گنجور

بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

آن یکی دیوانه حیران میشتافت
کلهٔ در راه گورستان بیافت
کرد پرخاک و نهفتش بر زمین
آن یکی گفتش چرا کردی چنین
گفت مجنونش که ای از کار دور
بوده است این کله پر باد غرور
میکنم پرخاک این سر تا مگر
چون در آمد خاک باد آید به در
گرچه سر بر آسمان داری کنون
در زمین چون آسمان گردی نگون
کار و بار تو در این عالم بود
چون تو رفتی آن همه ماتم بود
نیست آنجا جز فنا را هیچ روی
زآنکه آنجا در نگنجد هیچ موی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن یکی دیوانه حیران میشتافت
کلهٔ در راه گورستان بیافت
هوش مصنوعی: دیوانه‌ای در حال سردرگمی بود که ناگهان سرش به قبرستان برخورد کرد.
کرد پرخاک و نهفتش بر زمین
آن یکی گفتش چرا کردی چنین
هوش مصنوعی: یکی بر روی زمین خاک را پاشید و آن دیگری از او پرسید: چرا چنین کاری کردی؟
گفت مجنونش که ای از کار دور
بوده است این کله پر باد غرور
هوش مصنوعی: مجنون به او گفت: ای کسی که از کار و تلاش دوری، این سر پر از خودبزرگ‌بینی و خیال‌پردازی را ببین.
میکنم پرخاک این سر تا مگر
چون در آمد خاک باد آید به در
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من تمام تلاش خود را می‌کنم تا این سرزمین را آماده کنم، شاید زمانی که خاک به اینجا بیفتد، بادی به راه بیفتد و تغییراتی ایجاد کند.
گرچه سر بر آسمان داری کنون
در زمین چون آسمان گردی نگون
هوش مصنوعی: اگرچه به نظر می‌رسد در جایگاهی بلند و والا قرار داری، اما در نهایت ممکن است به زودی با واقعیت‌های زمین و سختی‌های آن روبه‌رو شوی.
کار و بار تو در این عالم بود
چون تو رفتی آن همه ماتم بود
هوش مصنوعی: زندگی و فعالیت تو در این دنیا به گونه‌ای بود که پس از رفتنت، همه جا پر از اندوه و سوگواری شد.
نیست آنجا جز فنا را هیچ روی
زآنکه آنجا در نگنجد هیچ موی
هوش مصنوعی: در آن مکان جز زوال و نابودی چیزی وجود ندارد و به همین خاطر، هیچ چیز نمی‌تواند در آن جا جایی داشته باشد.