گنجور

بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

خطبهٔ در نعت و توحید خدای
کرده بود انشا بزرگی رهنمای
سجع بود آن خطبه رنجی برده بود
پیش شیخ کرکان آورده بود
چون بخواند آن خطبه را در پیش او
خواست تحسین طبع دوراندیش او
شیخ گفتا بر دلم صد غم نهاد
آن دل بیکار کاین برهم نهاد
هر که دل زنده ست در سودای دین
نبودش بی هیچ شک پروای این
یک نشان مرد بیکار این بود
شغل مشغولان پندار این بود
مرد را آن خطبه بر دل سرد شد
خجلتش آورد و رویش زرد شد
حال من با این کتاب اینست و بس
حجت بیکاری دینست و بس
چند گوی آخر ای دل تن بزن
نفس را خاموش کن گردن بزن
چند شعر چون شکر گوئی تو خوش
همچو بادامی زفان در کام کش
پنبه را یکبارگی برکش ز گوش
در دهن نه محکم و بنشین خموش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خطبهٔ در نعت و توحید خدای
کرده بود انشا بزرگی رهنمای
هوش مصنوعی: خطبه‌ای درباره ستایش و یکتایی خداوند بیان شده که به خوبی و بزرگی راه را نشان می‌دهد.
سجع بود آن خطبه رنجی برده بود
پیش شیخ کرکان آورده بود
هوش مصنوعی: آن سخن زیبا و هماهنگ، از درد و رنجی که کشیده شده، به پیش شیخ کرکان آورده شده است.
چون بخواند آن خطبه را در پیش او
خواست تحسین طبع دوراندیش او
هوش مصنوعی: وقتی آن خطبه را در حضور او خواند، به تمجید و ستایش از فهم و دوراندیشی او پرداخت.
شیخ گفتا بر دلم صد غم نهاد
آن دل بیکار کاین برهم نهاد
هوش مصنوعی: شیخ گفت که بر دل من غم‌های زیادی ریخته است و آن دل بی‌کار که این غم‌ها را ایجاد کرده، در واقع باعث شده که همه چیز به هم بریزد.
هر که دل زنده ست در سودای دین
نبودش بی هیچ شک پروای این
هوش مصنوعی: هر کسی که دل زنده و آگاه دارد، در آرزوی دین و معنویت است و به هیچ وجه نگران چیزهای دنیوی نخواهد بود.
یک نشان مرد بیکار این بود
شغل مشغولان پندار این بود
هوش مصنوعی: بیکار بودن یک مرد به این معناست که او دچار خیال و افکار واهی است، در حالی که انسان‌های مشغول به کار در واقع درگیر انجام کارهای عملی و واقعی هستند.
مرد را آن خطبه بر دل سرد شد
خجلتش آورد و رویش زرد شد
هوش مصنوعی: مرد وقتی آن سخن را شنید، احساس شرمندگی کرد و رنگش پرید.
حال من با این کتاب اینست و بس
حجت بیکاری دینست و بس
هوش مصنوعی: حال من با این کتاب این است که تنها دلیل و سند بی‌کاری من همین است و بس.
چند گوی آخر ای دل تن بزن
نفس را خاموش کن گردن بزن
هوش مصنوعی: ای دل، چند بار باید در این دنیا به خود سختی بدهی؟ حالا وقت آن رسیده که از نفس و اندیشه‌های بیهوده بگذری و با قدرت زندگی را ترک کنی.
چند شعر چون شکر گوئی تو خوش
همچو بادامی زفان در کام کش
هوش مصنوعی: چندین شعر را شیرین چون شکر بگو، مانند طعمی دلپذیر که بادام در دهان دارد.
پنبه را یکبارگی برکش ز گوش
در دهن نه محکم و بنشین خموش
هوش مصنوعی: پنبه را یکباره از گوش خود خارج کن، نه به‌طور محکم، و سپس ساکت بنشین.

حاشیه ها

1388/04/13 20:07
رسته

بیت : 6
غلط: ابن
درست : ؟
---
پاسخ: با تشکر، با «این» جایگزین شد.

1392/04/19 19:07
علی

در بیت 9 کلمه گوی ظاهراً باید گویی باشد.