گنجور

بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

برفتاد از جان خرقانی نقاب
دید آن شب حق تعالی را بخواب
گفت الهی روز و شب در کل حال
جستمت پیدا و پنهان شصت سال
بر امیدت ره بسی پیموده ام
طالب تو بوده ام تا بوده ام
از وجود من رهائی ده مرا
نور صبح‌ آشنائی ده مرا
حق تعالی گفت ای خرقانیم
گر بسالی شصت تو میدانیم
یا بسالی شصت چه روز و چه شب
کردهٔ بر جهد خود ما را طلب
من در آزال الازال بی علتیت
کرده ام تقدیر صاحب دولتیت
هم در آزال الازل هم در قدم
در طلب بودم ترا تو در عدم
بوده ام خواهان تو بیش از تو من
در طلب بودم ترا پیش از تو من
این طلب کامروز از جان توخاست
نیست هیچ آن تو جمله آن ماست
گر طلب ازما نبودی از نخست
کی ز تو هرگز طلب گشتی درست
چون کشنده هم نهنده یافتی
خویش را بیخویش زنده یافتی
لاجرم جاوید شمع دین شدی
در امانت مرد عالم بین شدی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برفتاد از جان خرقانی نقاب
دید آن شب حق تعالی را بخواب
هوش مصنوعی: خرقانی در خواب، پرده از روی دل برداشت و توانست نور حق تعالی را مشاهده کند.
گفت الهی روز و شب در کل حال
جستمت پیدا و پنهان شصت سال
هوش مصنوعی: خدایا، همیشه و در همه حال، در هر روز و شبی، تو را می‌جویم؛ چهل سال است که در جستجوی تو هستم، چه پیدا و چه پنهان.
بر امیدت ره بسی پیموده ام
طالب تو بوده ام تا بوده ام
هوش مصنوعی: من به خاطر امید تو راه‌های زیادی را پیموده‌ام و از زمانی که به یاد تو بوده‌ام، همیشه در جستجوی تو بوده‌ام.
از وجود من رهائی ده مرا
نور صبح‌ آشنائی ده مرا
هوش مصنوعی: از وجود من آزادیم ببخش و صبح آشنایی را به من هدیه کن.
حق تعالی گفت ای خرقانیم
گر بسالی شصت تو میدانیم
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: ای عارف، اگرچه سن تو به شصت رسیده است، تو را به خوبی می‌شناسیم و می‌دانیم چه کسی هستی.
یا بسالی شصت چه روز و چه شب
کردهٔ بر جهد خود ما را طلب
هوش مصنوعی: در سن شصت سالگی، روزها و شب‌ها را صرف تلاش و کوشش کرده‌ام تا به جستجوی شما بپردازم.
من در آزال الازال بی علتیت
کرده ام تقدیر صاحب دولتیت
هوش مصنوعی: من بدون هیچ دلیلی، در آغاز زمان، سرنوشت تو را رقم زده‌ام که صاحب قدرت و مقام شوی.
هم در آزال الازل هم در قدم
در طلب بودم ترا تو در عدم
هوش مصنوعی: در تمام دوران‌ها و از آغاز هستی، حتی زمانی که چیزی وجود نداشت، در جستجوی تو بودم.
بوده ام خواهان تو بیش از تو من
در طلب بودم ترا پیش از تو من
هوش مصنوعی: من در عشق تو از خودت بیشتر مشتاق بوده‌ام و پیش از اینکه تو به من توجه کنی، من به دنبالت بوده‌ام.
این طلب کامروز از جان توخاست
نیست هیچ آن تو جمله آن ماست
هوش مصنوعی: این خواسته امروز از عمق دل تو برخاست، و هیچ نیست جز اینکه تمامی وجود تو همان درخواست من است.
گر طلب ازما نبودی از نخست
کی ز تو هرگز طلب گشتی درست
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا خواسته‌ای از ما نداشتی، چگونه ممکن بود که همیشه از تو خواسته‌ای داشته باشم؟
چون کشنده هم نهنده یافتی
خویش را بیخویش زنده یافتی
هوش مصنوعی: وقتی که از خودت جدا شدی و به چیز دیگری متصل شدی، احساس زندگی و وجود تازه‌ای را تجربه کردی.
لاجرم جاوید شمع دین شدی
در امانت مرد عالم بین شدی
هوش مصنوعی: بنابراین تو همیشه چراغ دین باقی ماندی و در امانت، انسانی دانا و بینا شدی.