بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
مصطفی چون آمد از معراج در
وام میخواست از جهودی جومگر
از برای قوت جو میخواستش
وان جهود سگ گرو میخواستش
هر دو عالم دید آن شب ارزنی
روز دیگر جو نبودش یک منی
لاجرم چون این و آن یکسانش بود
هر دو عالم زیر یک فرمانش بود
ضعف ایمان باشدت ای ناتوان
تو چه دانی سر فقر شب روان
جان آدم نیز سر فقر سوخت
هشت جنت را بیک گندم فروخت
بخش ۱ - المقالة الخامسة و الثلثون: سالک آمد موج زن جان از وفابخش ۳ - الحكایة و التمثیل: از اکابر بود شیخی نامدار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مصطفی چون آمد از معراج در
وام میخواست از جهودی جومگر
هوش مصنوعی: زمانی که مصطفی از معراج بازگشت، از یک یهودی وام خواست.
از برای قوت جو میخواستش
وان جهود سگ گرو میخواستش
هوش مصنوعی: او به دنبال قوت و نان جو بود و آن یهودی هم از او خواهان سگ گرو بود.
هر دو عالم دید آن شب ارزنی
روز دیگر جو نبودش یک منی
هوش مصنوعی: هر دو جهان شاهد بودند که در آن شب، ارزنی برای روز بعد نبود، و کسی نبود که یک منی (وزن، یا مقدار کم) از آن را داشته باشد.
لاجرم چون این و آن یکسانش بود
هر دو عالم زیر یک فرمانش بود
هوش مصنوعی: از آنجا که این و آن به یک شکل بودند، هر دو جهان تحت کنترل یک نیروی واحد قرار داشتند.
ضعف ایمان باشدت ای ناتوان
تو چه دانی سر فقر شب روان
هوش مصنوعی: ای ناتوان، تو به ضعف ایمانت آگاه نیستی. چه میدانی از درد و فقر شبهایی که برای دیگران سپری میشود؟
جان آدم نیز سر فقر سوخت
هشت جنت را بیک گندم فروخت
هوش مصنوعی: جان انسان به خاطر فقر و تنگدستی در آتش میسوزد، به طوری که انسان میتواند به راحتی بهشتی را که دارد، با ارزش ناچیزی چون یک دانه گندم معامله کند.