گنجور

بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

در بر دیوانهٔ شد عاقلی
دید آن دیوانه را غمگین دلی
گفت غمگین از کهٔ گفت از خدای
کز غم او می ندانم سر ز پای
میبترسم زو و گر دیدن بود
جمله را زو روی ترسیدن بود
چون نترسند از کسی خلقان همه
کو چو گرگان را دهد سر در رمه
تا شبان بنشیند و ماتم کند
چه عجب گر از چنین کس غم کند
کرد امروزم چنین شوریده دین
تا چه خواهد کرد با من بعد ازین
ای عجب دیوانه نیز از بیم او
میکند چون عاقلان تسلیم او
بیم او چون دل شکافی میکند
عقل را از عقل صافی میکند
تا زهیبت عقل مجنون میرود
وز جنون خویش در خون میرود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در بر دیوانهٔ شد عاقلی
دید آن دیوانه را غمگین دلی
هوش مصنوعی: در آغوش یک دیوانه، عاقلی دیوانه را با دلی غمگین مشاهده کرد.
گفت غمگین از کهٔ گفت از خدای
کز غم او می ندانم سر ز پای
هوش مصنوعی: شخصی که غمگین است، از کسی صحبت می‌کند و می‌گوید که نمی‌داند از کجا باید شروع کند، زیرا غم خداوند به قدری عمیق و سنگین است که هیچ راهی برای بیان آن ندارد.
میبترسم زو و گر دیدن بود
جمله را زو روی ترسیدن بود
هوش مصنوعی: می‌ترسم از او؛ اگر همه ببینندش، همه از دیدن او خواهند ترسید.
چون نترسند از کسی خلقان همه
کو چو گرگان را دهد سر در رمه
هوش مصنوعی: وقتی مردم از کسی نترسند، مثل گرگانی می‌شوند که به گله حمله می‌کنند.
تا شبان بنشیند و ماتم کند
چه عجب گر از چنین کس غم کند
هوش مصنوعی: اگر شبان بیاید و غمگین شود، چه عجیب است اگر چنین آدمی برای دیگران نیز غم و اندوهی داشته باشد.
کرد امروزم چنین شوریده دین
تا چه خواهد کرد با من بعد ازین
هوش مصنوعی: امروز به گونه‌ای دیوانه‌وار رفتار کردم، حال ببینم بعد از این چه سرنوشتی در انتظار من خواهد بود.
ای عجب دیوانه نیز از بیم او
میکند چون عاقلان تسلیم او
هوش مصنوعی: عجب که حتی دیوانه‌ها هم از ترس او مانند آدم‌های عاقل تسلیم او می‌شوند.
بیم او چون دل شکافی میکند
عقل را از عقل صافی میکند
هوش مصنوعی: ترس از او مانند شکافتن دل است و این ترس عقل را از عقل خالص جدا می‌کند.
تا زهیبت عقل مجنون میرود
وز جنون خویش در خون میرود
هوش مصنوعی: تا وقتی که زیبایی‌ات در دل‌هاست، عقل مجنون می‌شود و او از شدت عشق و جنون خود، به عمق احساسات و دردهایش می‌رود.