گنجور

بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

در شبی کز میغ شد عالم سیاه
بود مجنونی در افتاده به راه
در بیابانی میان رعد و برق
کرده برقش سوخته بارانش غرق
دیده پرخون راه میبرید سخت
بادلی پر بیم میترسید سخت
هاتفیش آواز داد از قعر جان
گفت حق با تست کم ترس ای جوان
گفت پس گر می بباید گفت راست
من ازآن ترسم که تا بامن چراست
من چنین از بیم او ترسنده ام
هرچه خواهد گو بکن تا زنده ام
چون بمیرم سخت گیرم دامنش
بو که آخر دل بسوزد برمنش
هرکه زین یک ذره آتش باشدش
نوحهٔ دیوانگان خوش باشدش
زآنکه کار جمله شان دل دادگیست
سرنگونساری و کار افتادگیست
هرچه میبینند خوابی بیش نیست
خلق عالمشان سرابی بیش نیست
عالمی پر شور و فریاد آمده
جمله همچون دبه پر باد آمده

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در شبی کز میغ شد عالم سیاه
بود مجنونی در افتاده به راه
هوش مصنوعی: در شبی تاریک و پر ابر، جهانی غم‌انگیز و سیاه بود. مجنون، عاشق دیوانه‌ای، به راه افتاده و در جست‌و‌جوی عشقش قدم می‌زد.
در بیابانی میان رعد و برق
کرده برقش سوخته بارانش غرق
هوش مصنوعی: در یک بیابان، به خاطر رعد و برق، برق (ناگهان) خاموش شده و باران همه جا را زیر آب برده است.
دیده پرخون راه میبرید سخت
بادلی پر بیم میترسید سخت
هوش مصنوعی: با چشمانی پر از اشک و درد، به سختی از مسیر عبور می‌کرد، در حالی‌که دلی پر از ترس و نگرانی داشت.
هاتفیش آواز داد از قعر جان
گفت حق با تست کم ترس ای جوان
هوش مصنوعی: صدای یک فرشته از عمق وجودش به او رسید و گفت: "حق با توست، نترس جوان."
گفت پس گر می بباید گفت راست
من ازآن ترسم که تا بامن چراست
هوش مصنوعی: او می‌گوید: اگر باید در مورد می صحبت کنیم، من از این می‌ترسم که چرا هنوز با من خوب نرفته‌ای.
من چنین از بیم او ترسنده ام
هرچه خواهد گو بکن تا زنده ام
هوش مصنوعی: من از ترس او همیشه نگرانم و هرچه بخواهد، بگوید یا انجام دهد، تا زمانی که زنده‌ام، انجام می‌دهم.
چون بمیرم سخت گیرم دامنش
بو که آخر دل بسوزد برمنش
هوش مصنوعی: زمانی که بمیرم، به شدت دامن او را می‌گیرم تا این که در نهایت دلش برای من بسوزد.
هرکه زین یک ذره آتش باشدش
نوحهٔ دیوانگان خوش باشدش
هوش مصنوعی: هر کس یک ذره از عشق یا شور و شوق داشته باشد، غم و ناله دیوانگان برای او دلپذیر و خوشایند خواهد بود.
زآنکه کار جمله شان دل دادگیست
سرنگونساری و کار افتادگیست
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که همه افراد به نوعی به محبت و وابستگی دل می‌بازند و این وابستگی‌ها باعث کاهش توانایی و قدرت آن‌ها می‌شود. در حقیقت، عشق و دلبستگی می‌تواند باعث ضعف و افت توانایی‌های انسان‌ها شود.
هرچه میبینند خوابی بیش نیست
خلق عالمشان سرابی بیش نیست
هوش مصنوعی: هر چه که مردم می‌بینند، در واقع تنها یک خواب و خیال است و وجود آن‌ها در این جهان، چیزی جز یک سراب نیست.
عالمی پر شور و فریاد آمده
جمله همچون دبه پر باد آمده
هوش مصنوعی: دنیایی پر از هیجان و صدا به وجود آمده، شبیه به دبه‌ای که پر از هواست.