گنجور

بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

دفن میکردند مردی را بخاک
شد حسن در بصره پیش آن مغاک
سوی آن گور و لحد میبنگریست
بر سر آن گور برخود میگریست
پس چنین گفت او که کاری مشکلست
کاین جهان را گور آخر منزلست
وان جهان را اولین منزل همینست
اولین وآخرین زیر زمینست
دل چه بندی در جهان جمله رنگ
کاخرش اینست یعنی گور تنگ
چون نترسی زان جهان صعبناک
کاولش اینست یعنی زیر خاک
چند ازین چون آخر این خواهد بدن
وای ازان کاول چنین خواهد بدن
هیچ مردم از پس این پرده نیست
تا کسی او را بزاری مرده نیست
گر دمی خواهی زدن در پردهٔ
با کسی زن کو ندارد مردهٔ
هر چراغی را که باشد باد پیش
چون تواند برد راه آزاد پیش
چون تو پرسودا دماغی میبری
صرصری در ره چراغی میبری
مینترسی کاین چراغ زود میر
زود میری گر توانی زود گیر
گر بمیرد این چراغت ناگهی
ره بسر نابرده افتی در چهی
ره بسر بر پیش ازان ای بی دماغ
کز چنان بادت فرو میرد چراغ
چون چراغ توبمرد ای بی خبر
نه نشان ماند ازو و نه اثر
گر چراغ مرده را جوئی بسی
در همه عالم نشان ندهد کسی
هر چراغی را که بادی در ربود
گر بسی بر سر زنی ازوی چه سود
از چراغ مرده کس آگاه نیست
چون بمرد او خواه هست و خواه نیست
چون چراغ از جای بی جائی رسید
چون بدانجا باز شد، شد ناپدید
راه بینا زین جهان تا آن جهان
بیش یکدم نیست جان را بر میان
از درونت چون برآید آندمی
این جهانت آن جهان گردد همی
زین جهان تا آن جهان بسیار نیست
جز دمی اندر میان دیوار نیست
چون برآید آن دمت از جان پاک
سر نگونسارت در اندازد بخاک
مرگ را بر خلق عزم جان مست
جمله رادر خاک خفتن لازمست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دفن میکردند مردی را بخاک
شد حسن در بصره پیش آن مغاک
هوش مصنوعی: مردی را در بصره به خاک می‌سپردند و حسن در کنار آن قبر قرار داشت.
سوی آن گور و لحد میبنگریست
بر سر آن گور برخود میگریست
هوش مصنوعی: به آن قبر و مکان دفن نگاه می‌کرد و بر سر آن قبر به حال خود می‌گریست.
پس چنین گفت او که کاری مشکلست
کاین جهان را گور آخر منزلست
هوش مصنوعی: او گفت که انجام این کار دشوار است، زیرا این دنیا فقط به عنوان گوری است که آخرین مرحله سفر ما به شمار می‌رود.
وان جهان را اولین منزل همینست
اولین وآخرین زیر زمینست
هوش مصنوعی: این دنیا تنها نقطه آغازین است و در واقع تمامی مراحل زندگی و دنیا در نهایت به زیر زمین بازمی‌گردد.
دل چه بندی در جهان جمله رنگ
کاخرش اینست یعنی گور تنگ
هوش مصنوعی: دل خود را به زیبایی‌های گذرا و فریبنده دنیا گره نزن، زیرا سرانجام همه این‌ها به قبر و آخرتی تنگ ختم می‌شود.
چون نترسی زان جهان صعبناک
کاولش اینست یعنی زیر خاک
هوش مصنوعی: وقتی از جهانی که ترسناک و دشوار است نترسی، بدان که آغاز آن در زیر خاک است.
چند ازین چون آخر این خواهد بدن
وای ازان کاول چنین خواهد بدن
هوش مصنوعی: چند بار دیگر از این وضعیت بگذرد، اما بالاخره سرنوشت چنین خواهد بود. وای به حال کسی که این‌گونه به سرنوشت خود ادامه دهد.
هیچ مردم از پس این پرده نیست
تا کسی او را بزاری مرده نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس پشت این پرده که به عنوان حجاب از آن یاد می‌شود، وجود ندارد که بخواهند به او بگویند مرده است.
