بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
بود کشتی گیر برنائی چو ماه
سرکشان را سرنگون کردی براه
عاقبت از گردش لیل و نهار
شد ز یک مویش سپیدی آشکار
موی را بر کند و بر دستش نهاد
پس سرشک از چشم خون افشان گشاد
گفت در کشتی چو سرافراختم
سرکشان را سرنگون انداختم
ای عجب این موی سرافراختست
سرنگونم بر زمین انداختست
با همه مردان بکوشم وقت کار
نیستم در پیش موئی پایدار
ساختستم با بتر در صبح و شام
وز بتر بهتر همی جویم مدام
با بتر تا چند خواهی ساخت تو
در بتر بهتر چه خواهی باخت تو
بهترین چیزی که عمرست آن دراز
در بتر چیزی که دنیاست آن مباز
ای بیک جو بهر دنیا جان فروش
بوده یوسف را چنین ارزان فروش
چون تو یوسف را بجان نخریدهٔ
لاجرم او را بجان نگزیدهٔ
یوسف جان را کسی سلطان کند
کو خریداری او از جان کند
یوسف جانت عزیزست ای پسر
بهترت از وی چه چیزست ای پسر
قدر یوسف کور نتواند شناخت
جز دلی پر شور نتواند شناخت
بخش ۵ - الحكایة و التمثیل: رفت آن غافل سوی مسجد فرازبخش ۷ - الحكایة و التمثیل: آن غریبی را وزارت داد شاه
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود کشتی گیر برنائی چو ماه
سرکشان را سرنگون کردی براه
هوش مصنوعی: یک کشتیگیر جوان و توانا مانند ماه، افرادی را که سرکشی میکنند، به زمین میزند و به راه راست هدایت میکند.
عاقبت از گردش لیل و نهار
شد ز یک مویش سپیدی آشکار
هوش مصنوعی: در نهایت، پس از فراز و نشیبهای شب و روز، موهایی که به یک رنگ بود، حالا به وضوح سفید شدهاند.
موی را بر کند و بر دستش نهاد
پس سرشک از چشم خون افشان گشاد
هوش مصنوعی: او موهایش را از سر کند و بر دستش گذاشت، سپس اشک خونینی از چشمانش بریخت.
گفت در کشتی چو سرافراختم
سرکشان را سرنگون انداختم
هوش مصنوعی: گفت زمانی که سرم را بالا بردم در کشتی، توانستم سرکشها را به زیر بیندازم.
ای عجب این موی سرافراختست
سرنگونم بر زمین انداختست
هوش مصنوعی: عجب! این مو که به زیبایی بلند شده، مرا به زمین انداخته و از پا انداخته است.
با همه مردان بکوشم وقت کار
نیستم در پیش موئی پایدار
هوش مصنوعی: من در زمان کار کردن با همه مردان تلاش میکنم، اما در برابر یک مو حساس و لایتغیر نمیتوانم بیتفاوت بمانم.
ساختستم با بتر در صبح و شام
وز بتر بهتر همی جویم مدام
هوش مصنوعی: من با بهترها در صبح و شام خود را میسازم و همیشه در تلاش هستم تا از بهترهای بهتر استفاده کنم.
با بتر تا چند خواهی ساخت تو
در بتر بهتر چه خواهی باخت تو
هوش مصنوعی: اگر دائم در تلاش برای کسب چیزهای بهتر هستی، باید بدانید که با این تلاشها ممکن است برخی چیزها را از دست بدهی. پس ارزشش را دارد که به آنچه داری توجه کنی و از آن لذت ببری.
بهترین چیزی که عمرست آن دراز
در بتر چیزی که دنیاست آن مباز
هوش مصنوعی: بهتر از هر چیزی که در زندگی وجود دارد، عمر طولانی و با کیفیت است و بدتر از هر چیزی که در دنیا میتوان یافت، زندگی ای است که به معنای واقعی در آن درگیری و مبارزه وجود نداشته باشد.
ای بیک جو بهر دنیا جان فروش
بوده یوسف را چنین ارزان فروش
هوش مصنوعی: ای کسی که برای دنیا زندگیات را فدای دیگران میکنی، یوسف هم به خاطر بیخود فروختن خود، اینگونه ارزانی شد.
چون تو یوسف را بجان نخریدهٔ
لاجرم او را بجان نگزیدهٔ
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چون تو به خاطر زیبایی و ارزش واقعی یوسف به او اهمیت ندادهای، طبعاً او هم به خاطر تو دل نخواهد بست و قدرت تعهد نخواهد داشت. در واقع اشاره به عدم توجه به ارزش واقعی فردی دارد که به نوعی به او بیاهمیت است.
یوسف جان را کسی سلطان کند
کو خریداری او از جان کند
هوش مصنوعی: کسی میتواند یوسف را به مقام سلطانی برساند که او را از دل و جان خریده باشد.
یوسف جانت عزیزست ای پسر
بهترت از وی چه چیزست ای پسر
هوش مصنوعی: ای پسر، جان تو بسیار عزیز و گرانبهاست. آیا چیزی در این دنیا وجود دارد که از تو بهتر باشد؟
قدر یوسف کور نتواند شناخت
جز دلی پر شور نتواند شناخت
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند ارزش یوسف را بشناسد مگر اینکه دلش پر از شور و شوق باشد.