گنجور

بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

رفت سوی آسیائی بوسعید
آسیا را دید در گشتن مزید
ساعتی استاد آخر بازگشت
با گروه خویش صاحب راز گشت
گفت هست این آسیا استاد نیک
چشم نامحرم نمیبیند ولیک
زانکه با من گفت این ساعت نهان
کاین زمان صوفی منم اندر جهان
در تصوف گر تو رنجی میبری
من بسم پیر تو در صوفیگری
روز و شب در خود کنم دایم سفر
پای بر جایم ولیکن در گذر
گرچه میجنبم نمیجنبم ز جای
میروم از پا بسر از سر بپای
میستانم بس درشت از هر کسی
میدهم بس نرم و میگردم بسی
گر همه عالم شود زیر و زبر
نیست جز سرگشتگی کارم دگر
لاجرم پیوسته در کار آمدم
کار را همواره هموار آمدم
همچو من شو گر تو هستی مرد کار
ورنه بنشین چون نداری دردکار
کار او پیوسته اندر جان نشست
یک نفس بی کار مینتوان نشست
او چو میداند که کار از بهر اوست
گر برای او بخون گردم نکوست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفت سوی آسیائی بوسعید
آسیا را دید در گشتن مزید
هوش مصنوعی: بوسعید به سمت آسیایی رفت و در این سفر، آسیا را مشاهده کرد و از گشت و گذار در آن لذت برد.
ساعتی استاد آخر بازگشت
با گروه خویش صاحب راز گشت
هوش مصنوعی: مدتی بعد، استاد همراه با گروه خودش که رازها را درک کرده بودند، بازگشت.
گفت هست این آسیا استاد نیک
چشم نامحرم نمیبیند ولیک
هوش مصنوعی: می‌گوید که این آسیاب در واقع یک استاد بزرگ است که نمی‌تواند نامحرمان را ببیند، اما درست است که وجود دارد.
زانکه با من گفت این ساعت نهان
کاین زمان صوفی منم اندر جهان
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه با من گفت این وقت نهان، اکنون من در این دنیا صوفی هستم.
در تصوف گر تو رنجی میبری
من بسم پیر تو در صوفیگری
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عرفان و تصوف دچار سختی و زحمت می‌شوی، من به خاطر تجربیات و راهنمایی‌های پیر و استاد تو در این راه، سعی می‌کنم به تو کمک کنم.
روز و شب در خود کنم دایم سفر
پای بر جایم ولیکن در گذر
هوش مصنوعی: من همیشه در سفر هستم و به مکان‌های جدید می‌روم، اما در عین حال در جایی که هستم، ثابت و پابرجا هستم.
گرچه میجنبم نمیجنبم ز جای
میروم از پا بسر از سر بپای
هوش مصنوعی: هرچند که من به ظاهر تحرک دارم و در حال حرکت هستم، اما در واقع از جایی که هستم جدا نمی‌شوم و تغییر مکان نمی‌دهم. من از پا به سر می‌روم، اما هنوز در همان جای خودم باقی‌ام.
میستانم بس درشت از هر کسی
میدهم بس نرم و میگردم بسی
هوش مصنوعی: من از هر کسی با شدت و سختی رفتار می‌کنم، اما خودم به آرامی و ملاطفت با دیگران برخورد می‌کنم و همیشه در حال تغییر و تحول هستم.
گر همه عالم شود زیر و زبر
نیست جز سرگشتگی کارم دگر
هوش مصنوعی: اگر تمام دنیا هم به هم بریزد، باز تنها چیزی که برای من باقی می‌ماند سردرگمی و گیجی است.
لاجرم پیوسته در کار آمدم
کار را همواره هموار آمدم
هوش مصنوعی: بنابراین همیشه در تلاش بوده‌ام و همواره سعی کرده‌ام که امور را آسان کنم.
همچو من شو گر تو هستی مرد کار
ورنه بنشین چون نداری دردکار
هوش مصنوعی: اگر تو هم مثل من مرد کار هستی، به فعالیت بپرداز؛ وگرنه اگر توانایی ندارید، بهتر است نشسته و بی‌کار بمانی.
کار او پیوسته اندر جان نشست
یک نفس بی کار مینتوان نشست
هوش مصنوعی: کار او همیشه در دل و جان آدمی نفوذ دارد. نمی‌توان یک لحظه بی‌کار نشست و از آن غافل شد.
او چو میداند که کار از بهر اوست
گر برای او بخون گردم نکوست
هوش مصنوعی: او وقتی می‌داند که همه چیز برای اوست، آیا خوب نیست که برای او جانم را فدای خون کنم؟

حاشیه ها

1393/12/04 18:03
محمد

در مصراع دوم بیت اول، مُرید صحیح است

1402/06/06 09:09
علی میراحمدی

براستی آدمی اگر اهل دل و معنا باشد از آسیا و آسیاسنگی هم درسی میگیرد و چیزی در میابد