گنجور

بخش ۹ - الحكایة ‌و التمثیل

کرد محمود از برای احترام
یک شبی آزاد بسیاری غلام
گفت خواهی ای ایاز اینجایگاه
تاکند آزادت امشب پادشاه
دست زد در زلف ایاز ماهروی
حلقهٔ بگرفته از زنجیر موی
گفت اگر مردی چه باشی غرقه تو
جانت را آزاد کن زین حلقه تو
ای شده زلف مرا حلقه بگوش
خویش را آزاد کن چندین مکوش
شیوهٔ معشوق خون خوردن بود
وین ز فرط دوستی کردن بود
دوستی باشد همه در پوستش
دوست دارد آنکه داری دوستش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کرد محمود از برای احترام
یک شبی آزاد بسیاری غلام
هوش مصنوعی: محمود به احترام مهمانانش یک شب تعدادی از غلامان را آزاد کرد.
گفت خواهی ای ایاز اینجایگاه
تاکند آزادت امشب پادشاه
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی ای ایاز، اینجا به تو می‌گویم که امشب می‌توانم تو را آزاد کنم و پادشاهی را به تو هدیه دهم.
دست زد در زلف ایاز ماهروی
حلقهٔ بگرفته از زنجیر موی
هوش مصنوعی: دست در زلف کسی زد که زیبایی چون ماه دارد، موی او مانند زنجیری حلقه‌وار به هم پیوسته است.
گفت اگر مردی چه باشی غرقه تو
جانت را آزاد کن زین حلقه تو
هوش مصنوعی: اگر مردی، خودت را از قید و بند رها کن و جانت را آزاد کن از این محدودیت‌ها.
ای شده زلف مرا حلقه بگوش
خویش را آزاد کن چندین مکوش
هوش مصنوعی: ای کسی که زلف من همچون حلقه‌ای به گوش خود درآورده‌ای، لطفاً دست از این آزار بردار و مرا رها کن.
شیوهٔ معشوق خون خوردن بود
وین ز فرط دوستی کردن بود
هوش مصنوعی: معشوق طوری رفتار می‌کرد که به خاطر دوست داشتنش، دل و جان را می‌گرفت و از عشق او، سختی و رنج می‌کشیدم.
دوستی باشد همه در پوستش
دوست دارد آنکه داری دوستش
هوش مصنوعی: دوستی باید به گونه‌ای باشد که همه چیز را در نظر بگیرد و آن کسی که دوستش داری نیز باید توجه و محبت تو را احساس کند.