گنجور

بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

آن یکی پرسید از مجنون مگر
کز سخنها تو چه داری دوستر
گفت من لا دوستر دارم مدام
تاکه جان دارم مرا لا می تمام
گفت تا باشد نعم ای بیخبر
لا تو از بهر چه داری دوستر
گفت وقتی کردم از لیلی سؤال
کای رخت خورشید را داده زوال
دوستم داری چنین گفتا که لا
میکشم بر پشتی آن لا بلا
از زفانش تا که لا بشنوده ام
از دل و جان عاشق لا بوده ام
نیست لایق لاجرم اصلا مرا
یک سخن لا واللّه الا لا مرا
عشق را جانی بباید آتشین
دوزخی با آتش او همنشین
تا دل عشاق افروزنده شد
از تف آتش چنین سوزنده شد
آتش از عشقست در سوز آمده
گرم در عشق دلفروز آمده
جملهٔ ذرات پیدا ونهان
نقطهٔ عشقست در هر دوجهان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.