بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل
این سخن نقلست از نوشین روان
گفت اگر خواهی که رازت در جهان
دشمنت نشناسد از زشتی که اوست
تو به نیکوئی مگو در پیش دوست
گر درین پرده نگهداری نفس
هم نفس باشی و گرنه هیچکس
صبح اگر کشتی نفس را در دهان
کی رسیدی این بشولش در جهان
تا زفان سرخ دارد ساکنی
تو به سرسبزی نشسته ایمنی
چون زفان جنبان شود کام سیاه
برتو سر سبزی کند حالی تباه
هیچ عضوی بنده را روز شمار
مهر نکند جز دهن را کردگار
بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل: کاملی گفتست میباید بسیبخش ۱۴ - الحكایة و التمثیل: با پسر لقمان چنین گفت ای پسر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این سخن نقلست از نوشین روان
گفت اگر خواهی که رازت در جهان
هوش مصنوعی: این جمله اشاره دارد به اینکه اگر میخواهی راز خود را در دنیا محفوظ نگهداری، باید فردی با ذهنی صاف و پاک را پیدا کنی و با او در میان بگذاری.
دشمنت نشناسد از زشتی که اوست
تو به نیکوئی مگو در پیش دوست
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو از زشتیهای خود آگاه نیست، در حضور دوستانت از خوبیهایت حرف نزن.
گر درین پرده نگهداری نفس
هم نفس باشی و گرنه هیچکس
هوش مصنوعی: اگر در این پرده از زندگی خود را کنترل کنی، با خودت یکی و همدل خواهی بود و اگر نه، هیچ ارتباطی با دیگران نخواهی داشت.
صبح اگر کشتی نفس را در دهان
کی رسیدی این بشولش در جهان
هوش مصنوعی: اگر صبح زود نفس را در دهان خود نگهداری، به زودی به آرامش و خوشبختی خواهی رسید و حوادث زندگی را به راحتی پشت سر خواهی گذاشت.
تا زفان سرخ دارد ساکنی
تو به سرسبزی نشسته ایمنی
هوش مصنوعی: تا زمانی که زبانت سرخ و گرم است، در دل سرسبزی نشستهای و در امان هستی.
چون زفان جنبان شود کام سیاه
برتو سر سبزی کند حالی تباه
هوش مصنوعی: زمانی که زبان به حرکت درآید، کار سیاه به سر سبز تو آسیب میزند و حال تو را به هم میزند.
هیچ عضوی بنده را روز شمار
مهر نکند جز دهن را کردگار
هوش مصنوعی: هیچ بخشی از بدن انسان به اندازه زبان محبت و عشق را نشان نمیدهد. فقط زبان است که خداوند برای بیان احساسات و ارتباطات انسانی قرار داده است.