمال خویش
رفت مرد و مال او جمله بخورد
بعد از آن در گوشهٔ بنشست فرد
شاه چون از کار او آگاه شد
گفت تا برخاست پیش شاه شد
شاه گفت ای بی خبر از حال من
از چه خوردی تو پلید این مال من
گفت بر پشتی آن خوردم که شاه
مال دارد بی قیاس اینجایگاه
من ندارم هیچ تو داری بسی
نیستی چون من تو محتاج کسی
چون بدان محتاج بودم خورده شد
کار بر پشتی فضلت کرده شد
گر ببخشی میتوانی من کیم
ور بگیری هم تو دانی من کیم
شاه را دل خوش شد از گفتار او
عفو کرد ودر گذشت از کار او
حجت دین گر سجل میبایدت
رحمتی دایم ز دل میبایدت
کم نهٔ آخر ز فرعون لعین
رحمتش بر زیردستان می ببین
بخش ۴ - الحكایة و التمثیل: باغبانی سه خیار آورد خردبخش ۶ - الحكایة و التمثیل: گفت چون تابوت موسی بر شتاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
داد محمود آن یکی را مال خویش
کرد او را سرور عمال خویش
هوش مصنوعی: محمود به یکی از افراد خود مالی را اختصاص داد و او را سرپرست و رهبری کارگرانش قرار داد.
رفت مرد و مال او جمله بخورد
بعد از آن در گوشهٔ بنشست فرد
هوش مصنوعی: مردی رفت و تمام داراییاش را دیگران خوردند، سپس او در گوشهای نشسته است.
شاه چون از کار او آگاه شد
گفت تا برخاست پیش شاه شد
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه از عمل او مطلع شد، گفت تا اینکه او بلند شد و به سوی پادشاه رفت.
شاه گفت ای بی خبر از حال من
از چه خوردی تو پلید این مال من
هوش مصنوعی: شاه به شخصی که جزئیات زندگی و وضعیت او را نمیداند میگوید: تو چه دلیلی داری که از این ثروت من بهرهمند شوی، در حالی که از حال و روز من بیخبری؟
گفت بر پشتی آن خوردم که شاه
مال دارد بی قیاس اینجایگاه
هوش مصنوعی: او گفت که من بر روی این پشتی نشستم، زیرا پادشاه دارای ثروتی بی نهایت است و این مکان ارزشمندی دارد.
من ندارم هیچ تو داری بسی
نیستی چون من تو محتاج کسی
هوش مصنوعی: من هیچ چیز ندارم، اما تو از چیزهای زیادی برخورداری. با این حال، تو به کسی نیاز داری که شبیه من باشد.
چون بدان محتاج بودم خورده شد
کار بر پشتی فضلت کرده شد
هوش مصنوعی: زمانی که به مهربانی و بزرگواری تو نیاز داشتم، حوادث بر من سخت شد و کارها بد پیش رفت.
گر ببخشی میتوانی من کیم
ور بگیری هم تو دانی من کیم
هوش مصنوعی: اگر تو مرا ببخشی، میتوانی که من کی هستم، و اگر مرا بگیری، خودت میدانی که من کی هستم.
شاه را دل خوش شد از گفتار او
عفو کرد ودر گذشت از کار او
هوش مصنوعی: سلطان از سخنان او خوشحال شد و به همین خاطر او را بخشید و از اعمالش گذشت.
حجت دین گر سجل میبایدت
رحمتی دایم ز دل میبایدت
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دلیل و نشانههای دین را بشناسی، باید همواره رحمت و مهربانی را از دل خود نثار کنی.
کم نهٔ آخر ز فرعون لعین
رحمتش بر زیردستان می ببین
هوش مصنوعی: هرچند فرعون لعین و بدست، در آخرین لحظات زندگیاش، رحمت و بخشش او را بر کسانی که زیر دستش بودند، مشاهده میکنیم.