بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
یوسف صدیق در زندان شاه
دید روح القدس را آنجایگاه
گفت ای سر تاقدم جان نفیس
در چه کاری تو دراینجای خسیس
در میان عاصیان چون آمدی
کز کنار سدره بیرون آمدی
گفت پیشت آمدم ای رهنمای
تا بگویم من که میگوید خدای
تو چه بد دیدی ز ما کاین جایگاه
جستهٔ از ما بغیر ما پناه
مرد را خواندی چه خواهد بود نیز
تا برد پیغام تو سوی عزیز
چون بوددر کار رب العزه یار
کی گشاید از عزیز مصر کار
کی عزیز مصر داند کار تو
بس بود چون من عزیزی یار تو
یار تو چون من عزیزی کارساز
با عزیزی آن چنان گوئی تو راز
در عتاب اینت اگر من چند سال
حبس نکنم نه خدایم ذوالجلال
ناز معشوقان اگر آتش بود
تو بجان میکش که نازی خوش بود
بخش ۷ - الحكایة و التمثیل: در مناجات آن بزرگ کاردانبخش ۹ - الحكایة و التمثیل: کرد محمود از برای احترام
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یوسف صدیق در زندان شاه
دید روح القدس را آنجایگاه
هوش مصنوعی: یوسف وقتی در زندان بود، روح القدس را در آن مکان مشاهده کرد.
گفت ای سر تاقدم جان نفیس
در چه کاری تو دراینجای خسیس
هوش مصنوعی: گفت: ای جان گرانبهای من، چرا در این مکان نامناسب و بیارزش مشغول به کاری هستی؟
در میان عاصیان چون آمدی
کز کنار سدره بیرون آمدی
هوش مصنوعی: وقتی در میان گناهکاران ظاهر شدی، مانند این بود که از کنار درخت سدره خارج شدهای.
گفت پیشت آمدم ای رهنمای
تا بگویم من که میگوید خدای
هوش مصنوعی: من پیش تو آمدهام ای راهنما تا بگویم که چه کسی میگوید خدا.
تو چه بد دیدی ز ما کاین جایگاه
جستهٔ از ما بغیر ما پناه
هوش مصنوعی: تو چه چیز بدی از ما دیدهای که این مکان را به جز ما به عنوان پناه انتخاب کردهای؟
مرد را خواندی چه خواهد بود نیز
تا برد پیغام تو سوی عزیز
هوش مصنوعی: مرد را از خواستهاش پرسیدی، تا پیامت را به محبوب برساند.
چون بوددر کار رب العزه یار
کی گشاید از عزیز مصر کار
هوش مصنوعی: وقتی یار خداوند در کار او حضور دارد، چه کسی میتواند کارهای عزیز مصر را تغییر دهد؟
کی عزیز مصر داند کار تو
بس بود چون من عزیزی یار تو
هوش مصنوعی: از چه کسی در مصر میتوان انتظار داشت که به مشکلات تو رسیدگی کند، وقتی که من خودم معشوق و دوستدار تو هستم؟
یار تو چون من عزیزی کارساز
با عزیزی آن چنان گوئی تو راز
هوش مصنوعی: دوست تو مانند من عزیز است، پس با عزیزی مثل او به گونهای صحبت کن که گویا راز و رمزی در میان است.
در عتاب اینت اگر من چند سال
حبس نکنم نه خدایم ذوالجلال
هوش مصنوعی: اگر به خاطر سرزنشها و عصبانیت تو چند سال هم زندانی شوم، باز هم نمیتوانم بخواهم که خداوند بزرگ و باعظمت نباشد.
ناز معشوقان اگر آتش بود
تو بجان میکش که نازی خوش بود
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و ناز محبوبان مانند آتش باشد، تو باید با جان و دل آن را تحمل کنی، زیرا این زیبایی و ناز دلانگیز و دلپذیر است.