بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
چون ز لیلی گشت مجنون بی قرار
روز و شب شد همچو گردون بی قرار
خورد روز و خواب شب بدرود کرد
دیده از دریای دل چون رود کرد
پای در میدان رسوائی نهاد
داغ دل بر عقل سودائی نهاد
گفت یک روزش پدر کای بی خبر
خویش را رسوا بکردی در بدر
ماندهٔ در قید رسوائی مقیم
هیچ کس نفروشدت نانی بسیم
این سخن مجنون چو بشنود از پدر
گفت چندینی غم و رنج و خطر
کاین زمان من میکشم از بهر دوست
دوست داند کاین همه از بهر اوست
گفت داند گفت پس این میبسم
تا قیامت هر نفس این میبسم
گردلم را زین مصیبت خون کنند
ازدلم این درد چون بیرون کنند
بخش ۸ - الحكایة و التمثیل: رفت سوی آسیائی بوسعیدبخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل: زین گدائی بر ایاز آشفته شد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون ز لیلی گشت مجنون بی قرار
روز و شب شد همچو گردون بی قرار
هوش مصنوعی: مجنون به خاطر عشق به لیلی در روز و شب بسیار بیتاب و ناآرام شده، مانند آسمان که همیشه در حال تغییر و بیثباتی است.
خورد روز و خواب شب بدرود کرد
دیده از دریای دل چون رود کرد
هوش مصنوعی: روز را با کار و شب را با استراحت وداع گفت. چشمانش مانند جویبار از دریای دلش جاری شد.
پای در میدان رسوائی نهاد
داغ دل بر عقل سودائی نهاد
هوش مصنوعی: او با قدم گذاشتن در میدان رسوایی، آسیب و رنج دل را بر فکر و اندیشه اش تحمیل کرد.
گفت یک روزش پدر کای بی خبر
خویش را رسوا بکردی در بدر
هوش مصنوعی: یک روز پدر به او گفت که ای نادان، تو با رفتارهای خود باعث رسوایی و عذاب خودت شدی.
ماندهٔ در قید رسوائی مقیم
هیچ کس نفروشدت نانی بسیم
هوش مصنوعی: اگر کسی در موقعیت بدی قرار بگیرد و دچار رسوایی شود، هیچ کسی حاضر نخواهد بود حتی نانی به او بدهد.
این سخن مجنون چو بشنود از پدر
گفت چندینی غم و رنج و خطر
هوش مصنوعی: مجنون وقتی این حرفها را از پدرش شنید، گفت: «چرا اینقدر غم و رنج و خطر میکنی؟»
کاین زمان من میکشم از بهر دوست
دوست داند کاین همه از بهر اوست
هوش مصنوعی: در حال حاضر، من به خاطر دوستی زندگی میکنم و تنها دوستم میداند که همه این تلاشها و زحمتها برای اوست.
گفت داند گفت پس این میبسم
تا قیامت هر نفس این میبسم
هوش مصنوعی: او گفت: میداند که من تا پایان عمر، هر لحظه این را خواهم گفت.
گردلم را زین مصیبت خون کنند
ازدلم این درد چون بیرون کنند
هوش مصنوعی: قلبم از این مصیبت پر شده و خون میشود، امیدوارم که این درد را از درونم بیرون کنند.
حاشیه ها
1388/04/12 17:07
رسته
بیت: 9
غلط: مضیبت
درست: مصیبت
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.