بخش ۲۲ - الحكایة و التمثیل
در مناجات آن بزرگ دین شبی
پیش حق میکرد آه و یاربی
گفت الهی چون شود حشر آشکار
بر لب دوزخ خوشی گیرم قرار
پس بدست آرم یکی خنجر ز نور
خلق را میرانم از دوزخ ز دور
تا ز دوزخ سر بسر ایمن شوند
در بهشت جاودان ساکن شوند
هاتفی آواز دادش آن زمان
گفت تو خاموش بنشین هان و هان
ورنه عیب تو بگویم آشکار
تا کنندت خلق عالم سنگسار
بعد ازآن داد آن بزرگ دین جواب
گفت هان و هان چه گفتم ناصواب
تو بدان می آریم تا این زمان
برگشایم بر سر خلقان زفان
از تو چندان بازگویم فضل وجود
کز همه عالم کست نکند سجود
پادشاها با دمی سرد آمدم
با دلی پرغصه و درد آمدم
چون نیم من هیچ و آگاهی ز من
ای همه تو پس چه میخواهی ز من
گرعذاب تو ز صد رویم بود
در خور یک تارهٔ مویم بود
لیک یک فضلت چو صد عالم فتاد
جرم جمله کم ز یک شبنم فتاد
آمد از من آنچه آید از لئیم
تو بکن نیز آنچه آید از کریم
بخش ۲۱ - الحكایة و التمثیل: آن گدائی چون برست از نان و آببخش ۲۳ - الحكایة و التمثیل: آن یکی اعرابئی از عشق مست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در مناجات آن بزرگ دین شبی
پیش حق میکرد آه و یاربی
هوش مصنوعی: در شب، آن شخصیت بزرگ دین به درگاه خداوند دعا و نیایش میکرد و از دلش نالهای بلند میشد.
گفت الهی چون شود حشر آشکار
بر لب دوزخ خوشی گیرم قرار
هوش مصنوعی: گفت: ای خدا، وقتی روز قیامت آشکار شود و بر لب جهنم برسم، امیدوارم در آن لحظه آرامش و خوشی بیابم.
پس بدست آرم یکی خنجر ز نور
خلق را میرانم از دوزخ ز دور
هوش مصنوعی: پس از آن، خنجری از نور به دست میآورم تا بتوانم خلق را از دوری دوزخ نجات دهم.
تا ز دوزخ سر بسر ایمن شوند
در بهشت جاودان ساکن شوند
هوش مصنوعی: برای داشتن آرامش و ایمنی از عذابهای دوزخ، در بهشت دائمی ساکن خواهند شد.
هاتفی آواز دادش آن زمان
گفت تو خاموش بنشین هان و هان
هوش مصنوعی: صدای یک ندا به او گفت در آن زمان که آرام بگذران و دقت کن.
ورنه عیب تو بگویم آشکار
تا کنندت خلق عالم سنگسار
هوش مصنوعی: اگر بخواهم عیبهایت را علنی بیان کنم، مردم دنیا به تو حمله کرده و سنگسارت خواهند کرد.
بعد ازآن داد آن بزرگ دین جواب
گفت هان و هان چه گفتم ناصواب
هوش مصنوعی: پس از آن، آن بزرگ دین پاسخ داد: "بنگر، چه گفتم، نادرست بود."
تو بدان می آریم تا این زمان
برگشایم بر سر خلقان زفان
هوش مصنوعی: ما تا این لحظه به تو میرسیم و در نهایت برمیگردیم تا با مردم سخن بگوییم.
از تو چندان بازگویم فضل وجود
کز همه عالم کست نکند سجود
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از خوبیها و فضایل تو بگویم، به قدری زیاد و با ارزشند که هیچ کس در جهان نمیتواند به اندازه آنها سجده و احترام بگذارد.
پادشاها با دمی سرد آمدم
با دلی پرغصه و درد آمدم
هوش مصنوعی: من با حالتی ناراحت و دلِ پر از غم به حضور پادشاه آمدم.
چون نیم من هیچ و آگاهی ز من
ای همه تو پس چه میخواهی ز من
هوش مصنوعی: اگر من هیچ هستم و تو تمام هستی و در واقع همه چیز را از من میدانی، پس چه هدفی از من داری؟
گرعذاب تو ز صد رویم بود
در خور یک تارهٔ مویم بود
هوش مصنوعی: اگر عذاب تو از صد دلیلی که دارم باشد، برای من مانند یک تار موی نازک است.
لیک یک فضلت چو صد عالم فتاد
جرم جمله کم ز یک شبنم فتاد
هوش مصنوعی: اما یک فضیلت مثل صد عالم، گناه همه را ویران میکند، مثل اینکه یک شبنم همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
آمد از من آنچه آید از لئیم
تو بکن نیز آنچه آید از کریم
هوش مصنوعی: آنچه از من برمیآید، از انسان پست است؛ تو هم کارهایی انجام بده که از انسان بزرگوار برمیآید.