گر دمی خواهی زدن در پردهٔ
با کسی زن کو ندارد مردهٔ
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی با کسی در خفا یا پنهانی صحبت کنی، با کسی صحبت کن که به هیچ عنوان مانع از این ارتباط نمی‌شود و مشکل‌ساز نیست.
هر چراغی را که باشد باد پیش
چون تواند برد راه آزاد پیش
هوش مصنوعی: هر چراغی که در مسیر باشد و تحت تأثیر باد قرار بگیرد، چگونه می‌تواند راه را به راحتی نشان دهد؟
چون تو پرسودا دماغی میبری
صرصری در ره چراغی میبری
هوش مصنوعی: وقتی که تو ذهنی پر از افکار باارزش داری، مانند باد تند و خنکی هستی که راهی را روشن می‌کند.
مینترسی کاین چراغ زود میر
زود میری گر توانی زود گیر
هوش مصنوعی: نترس، چون این چراغ زود خاموش می‌شود. اگر می‌توانی، هر چه سریع‌تر آن را بگیر!
گر بمیرد این چراغت ناگهی
ره بسر نابرده افتی در چهی
هوش مصنوعی: اگر این چراغ تو ناگهان خاموش شود، در چه مسیری به دردسر خواهی افتاد؟
ره بسر بر پیش ازان ای بی دماغ
کز چنان بادت فرو میرد چراغ
هوش مصنوعی: ای شخصی که عقل و فهم کامل نداری، قبل از اینکه به سمت راه بروی، آگاه باش که از چنین هوایی، نور و روشنایی تو خاموش می‌شود.
چون چراغ توبمرد ای بی خبر
نه نشان ماند ازو و نه اثر
هوش مصنوعی: من مثل چراغی هستم که برای تو روشن شده، اما تو از آن بی‌خبری. نه نشانی از آن باقی مانده و نه اثری از روشنی‌اش.
گر چراغ مرده را جوئی بسی
در همه عالم نشان ندهد کسی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال یک چراغ خاموش باشی، هیچ‌کس در دنیا نشانی از آن به تو نمی‌دهد.
هر چراغی را که بادی در ربود
گر بسی بر سر زنی ازوی چه سود
هوش مصنوعی: اگر بادی هر چراغی را خاموش کند، حتی اگر با شدت به آن ضربه بزنی، فایده‌ای ندارد.
از چراغ مرده کس آگاه نیست
چون بمرد او خواه هست و خواه نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از مرگ چراغ بی‌نور آگاهی ندارد؛ وقتی که او می‌میرد، چه در این دنیا باشد و چه نباشد، کسی از حال او خبر ندارد.
چون چراغ از جای بی جائی رسید
چون بدانجا باز شد، شد ناپدید
هوش مصنوعی: وقتی چراغ از جایی دور به مقصدش می‌رسد و آنجا روشن می‌شود، سپس ناگهان ناپدید می‌گردد.
راه بینا زین جهان تا آن جهان
بیش یکدم نیست جان را بر میان
هوش مصنوعی: راهی که بین این دنیا و آن دنیا وجود دارد، بسیار کوتاه و لحظه‌ای است و جان انسان در این مسیر قرار دارد.
از درونت چون برآید آندمی
این جهانت آن جهان گردد همی
هوش مصنوعی: زمانی که از درونت احساسات و افکار خوب و مثبت به وجود بیاید، این دنیا به شکل دیگری ظاهر می‌شود و شبیه به دنیای مطلوب و ایده‌آل خواهد شد.
زین جهان تا آن جهان بسیار نیست
جز دمی اندر میان دیوار نیست
هوش مصنوعی: میان این جهان و دنیای دیگر فاصله‌ای نیست، جز یک لحظه که در این فاصله قرار دارد.
چون برآید آن دمت از جان پاک
سر نگونسارت در اندازد بخاک
هوش مصنوعی: زمانی که آخرین نفس از جان پاکت خارج شود، سرنوشتی که در افت می‌آید، به خاک سپرده خواهد شد.
مرگ را بر خلق عزم جان مست
جمله رادر خاک خفتن لازمست
هوش مصنوعی: مرگ برای همه افراد حتمی است و همه باید روزی به خواب ابدی در خاک بروند.