بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل
گفت اندر پیش افلاطون کسی
کان فلانی حمد میگفتت بسی
در هنر بستود بسیاری ترا
تا فلک بنهاد مقداری ترا
زان سخن بگریست افلاطون بدرد
روی آورد از سر دردی بمرد
گفت میگریم که در دل مشکلیست
تا چه کردم کان پسند جاهلیست
هرچه باشد مرد نادان را پسند
مرد دانا را بود آن تخته بند
می ندانم تا پسند او چه بود
تا ازآن توبه کنم در حال زود
یک ستایش کان ز جاهل آیدم
صد عقوبت دان که حاصل آیدم
گر مرا اهل دلی تحسین کند
جملهٔ شعرم دل او دین کند
گر ستایش گوی من صد کس بود
ذوق یک صاحبدلم می بس بود
نی کیم من اهل دین را چند ازین
نفس تا کی داردم دربند ازین
ای دریغا هرچه گفتم هیچ بود
دیده کور و راه پیچاپیچ بود
گر دمی بودی سخن پذرفتنم
نیستی پروای چندین گفتنم
گر بحضرت ره گشادن دارمی
کی دل برهم نهادن دارمی
بخش ۹ - الحكایة و التمثیل: حاتم طائی چو از دنیا گسستبخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل: خطبهٔ در نعت و توحید خدای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت اندر پیش افلاطون کسی
کان فلانی حمد میگفتت بسی
هوش مصنوعی: یک نفر در حضور افلاطون گفت: "آیا تو در مورد فلانی که بسیار ستایش میکنی، چیزی گفتهای؟"
در هنر بستود بسیاری ترا
تا فلک بنهاد مقداری ترا
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم در هنر تو را ستودهاند تا اینکه آسمان به تو ارزشی بخشیده است.
زان سخن بگریست افلاطون بدرد
روی آورد از سر دردی بمرد
هوش مصنوعی: افلاطون به خاطر آن سخن به گریه افتاد و از روی درد و رنجی که داشت جان سپرد.
گفت میگریم که در دل مشکلیست
تا چه کردم کان پسند جاهلیست
هوش مصنوعی: میگوید من میگریم چون در دلم مشکلی وجود دارد. میخواهم ببینم چه کاری میتوانم انجام دهم، زیرا این مشکل برآمده از ذوق جاهلانه است.
هرچه باشد مرد نادان را پسند
مرد دانا را بود آن تخته بند
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای مرد نادان خوشایند باشد، برای مرد باهوش و دانا ارزش و اهمیت چندانی ندارد.
می ندانم تا پسند او چه بود
تا ازآن توبه کنم در حال زود
هوش مصنوعی: نمیدانم که چه چیزی مورد پسند اوست تا بتوانم از آن توبه کنم و از حالا دست بکشم.
یک ستایش کان ز جاهل آیدم
صد عقوبت دان که حاصل آیدم
هوش مصنوعی: اگر ستایشی از جانب نادان باشد، بدان که نتیجهاش عذابهای زیادی خواهد داشت.
گر مرا اهل دلی تحسین کند
جملهٔ شعرم دل او دین کند
هوش مصنوعی: اگر کسی که دلش به حال من میتپد، شعرهای من را ستایش کند، تمام دل او به من تعلق خواهد گرفت.
گر ستایش گوی من صد کس بود
ذوق یک صاحبدلم می بس بود
هوش مصنوعی: اگر به من صد نفر هم از زیباییهایم بگویند، ولی دل یک نفر باشد که با احساس باشد، همین برای من کافیست.
نی کیم من اهل دین را چند ازین
نفس تا کی داردم دربند ازین
هوش مصنوعی: من چه مدت باید به خاطر این نفس سرکش خود را در بند و گرفتار کنم، در حالی که من اهل دین و دینداری هستم؟
ای دریغا هرچه گفتم هیچ بود
دیده کور و راه پیچاپیچ بود
هوش مصنوعی: ای حسرت، هرچه که من بیان کردم، بیفایده بود، زیرا دلنگران و مسیر پر از پیچیدگی بود.
گر دمی بودی سخن پذرفتنم
نیستی پروای چندین گفتنم
هوش مصنوعی: اگر لحظهای دیگر با من سخن بگویی، زحمت حرف زدنم را نخواهی داشت.
گر بحضرت ره گشادن دارمی
کی دل برهم نهادن دارمی
هوش مصنوعی: اگر بتوانم به درگاه تو راهی باز کنم، آیا میتوانم دل خود را باز بگذارم؟