گنجور

بخش ۳ - الحكایة ‌و التمثیل

کاملی گفتست کز بیم گناه
گر نبودی پیش حاصل رنج راه
یا زجان کندن بلا بودی و بس
یا عذاب گور بودی پیش و پس
یا صراطستی و یا میزانستی
هرچه هستی آن همه آسانستی
این همه سهل است اگر نبود فراق
چون بود فرقت دلی پر اشتیاق
هر عذابی کان همی داند یکی
جمله در جنب فراقست اندکی
تو چه دانی ای پسر سوز فراق
عاشقی داند دلی پراشتیاق
تو چو عاشق نیستی دل مردهٔ
دعوی عشق از چه در سرکردهٔ

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کاملی گفتست کز بیم گناه
گر نبودی پیش حاصل رنج راه
هوش مصنوعی: آدمی در بر گرفت بیم گناه، اگر نه برای پرهیز از عذاب و رنج، باید تلاش کند و زحمت بکشد تا به نتیجه برسد.
یا زجان کندن بلا بودی و بس
یا عذاب گور بودی پیش و پس
هوش مصنوعی: یا این‌که درد جدایی از جان انسان است و نهایتاً همین است، یا این‌که عذاب قبر در دنیا و آخرت وجود دارد.
یا صراطستی و یا میزانستی
هرچه هستی آن همه آسانستی
هوش مصنوعی: یا راهی و یا راهنما هستی؛ هر چه که هستی، همگی آسان و ساده است.
این همه سهل است اگر نبود فراق
چون بود فرقت دلی پر اشتیاق
هوش مصنوعی: این همه چیز آسان است، اگر جدایی وجود نداشت. چگونه می‌شود دل پرشور و شوقی داشته باشیم در چنین حالتی؟
هر عذابی کان همی داند یکی
جمله در جنب فراقست اندکی
هوش مصنوعی: هر عذابی که انسان می‌شناسد و تجربه می‌کند، در واقع جزئی از درد جدایی است.
تو چه دانی ای پسر سوز فراق
عاشقی داند دلی پراشتیاق
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی ای پسر، درد و رنج جدایی را؛ تنها دلی passionate و عاشق است که این سوز و گداز را می‌شناسد.
تو چو عاشق نیستی دل مردهٔ
دعوی عشق از چه در سرکردهٔ
هوش مصنوعی: تو که عاشق نیستی، پس چرا دل بی‌روح و مرده‌ات به‌خاطر ادعای عشق این‌قدر درگیر شده است؟