گنجور

بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

بود مجنونی همه در دشت گشت
گاه گاهی سوی شهر آمد ز دشت
چون رسیدی سوی شهر آن بیخبر
خوش باستادی و میکردی نظر
صد هزاران خلق بودی پیش و پس
میدویدندی همه سر پر هوس
او نظر میکردی استاده خموش
خیره گشتی زآن همه جوش و خروش
چون باستادی چنان روزی تمام
سیر گشتی هم ز خاص و هم ز عام
نعرهٔ کردی و در جستی ز جای
وز سر حیرت بگفتی وای وای
وای هم از دبه هم از دبه گر
هست چندین دبه میآرد دگر
این چنین خواهد شدن گر حبهٔ
میخرد آن را که باید دبهٔ
می مزن از دبه و زنبیل لاف
گر سلیمانی برو زنبیل باف
کار کن مخلص شو از غش و عیوب
زآنکه بر دبه نیاید درز خوب
تو شتر مرغ رهی نه بندهٔ
دبه در پای شتر افکندهٔ
جملهٔ عالم پر از تعجیل تست
دبدبه از دبه و زنبیل تست
نرسد از تو گردهٔ آسان به کس
جان بدادی وندادی نان به کس
گرچه از خود می نیاسائی دمی
می نیاسائی ز کار خود همی
دین زردشتی گرفتی پیش در
نیست این دین محمد ای پسر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود مجنونی همه در دشت گشت
گاه گاهی سوی شهر آمد ز دشت
هوش مصنوعی: مجنونی در دشت سیر و سفر می‌کرد و گاهی به سمت شهر می‌آمد.
چون رسیدی سوی شهر آن بیخبر
خوش باستادی و میکردی نظر
هوش مصنوعی: زمانی که به آن شهر رسیدی، که اهالی‌اش از همه چیز بی‌خبر بودند، خوشحال و متوقف شدی و به اطراف نگاه کردی.
صد هزاران خلق بودی پیش و پس
میدویدندی همه سر پر هوس
هوش مصنوعی: هزاران نفر در گذشته و آینده وجود داشتند که همه به دنبال خواسته‌ها و آرزوهای خود می‌دویدند.
او نظر میکردی استاده خموش
خیره گشتی زآن همه جوش و خروش
هوش مصنوعی: او به آرامی به تو نگاه می‌کند و تو را متوجه خود می‌سازد. از شدت هیجان و شور و شوق، بی‌حرکت و خیره به او مانده‌ای.
چون باستادی چنان روزی تمام
سیر گشتی هم ز خاص و هم ز عام
هوش مصنوعی: زمانی که تو به پا خواستی و قد علم کردی، روزگار تو فرمانروایی می‌کرد و تو در بین مردم خاص و عام به سفر و گشت و گذار مشغول بودی.
نعرهٔ کردی و در جستی ز جای
وز سر حیرت بگفتی وای وای
هوش مصنوعی: صدای بلندی از تو بلند شد و ناگهان از جایت به سرعت بلند شدی و از روی شگفتی فریاد زدی: وای وای!
وای هم از دبه هم از دبه گر
هست چندین دبه میآرد دگر
هوش مصنوعی: آه از دبه! اگر کسی چندین دبه دارد، باز هم دبه دیگری به همراه می‌آورد.
این چنین خواهد شدن گر حبهٔ
میخرد آن را که باید دبهٔ
هوش مصنوعی: اگر کسی که شایسته است، حبه‌ای می‌خورد، چنین خواهد شد که او در دبه‌ای قرار می‌گیرد.
می مزن از دبه و زنبیل لاف
گر سلیمانی برو زنبیل باف
هوش مصنوعی: شراب را از دبه و زنبیل نریز و ادعا نکن که همانند سلیمان بزرگ هستی، برو و خودت برای خود وسایل درست کن.
کار کن مخلص شو از غش و عیوب
زآنکه بر دبه نیاید درز خوب
هوش مصنوعی: تلاش کن و خود را از نفاق و نقص‌ها پاک کن، زیرا نمی‌توان در ظرف کهنه و خراب، چیز با ارزشی را نگهداری کرد.
تو شتر مرغ رهی نه بندهٔ
دبه در پای شتر افکندهٔ
هوش مصنوعی: تو مانند شترمرغی هستی که در حبس دبهٔ شتری افتاده و آزاد نیستی.
جملهٔ عالم پر از تعجیل تست
دبدبه از دبه و زنبیل تست
هوش مصنوعی: تمام موجودات عالم در شگفتی و شتاب‌زدگی قرار دارند و جلال و شکوه تو به خاطر اهمیت و بزرگی‌ات است که در این دنیا دیده می‌شود.
نرسد از تو گردهٔ آسان به کس
جان بدادی وندادی نان به کس
هوش مصنوعی: از تو به هیچ‌کس آسانی و راحتی نمی‌رسد، چراکه جان خود را بخشیدی اما نانی به کسی نداددی.
گرچه از خود می نیاسائی دمی
می نیاسائی ز کار خود همی
هوش مصنوعی: هرچند از خودت خسته نشدی، اما از کارهای خودت هم لحظه‌ای خسته می‌شوی.
دین زردشتی گرفتی پیش در
نیست این دین محمد ای پسر
هوش مصنوعی: ای پسر! دین زردشتی را در نظر نگیر، زیرا دین محمد (اسلام) در پیش است و برتری دارد.